• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5116 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۴ دي

قصه بهار پراگ

مرتضي ميرحسيني

بهار پراگ دوره‌اي كوتاه، حدودا هفت ماهه در تاريخ اروپاي شرقي در اواخر دهه 1960 بود كه زمستان 1968 در چنين روزهايي از پراگ، پايتخت چكسلواكي سابق شروع شد و تابستان همان سال در همانجا هم به پايان رسيد. درست است كه ماجرا به ‌ظاهر، ماجرايي محدود به مرزهاي جغرافيايي چكسلواكي بود، اما بر سراسر بلوك شرق تاثير گذاشت و سرانجام حكومت شوروي را به اقدام نظامي تحريك كرد. چهره محوري حوادث آن روزها آلكساندر دوبچك بود كه در چكسلواكي به قدرت رسيد و چند سياست اصلاحي را به اجرا گذاشت. مثلا كوشيد اقتصاد مبتني بر صنايع سنگين را به مسير ديگري بيندازد و عرصه‌هاي آسيب‌ديده از اين جهت‌گيري را ترميم كند. يا دست پليس مخفي را از تفتيش در زندگي خصوصي مردم كوتاه كرد، سانسور در مطبوعات و مميزي كتاب را كاهش داد و روزنه‌هايي براي آزادي بيان به روي جامعه چكسلواكي باز كرد. حتي به بحث‌هاي آزاد درباره بسياري چيزها مجوز داد و از فشار و اختناقي كه نخبگان چكسلواكي تحمل مي‌كردند، كم كرد. البته او هم ماركسيست بود و اصلاحاتش را در همين چارچوب ماركسيستي مي‌فهميد. به نوشته ويكتور شبشتين (در كتاب «انقلاب‌هاي 1989») «تا 1968 اغلب مخالفان داخلي رژيم‌هاي كمونيستي در اروپاي شرقي از درون احزاب كمونيست سر برمي‌آوردند. كمونيست‌ستيزان سركوب، از ترس وادار به سكوت شده بودند. بنابراين متفكراني كه جرات ابراز عقيده پيدا مي‌كردند، نهايت دقت را داشتند كه بگويند از منظر ماركسيستي رژيم را نقد مي‌كنند و هدف‌شان صرفا اصلاح نظام كمونيستي در راستاي انديشه‌هاي اصيل ماركس است. آنها معتقد بودند مسير به درستي انتخاب شده است، اما پاره‌اي حركت‌هاي اشتباه رخ داده كه بايد اصلاح شود. پيشنهاد آنها انجام اصلاحات ليبرال به منظور محقق كردن سوسياليسم با چهره انساني بود. آلكساندر دوبچك، يكي از همين مصلحان سوسياليست بود كه رهبري جنبش آزادي‌خواهانه مردم چكسلواكي، موسوم به بهار پراگ را به عهده داشت.» هدف دوبچك و مشاورانش اين نبود كه كشورشان را از مدار كمونيسم بيرون بكشند كه اتفاقا مي‌خواستند با ارايه چهره ديگري از اين ايدئولوژي، آن را تقويت و تحكيم كنند و به گفته خودشان در مسير جبران و اصلاح خطاهاي گذشته گام بردارند. راستش موفقيت‌هايي هم كسب كردند. مارك كورلانسكي در كتاب «1968: سالي كه جهان را تكان داد» مي‌نويسد كه در دوران دوبچك در يك نظرسنجي از مردم پرسيده شد كه آيا خواهان باقي ماندن كشور در خط كمونيسم هستند يا مي‌خواهند به نظام سرمايه‌داري برگردند؟ نزديك 90درصد مردم كمونيسم را انتخاب كردند و بيشتر از 87درصد هم گفتند كه از حكومت‌شان راضي يا نسبتا راضي‌اند. بذر اصلاحات دوبچك جوانه زده بود، اما تصميم‌گيران شوروي در آن مقطع نه اعتقادي به اصلاحات و نوسازي داشتند و نه تغيير در روش‌ها و رويه‌هاي كشورداري را لازم مي‌ديدند. از نظرشان هر برنامه‌اي كه دست سيطره حكومت شوروي از زندگي مردم را كوتاه مي‌كرد اشتباه و خطرناك بود و پايه‌هاي قدرت حزب كمونيست را -نه فقط در چكسلواكي كه در سراسر بلوك شرق- سست و متزلزل مي‌كرد. خلاصه اينكه دوبچك و پراگ نبايد الگو مي‌شدند. با چنين نگاهي بود كه سربازان پيمان ورشو به دستور لئونيد برژنف (رهبر شوروي) به خاك چكسلواكي سرازير شدند و پراگ را اشغال كردند. آنان به همه برنامه‌هاي اصلاحي دوبچك پايان دادند و با سركوب آزادي‌ها، نتايج كوشش‌هاي او را عقيم گذاشتند. برژنف در سخناني كه از آن پس «دكترين برژنف» خوانده شد، گفت: ما هر جا لازم ببينيم، براي نجات سوسياليسم مداخله مي‌كنيم. به عبارت ديگر هر چه را دوست نداشته باشيم، به زور سركوب مي‌كنيم (بعدها ميخاييل گورباچف اين دكترين را رد كرد) . تلخي و نااميدي پس از اين سركوب، سال‌هاي طولاني در چكسلواكي باقي ماند و مثل سايه، زندگي مردم اين كشور را تيره كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون