ميراث سوزي
نيوشا طبيبي
ميراث تاريخي ايرانزمين گنجينه بيبديلي است كه از بخت خوش نصيب نسل ما شده.
البته كه تنها بخت و شانس و اقبال در رسيدن اين ميراث به دست ما نقش نداشتهاند، بلكه هزاران هزار جان با ارزش براي حفظ اين ميراث و آثار فدا شدهاند.
اين ثروت بيكران را نميتوان با پول و ارز و مانند اينها ارزشگذاري كرد. آثار و ابنيه تاريخي كه هر كدام نشانهاي از نبوغ و ظرافت و هنرمندي و درايت و فناوري زمانه خود هستند، همچنين گواهي بر نقش ما در اعتلاي تمدن بشري.
از منظر اقتصادي هم اين آثار و ابنيه و موزهها ثروتهاي غيرقابل جايگزيني هستند كه بالقوه ميتوانند درآمدي شايد بيش از درآمد نفت براي كشور به همراه بياورند.
بيآنكه منابعي را تحليل ببرند و آلودگي ايجاد كنند، ميتوانند هزاران فرصت شغلي مستقيم و غيرمستقيم ايجاد كنند و صنايع و حوزههاي مختلف كسب و كار كشور را به تحرك وادارند.
كشورهاي بسياري هستند كه اين فرصتها را به خوبي شناختهاند ولي از داشتن چنين ثروتي بيبهره هستند، پس با تاريخسازي و حتي برپايي شهرهاي تاريخي نوساخته، درصدد كسب سهمي از بازار جهاني صنعت گردشگري بر آمدهاند. سعوديها بعد از چند دهه ناگهان بر اين ظرفيت مغفولشان آگاه شدهاند و به صورت گستردهاي شروع به تبليغ براي ورود گردشگران به كشور خود كردهاند.
در حالي كه اين كشور از بزرگترين توليدكنندگان نفت جهان است.
ما سرمايه هنگفت و عظيم صنعت گردشگري را به رايگان دراختيار داريم، كافي است در نگهداري و مرمت و حفظ آنها به درستي عمل كنيم و همچنين برنامهريزي مناسبي براي ظرفيتسازي جذب گردشگر داشته باشيم. طبيعت، فرهنگ، سفره و آثار تاريخي و هزاران جذابيت ديگر در ايران وجود دارد كه بلااستفاده به گوشهاي افتاده است.
در كشوري چون ايران دستگاه متولي ميراث فرهنگي بايد يكي از مهمترين دستگاههاي اجرايي و فرهنگي كشور تلقي شود. اگر اختيارات لازم داده شود، اين وزارتخانه با برنامهريزي كارشناسانه ميتواند در جذب و بهكارگيري سرمايه و توليد ثروت و ايجاد فرصتهاي شغلي، چرخهاي اقتصاد را به گردش درآورد.
دريغ كه ميراث تاريخي و فرهنگي از سوي برخي تكنوكراتها به عنوان مانعي براي توسعه و عمران ديده ميشود، افسوس كه معمولا مديراني خارج از بدنه كارشناسي و تخصصي اين سازمان به مديريت كلان آن گمارده ميشوند. بيتعارف و صادقانه بايد گفت، ما به ميراث تاريخي و فرهنگي چون امري تزييني و لوكس و غيرلازم نگاه ميكنيم. وضعيت مسجد عتيق در شيراز نمونه بسيار خوبي است از بيقاعدگي و بيتوجهي به گنجينه ارزشمند ملي.
روش درآمدزايي ما از موزهها و واگذاري فضاي ابنيه تاريخي به عكاسي قجري و آبميوهفروشي مصداق بدسليقگي و بياعتنايي ما به اين ثروت بيجايگزين است.
نميدانم تاكنون آقاي جبرئيل نوكنده، مدير موزه ملي ايران تا الان از آنجا رفتهاند يا نه؟ اما زمزمههاي تغيير و جايگزيني افرادي مانند ايشان كه متخصص و كارشناس و «خادم ميراث فرهنگي» هستند با افراد غيرمتخصص عميقا تاسفبار است.
تحول موزه ملي ايران به عنوان موزه مادر كشور، در دوره مديريت ايشان چشمگير بود. واقعا چه لزومي دارد دستگاهي كاملا فرهنگي و پژوهشي مانند ديگر نهادهاي اجرايي و سياسي در پي هر انتخاباتي دستخوش تغيير و تحول و رفتن مديران قديمي و آمدن مديران جديد باشد؟ آيا اين رفتن و آمدنها به ويژه در سازماني مانند ميراث كه نيازمند سياستگذاريهاي آرام و ممتد و كارشناسي است لطمات جدي و سختي بر كار آنها نميزند؟
واقعا وزير محترم يا مدير بالادستي رييس كل موزه ملي به چه دليل نميتواند با مديري كارشناس و زبده و خوشسابقه كنار بيايد و چه الزام و اجباري در اين تغييرات وجود دارد؟
اعتماد كردن به كادرهاي متخصصي كه سالها در دستگاههاي مختلف كار كردهاند و زمينهسازي براي ارتقاي طبيعي و استحقاقي آنها كار مدير عالي وزارتخانه است.
توجه به ميراث فرهنگي و مديريت كارشناسانه براي حفظ و مرمت و نگهداري و البته بهرهبرداري و راهاندازي صنعت توريسم، ميتواند راهگشاي مسير راهاندازي دوباره اقتصاد ملي بدون تكيه بر صادرات نفت باشد.