بازخواني معناشناسانه نسبت ايرانيان با اسطرلاب در گفتوگو با صدرالدين طاهري، عضو هيات علمي دانشگاه هنر اصفهان
هر چه متمدنتر، محاسبهگرتر
مسعود شاهحسيني
در ميان ابزارهاي محاسباتي اسطرلاب از قديميترين و پركاربردترينهاست. وسيلهاي كه بخش مهمي از كاركرد آن در گذشته اندازهگيري جايگاه و خانه ماه و خورشيد و ستارهها در آسمان و مقارنههاي آنها با يكديگر بود، اما رفتهرفته جايگاهي ويژه در مسائل مختلف و از جمله كشورداري يافت. ابزاري آنچنان شگفتآور كه گاه اين تصور باطل را ايجاد ميكرد كه اخترشناسان با چنين ابزاري نيروهاي پنهاني جهان را به كنترل درميآورند. تصوري كه بيشباهت به امروز كه هر وقت سخن از اسطرلاب ميشود، بر ذهن ناآگاه، سحر و جادو نقش ميبندد، نيست. صدرالدين طاهري، عضو هيات علمي گروه پژوهش هنر دانشگاه هنر اصفهان معتقد است كار اسطرلاب اندازهگيري دقيق ساختار نظاممند كيهان بوده و تنها چيزي كه آن را به علوم خفيه مرتبط ميكند، تعيين سعد و نحس است. اين اسطورهشناس و پژوهشگر نشانهشناسي هنر بر اين باور است كه اسطرلاب ريشهاي ايراني دارد و ايرانيان به دليل اهميتي كه به محاسبه و حساب و كتاب ميدادهاند، بيش از ديگر ملتها از آن استفاده ميبردند. به گفته طاهري، در گذشته كشورهايي كه تمدنهاي ريشهدارتر و پيشرفتهتري داشتند، بيش از ديگر ممالك به محاسبات نجومي و به تبع آن ابزارهايي همچون اسطرلاب توجه نشان ميدادند. او ميگويد ايرانيان هنر را با دانش و فناوري آميخته كردند و اسطرلاب را به گونهاي ساختند و تكميل كردند كه افزون بر زيبايي داراي كاركردهايي براي اخترشناسي و دادهكاوي و محاسبات هم باشد. شرح كامل گفتوگو را در ادامه بخوانيد.
اگر اجازه دهيد گفتوگو را با واژهشناسي و تاريخچه اسطرلاب آغاز كنيم. ايدهاي مطرح است كه نام اسطرلاب ريشهاي ايراني دارد و باورمندان به ايدهاي ديگر، به زبان يوناني و لاتين استناد ميكنند. دانستههاي ما درباره اسطرلاب و تاريخچه آن چيست؟
شواهد محكمي براي هر دو ايده وجود دارد. تاريخنگاراني همچون «ابوريحان بيروني» در آثار خود به هر دو ريشه اشاره كردهاند. با اين حال به نظر ميرسد واژه اسطرلاب ريشهاي ايراني داشته باشد. بيشتر اخترشناسان ايراني از اين ابزار استفاده ميكردهاند كه بعدها در سرزمينهاي اسلامي نيز رواج يافت و مسلمانان آن را براي تعيين اوقات شرعي و پيدا كردن سمت قبله و... به كار بردند. از همين زاويه بايد گفت اين ابزار در تمدن يونانيان جايگاه چندان برجستهاي نداشته است. درباره ريشه ايراني اسطرلاب، ميتوان به واژه استُرياب يا ستارهياب اشاره كرد. ممكن است اين واژه از زبان پارسي باستان به زباني يوناني راه يافته و از آنجا نيز به زبان عربي رفته است. در اين صورت، اسطرلاب معرب ستارهياب است. اگر ريشه يوناني را در نظر بگيريم، آسترولابوس تركيبي از astron (ستاره) با فعل lambanein (يافتن و گرفتن) است. به هر حال فرم مصطلح امروزي عربي شده يكي از اين دو واژه است.
