درنگي بر كتاب «وطني براي زخم و تني براي عشق»، گزيده شعر هورامي
در حكم ضرورت و بقاي شعر كردي
آراكو محمودي
بودن تا رسيدن نثري عريان است/ شعر يعني نبودن/ كه هر بار تو را/ به شيوه ديگري درون خود روايت ميكند/ هنوز كودكيام/ روي دوچرخهاي گريه ميكند كه هيچوقت نداشتم/ «وريا» كه همسايهمان بود و/ كلهاش شبيه كيوي/ هر روز تو را سوار دوچرخهاش ميكرد/ و بيرحمانه خندههايت را/ و موهايت را از من ميدزديد.
- مهدي ابري (از شعرهاي كتاب)
1- مسلم است كه ترجمه، به بقاي يك زبان كمك بسياري ميكند و اين مساله اهميت فراواني در شناخت و معرفي فرهنگ و ادبيات يك ملت براي ملل ديگر دارد. ادبيات هورامي (گوراني) با آن پيشينه پربار و قدرتمند تاريخي- فرهنگي خود، نه تنها يكي از منابع مهم، شاخص و غني ادبيات كردي است، بلكه ميتوان گفت يكي از منابع مهم اقوام مشرقزمين است كه تاريخ و سابقه آن به روزگار كهن برميگردد. از زمان شكلگيري ادبيات گوران به مدت بيش از 10 قرن، تا سده چهاردهم، دوران «نضج و پيشرفت» و تثبيتش در قلمرو حكومت امارت اردلان و برخي نواحي كردستان جنوبي، به لحاظ هنري، زيباشناختي و تفكر، مدام درحال شكوفايي بوده و اين مهم، در كتابهاي آييني و قديمي يارسان بهتر قابل مشاهده است. متاسفانه در دو سده اخير و به دلايلي چند، اين جريان، مورد اهتمام قرار نگرفت و ميتوان گفت دچار ايستايي شد. اين وضعيت، پس از به قدرت رسيدن امارت بابان در شهر «سليمانيه» بيشتر به چشم ميخورد. اينجا، به اختصار، به دو علت آن اشاره ميكنم. نخست در سده نوزدهم، همانطوركه سابقا و مختصرا ذكر شد، قدرت يافتنِ امارت بابان و تثبيت گويش «كرمانجي جنوبي» (سوراني) و تبديل آن به زبان رسمي و دوم، تاسيس جمهوري مهاباد و تاكيد بر سوراني به عنوان زبان رسمي و ملي از عوامل مهم اين ايستايي است. خروجي اين دو نكته اين شد كه رفتهرفته ادبيات گوران به نوعي به اغما رفت و اهتمام چنداني به آن نشد؛ همچنين ميتوان گفت كه دچار گسستي عجيب شد؛ اما در اين چهار، پنج دهه گذشته، نويسندگان و شاعراني هستند كه با توجه به ضرورت تاريخي- فرهنگي و ملي به ادبيات گوران رجعت كردهاند و با زبان هورامي، به دور از برخي سياستهاي انحرافي، مينويسند و ميسرايند. يقينا بهروز كردن و خلق آثار ادبي با زباني كه قرنها متون كلاسيك ادبي، آييني و عرفاني درخشاني در اين حوزه وسيع جغرافي نوشته شده، امروزه بسي اميدبخش است. همين رجعت و توليد به زبان هورامي، سبب شده كه برخي آثار شايستگي ترجمه را داشته باشند كه همانا از علل بقاي زبان هورامي و پويايي آن يكي همين است.
اگر سنگنبشته روزتا (Rosetta) شامل ترجمه متن نوشتهشده به خط هيروگليف و دموتيك، به زبان شناختهشده يوناني نميبود، شامپوليون، قادر به رمزگشايي آن نميشد و بيگمان، زبان فراعنه مانند اتروسكي غيرقابلنفوذ باقي ميماند. زباني كه ترجمه نشود، زباني مُرده است و ترجمه، يكي از مسائلي است كه ميتواند آن را زنده نگه دارد. پس ضرورتي كه ما از آن صحبت ميكنيم با دو هدفِ بقاي زبان و معرفي يك فرهنگ به جهانيان، اينجا تحقق مييابد. فراتر از تعاريف گوناگون در مورد ترجمه شعر و پرسشهاي مهمي كه در اين حوزه وجود دارد، نقد ترجمه شعر، امروز به نقد بازي فوتبال شبيه شده كه همه كس، درباره آن اظهارنظر ميكند. سوال مهمي كه تمام محققان و منتقدان ترجمه شعر به صورتِ آشكار و نهان ميپرسند، اين است كه آيا شعر را ميتوان ترجمه كرد يا نه؟ شايد ترجمه شعر در نگاه نخست بديهي، ممكن و آسان به نظر برسد، زيرا همواره شعر ترجمه ميشده و آثار برخي شاعران مانند كاتولوس يا ريلكه به كرات و به زبانهاي بسياري ترجمه شدهاند. در حقيقت، اشعار ترجمهشده نقش مهمي در ادبيات و فرهنگها ايفا ميكنند. زماني ترجمه در ادبيات و فرهنگها نقش مهم و تاريخياي پيدا ميكند كه اين امر تبديل به ضرورتي تاريخي شود. حس كردن به ضرورت ترجمه از طرف مترجم براي اولينبار از يك زبان به زباني ديگر بدون شك نقطهعطفي تاريخي در جريان ادبيات زبان مبدا شمرده ميشود.
هركدام از ضرورتهاي تاريخي، فرهنگي و ملي، به نوبه خود، ميتوانند دليلي بر امر ترجمه به زباني ديگر باشند. گردآوري، ترجمه و انتخاب شعرهاي مجموعه «وطني براي زخم و تني براي عشق» (نشر افرود) انگيزه اصلي آن، همانا ضرورت تاريخي است. گرنه، گردآوري چنين مجموعهاي و ترجمه آن كار بسيار دشوار، سخت و طاقتفرسايي است. اما فرشيد رستمي - خود نهتنها يكي از تحصيلكردگان زبان فارسي هستند، بلكه شاعري است توانا با شعرهايي درخشان - كه نسبتا از پس اين كار برآمده است. قيد «نسبتا» را از آن رو به كار بردم كه ترجمه چندين شاعر با سبك و زبانهاي متفاوت كه هنوز شيوه نوشتار آنها به تمامي تثبيت نشده و مسلما دچار تغيير و دگرگوني خواهد شد، كار دشواري است. ناگفته نماند كه هركدام از اين شاعران داراي مشخصههاي زباني و فرمي متمايزي هستند.
چند سال پيش در نمايشگاه كتاب چند دقيقهاي در حضور جناب دكتر ضيا موحد، شاعر و منتقد بودم. از ترجمه شعر سخن به ميان آمد و ايشان گفتند: در غرب مرسوم است كه مترجمي، يك شاعر را انتخاب كرده و شعرِ همان شاعر را به صورت تخصصي ترجمه ميكند. به نظر ميآيد اين سخن كاملا درست باشد، چراكه برگرداندن زبان و لحن چندين شاعر كه بيشترشان هنوز هيچ مجموعهاي به صورت مستقل چاپ نكردهاند، پروژهاي ساده نيست. دوما، فرشيد رستمي شايد به علت محدوديت ِگزينش شعر، مجبور بوده شعرهايي را كه به دلايلي، قابليت ترجمه بيشتري داشته باشند انتخاب كند كه اين امر به نوبه خود فيلترهاي بيشتري را روي دست مترجم قرار ميدهد.
2. يكي از شيوههاي اصلي ترجمه در اين كتاب «ترجمه آشكار» است كه نقطه مقابل آن ترجمه نهان قرار ميگيرد. ترجمه آشكار ترجمهاي است كه بوي ترجمه ميدهد. به عبارتي، زبان و لحني كه مترجم به علت نوع فرم و ساختار و زبان شعرها در زبان مقصد برميگزيند، نه تنها پيام اصلي و محتواي شعر را انتقال ميدهد بلكه زبان انتخابشده سمبلها و ويژگيهاي مختص به جغرافياي زبان مبدا را نيز حمل ميكند. در اينگونه متنهاي ترجمهشده، حفظ نقش اصلي زبان مبدا با تمام خصوصيتهايش امكانپذير نيست اما مترجم ميكوشد گفتمان فرهنگي و بافت متن مبدا را در دسترس خواننده مقصد قرار دهد. به بيان ديگر، مترجم مدام در تلاش است متن مقصد را از لحاظ نقش ثانوي با متن مبدا همارز كند. به وضوح ميتوان چنين نمونههايي در اين مجموعه ديد.
3- در كل، كتاب «وطني براي زخم و تني براي عشق» مجموعهاي است كه ما را با شعر شاعران يك نسل آشنا ميكند. نسلي كه چند دهه است به دور از جنجال برخي سياستهاي انحرافي، تنها به ادبيات و رسالت و ماهيت آن ميانديشند. شاعراني كه مينويسند تا زباني كه كلاسيكهايي چون مولوي تاوهگوزي، ميرزا عبدالقادر پاوهاي، بيساراني و سهيدي به آن شعر ميسراييدند، كماكان، در زبان و فرمي نو، ظرفيتها و پتانسيلهايش را به نمايش بگذارد و در انتها به خلق امر زيبا منجر شود.
در پايان ميتوان به مقدمه كتاب اشاره كرد كه مترجم در آن، تقسيمبندي نسبتا قابلقبولي از جريان ادبيات كلاسيك هورامي (گوراني) و همچنين معاصر آن ارايه داده است. كتاب به حكم ضرورت تاريخي- فرهنگي خود، ترجمهاي موفق، تجربهاي تازه و بسيار ارزشمند است. اميدوارم كتابهاي ديگري از اين شاعر موفق را پشت ويترين كتابفروشيها شاهد باشيم.