اسطرلاب با وجود كاربردهاي متعددي كه به آن نسبت ميدهند، بيش از همه به كار اخترشناسان ميآمد. اين وسيله چه مشخصه و ويژگيهايي داشته و چرا در ميان منجمان و ستارهشناسان محبوب بود؟
اسطرلابها اجزاي گوناگوني دارند كه مهمترين آن صفحهاي بزرگ و گرد است كه در اصل زير ديگر اجزا قرار ميگرفت. در لبه آن صفحه اصلي كه به آن ام گفته ميشود، ۳۶۰ درجه يك دايره كشيده شده است. روي صفحه مادر، يكسري دايرههاي ديگر سوار ميكردند كه به آنها صفيحه ميگفتند. اين صفيحهها كه هر كدام قابل چرخش بودند، برجهاي آسماني يا منطقه البروج را كه در زبان فارسي به آنها آبامگاه ميگوييم، نشان ميدادند. در اخترشناسي كهن در هر ماه، خانه خورشيد در يكي از اين برجهاست. روي اسطرلاب يكسري اجزاي ديگر مانند قطب، عنكبوتيه، عضاده، كرسي، حجره، محور و... هم قرار دارد. اخترشناس با حركت دادن صفحهها و بخشهاي متحرك اسطرلاب، چند مساله را ميتوانست محاسبه كند. هم ميتوانست تقويم را تشخيص دهد، همزمان طلوع و غروب ستارههاي مختلف را مشخص و هم شيوه مقارنه اين اخترها را با يكديگر تعيين كند كه در آن زمان مسالهاي بسيار مهم بوده است. اساسا يكي از خواستههاي مهم از اخترشناسان، محاسبه همين زمانهاي سعد و نحس بوده كه از مقارنه ستارهها مشخص ميشد. جز اينها، با اسطرلاب ميشد اندازهگيريهاي دقيقي هم كرد. براي مثال پهناي رودخانهها و راهها يا بلندي برجها و تپهها را ميتوانستند با اسطرلاب اندازهگيري كنند. همچنين جهت قبله و ساعتهاي شرعي را هم با اسطرلاب مشخص ميكردند. از اينرو اين ابزار با كاربردهاي زيادي كه داشته براي اخترشناسان مهم بوده است. تعيين طول روز و شب و آغاز و پايان ماههاي قمري نيز با اسطرلاب امكانپذير بود. در گاهشماري خورشيدي كه تكليف روزها و ماهها مشخص است و تا هزاران سال ديگر هم تغييري نميكند. اما در تقويم قمري كوچك يا بزرگ شدن هلال ماه (اهله قمر) تعيينكننده تعداد روزهاي هر ماه است.
موضوع سعد و نحس كه اشاره كرديد از طريق محاسبه مقارنه ستارهها مشخص ميشده، چه كاربردهايي داشته است؟
در آن زمان اين باور وجود داشت كه مقارنه برخي اجرام آسماني بركت و شگون ايجاد ميكند. اين مقارنه هنگامي رخ ميدهد كه اين اخترها از ديد ناظر زميني در يك راستا قرار بگيرند. در تاريخ به مثالهاي پرشماري برميخوريم كه پيش از زادن يك نوزاد يا لشكركشي يا گرفتن تصميم مهمي در زمينه كشورداري، اخترشناسان اسطرلابهايشان را به كار انداختهاند تا لحظه مقارنه شگونمند يا سعد ستارهها با يكديگر را مشخص كنند. بهترين لحظه در اين ميان، مقارنه مشتري و ماه بوده كه به آن سعد اكبر ميگفتهاند. به قول حافظ «گفت آن زمان كه مشتري و مه قران كنند» برعكس اين حالت نيز وجود داشته است. عبور ماهانه كره ماه از پهنه صورت فلكي عقرب را همواره بدشگون تفسير ميكردهاند. ما هنوز هم به هر وضعيت نابساماني قمر در عقرب ميگوييم. براي مثال به اين مصرع فروغي بسطامي توجه كنيد كه ميگويد: «شبي كه عقرب زلف تو بر قمر ماند» در اوقات نحس، كارها و تصميمهاي مهم را به عقب ميانداختهاند. بخش مهمي از كاركرد اسطرلاب اين بوده كه جايگاه و خانه ماه و خورشيد و ستارهها در آسمان و مقارنههاي آنها را محاسبه كند.
چرا ايرانيان به مساله زمان و محاسبه و حركت ستارگان تا اين حد توجه نشان ميدادهاند؟
ايران از سرزمينهايي است كه مردمانش پيشينه ديرپا و درخشاني در اخترشناسي و ساختن تقويم و رصد كردن ستارهها داشتهاند. تمدنهاي ديگري همچون ميانرودان، مصر و يونان نيز به اخترشناسي توجه نشان ميدادهاند. بهطور كلي هر تمدني پس از رسيدن به حدي از گسترش و پايهريزي بنيادهاي ژرف در حوزه اقتصاد و شهرسازي و كشورداري، نيازمند محاسبات نجومي خواهد بود.
يعني شما معتقديد كه كشورها و امپراتوريها به نسبت كيفيت تمدني خود به محاسبه و ابزارهاي محاسباتي كه يكي از مهمترين آنها اسطرلاب بوده، توجه نشان ميدادند؟
بله، كشورهايي كه تمدنهاي ريشهدارتر و پيشرفتهتري داشتند، بيش از ديگر ممالك به محاسبات نجومي نياز داشتند و لاجرم از ابزارهايي همچون اسطرلاب هم استفاده ميكردند. نميتوان امپراتوريهاي بزرگ را بدون گاهشماري و دانش محاسبه حركت ماه و خورشيد و ستارگان اداره كرد. به اين سبب كه لازم است اقتصاد يك كشور برمبناي اين دانش مديريت شود. يعني مشخص شود در چه تاريخي روزها گرمتر و طولانيتر ميشود و در چه زماني كوتاهتر، چه زماني براي گرفتن ماليات و خراج مناسب است و چه زماني براي لشكركشي و كشت گياهان و نظاير آن. اينها موضوعات كماهميتي نيستند كه امپراتوريها با بخت و آزمون و خطا آنها را اجرا كنند. بيشتر اين تمدنها از گاهشماريهاي خورشيدي بهره بردهاند.
اسطرلاب در ميان ايرانيان، ابزار محاسباتي مهمي بوده اما چه فصل مشتركي با تقويم خورشيدي دارد؟
در طول تاريخ، سرزمين ما مركز امپراتوريهاي مختلف بوده كه به شدت هم به حسابكتابهاي تقويمي دقيق نياز داشتند، به همين خاطر كه هميشه داراي رصدخانه بوديم و از ابزارهاي محاسباتي اخترشناسي مثل اسطرلاب استفاده ميكرديم. نكته اين است كه ايجاد تقويمهاي خورشيدي كار سادهاي نيست. گاهشماري جلالي امروزي ما كه خود برآمده از چند گاهشماري كهنتر در دورههاي عيلامي و هخامنشي و ساساني است، در دوره جلالالدين ملكشاه سلجوقي بنياد نهاده شد. حكيم عمر خيام يك راهنماي نجومي براي اين گاهشماري نوشته كه به زيج ملكشاهي مشهور است. گاهشماري جلالي استوارترين گاهشماري جهان است و علت آن نيز كبيسهگيري دقيقي است كه اخترشناسان ايراني براي محاسبه اين تقويم به كار بردهاند. براي رسيدن به اين حد از دقت گروهي از اخترشناسان (از جمله خيام، خازني، اسفزاري، لوكري، واسطي و...) مدار گردش زمين به دور خورشيد را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه كردند. آنها جز رصد خورشيد در اصفهان و توس و مرو، از رصد نيمروزي نيز بهره گرفتند كه در رصدخانه زابل انجام ميشد. به همين سبب است كه تحويل سال در كشور ما با دقت بسيار و بر پايه ثانيه انجام ميشود. برخلاف ظرافت و نظم گاهشماري جلالي، گاهشماري ميلادي (گريگوري) با فصلها و موقعيتهاي ويژه زمين مانند اعتدالها و انقلابها همخواني ندارد و شمار روزهاي هر ماه نيز نامنظم است. سرآغاز سال و سرآغاز ماهها در آن با واقعيتهاي اخترشناختي، حركت انتقالي زمين و برجها ناهمخوان است و سال تقويمي به دليل آغاز در زمستان نميتواند با سال مالي هماهنگ باشد. تقويم جلالي اما هنگام اعتدال بهاري آغاز ميشود كه فصل سرسبزي و بركت و هنگامه كاشت گياهان گوناگون و همچنين زمان شروع كار و بازرگاني و فزوني ثروت و سرمايه است.
از سوي ديگر، تقويمهاي قمري هم بسيار آشفته هستند. اين تقويمها ويژه روستاييان بوده كه ابزار رصد خورشيد و ستارگان را نداشتند، بنابراين به ماه نگاه ميكردند و تربيع و بدر و محاق آن را ملاك گذران ماههاي سال قرار ميدادند. ماهها و فصلها در اين تقويم ثابت نيستند و هر ۳۶ سال يكبار، يك سال از گردش زمين عقب ميافتد. در حقيقت فصل مشترك همان مساله محاسبه دقيق است.
از لحاظ زيباييشناسي و معناشناسي هنري، مهمترين ويژگي اسطرلاب را در چه ميدانيد؟
در هنر سنتي ايراني، هندسه و رياضيات اهميت زيادي دارند. به اين خاطر كه طراحي سنتي بر پايه نظم و قانون و منطق رياضي استوار است. كسي كه ميخواهد براي گنبد يك مسجد كاشي بسازد، بايد تناسبهاي معماري آن گنبد را تا ابعاد ميليمتري هم حساب كند تا بعدا كاشيها كنار يكديگر چفت شوند. اسطرلاب هم به گمان من همزمان يك شاهكار علمي، هنري و صنعتي است. از يكسو ميتوان از لفظ صنعتگر براي كسي كه اسطرلاب ميسازد، استفاده كرد. به اين سبب كه اسطرلابساز كار با فلز و ساختن آلياژ را بلد است، درصدهاي دقيق در ريختهگري و شيوههاي سرد كردن و قالبگيري و چكشكاري و... را هم ميداند. از طرف ديگر اسطرلاب ابزاري علمي است. كسي كه اسطرلاب ميسازد بايد دانش اخترشناسي را فرا گرفته و بر آن مسلط باشد. همچنين سازنده اسطرلاب بايد ذهنيت خلاق هنري هم داشته باشد. در بسياري از اسطرلابهاي ايراني تصاوير زيبايي از صور فلكي يا آبامگرد وجود دارد. اجزايي كه ميخواستند روي صفحه مادر سوار كنند را با طرحهاي مختلف اسليمي و خطايي و... ميساختهاند. آنها هنر را با دانش و فناوري آميخته كردهاند تا ابزاري كه ميسازند افزون بر زيبايي داراي كاركردهايي براي اخترشناسي و دادهكاوي و محاسبات هم باشد.
هنر صنعت ايرانيان در زمينه ساخت اسطرلاب و محاسبات دقيقي كه روي آن پياده كردند چه تاثيري بر زبان هنري جهان داشته است. ما ميدانيم كه اسطرلاب به وسيله ايرانيان از شرق تا هند و از غرب تا اروپا رفت و به خصوص دريانوردان از اين ابزار استفادههاي بسياري بردند. ديگر ملتها چه نگاهي به اسطرلاب داشتند؟
اسطرلاب به هرحال براي مردمان آن دوران ابزاري شگفتآور بوده و گاه بينندگان تصور ميكردهاند كه اخترشناسان با ابزارهايي از اين دست، نيروهاي پنهاني جهان را كنترل ميكنند. اين در حالي است كه هيچ رخداد غيرعلمي يا فراطبيعي و متافيزيكي در اين محاسبات نجومي رخ نميداده و در اصل جادويي در كار نبوده است. اينها با ابزارهايشان واقعيت فيزيكي جهان، جرم ستارهها و مدار چرخش آنها، جاذبه و مكانشان در فضا و... را محاسبه ميكردند و از اين طريق اطلاعاتي را به دست ميآوردند كه براي شكل دادن به گاهشماري و اندازهگيري زمان كاربرد داشته است.
اين نوع نگاه حتي به امروز هم كشيده شده است. آيا با اسطرلاب رمالي و جادوگري ميكردهاند؟ چرا اين ديدگاه ميان مردم جا افتاد كه ميتوانند با اسطرلاب جادوگري كنند؟
تنها چيزي كه اسطرلاب را به علوم خفيه در دوره اسلامي مرتبط ميكند، همان تعيين سعد و نحس است. جوامع امروزي ديگر به سعد و نحس باور ندارند، اما در گذشته گاه پادشاهان ازدواج، تاجگذاري يا ديگر تصميمات مهم خود را عقب ميانداختند تا روز سعد فرا برسد. برخي شاهان دوره اسلامي ايران را «سلطانِ صاحبقران» خواندهاند، يعني در مقارنه دو اختر سعد متولد يا نطفه او بسته شده است. جز اين امر، ديگر كاربردهاي اين ابزار، علمي و تقويمي بوده و اسطرلاب هرگز ارتباطي با سِحر يا رمالي نداشته است. بسياري از مردم باور نميكردهاند كه كسي بتواند رفتار ستارگان را پيشبيني كند و در نتيجه اين كار را شگفتآور و گونهاي از جادوگري به شمار ميآوردهاند. اما آنچه اخترشناسان ميكردند، رصد دقيق رفتار و حركت اجرام آسماني و واكنش آنها به جاذبه يكديگر بود كه ممكن است با گذر ميليونها سال كوچكترين تغييري نكند. كار اسطرلاب اندازهگيري دقيق ساختار نظاممند كيهان بوده است كه پيش از ظهور انسان در كار بوده و در آينده نيز همچنان پايدار و ماندگار خواهد بود.
اسطرلابها اجزاي گوناگوني دارند كه مهمترين آن صفحهاي بزرگ و گرد است كه در اصل زير ديگر اجزا قرار ميگرفت. در لبه آن صفحه اصلي كه به آن ام گفته ميشود، ۳۶۰ درجه يك دايره كشيده شده است. روي صفحه مادر، يكسري دايرههاي ديگر سوار ميكردند كه به آنها صفيحه ميگفتند.
تاريخنگاراني همچون «ابوريحان بيروني» در آثار خود به هر دو ريشه اشاره كردهاند. با اين حال به نظر ميرسد واژه اسطرلاب ريشهاي ايراني داشته باشد. بيشتر اخترشناسان ايراني از اين ابزار استفاده ميكردهاند كه بعدها در سرزمينهاي اسلامي نيز رواج يافت و مسلمانان آن را براي تعيين اوقات شرعي و پيدا كردن سمت قبله و... به كار بردند.
حكيم عمر خيام يك راهنماي نجومي براي اين گاهشماري نوشته كه به زيج ملكشاهي مشهور است.
گاهشماري جلالي استوارترين گاهشماري جهان است و علت آن نيز كبيسهگيري دقيقي است كه اخترشناسان ايراني براي محاسبه اين تقويم به كار بردهاند.