• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5118 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۸ دي

نگاهي به بحران‌هاي مستمر و ريزش‌هاي تئاتر كه شايد، شايد چراغ راه مديران شود

امروز، اينجا ما خود آيندگانيم

بابك احمدي

مروري بر آنچه هنرهاي نمايشي در روزها و ماه‌هاي اخير 
پشت سر گذاشته يا پيش روي خود مي‌بيند نشان‌دهنده اين است كه همچنان مي‌توان اين هنر را جزو رهاشده‌ترين زمينه‌هاي فعاليتي زير نظر معاونت امور هنري دانست. البته كه كليدواژه «رهاشده» در ادبيات رسمي كشور بعضا توسط جريان‌هايي صادر مي‌شود كه به قصد زمين‌گير كردن مديران و وزيران و برنامه‌ريزان، اتاق فكر ساخت بحران‌ تشكيل مي‌دهند. چنان‌كه بارها شنيده‌ و خوانده‌ايم «سينما رها شده است و كارگردانان هركار دل‌شان مي‌خواهد مي‌كنند» يا «بازيگران سينما رها شده‌اند و بايد جلوي آنها ايستاد»، يا «صحنه‌هاي تئاتر رها شده‌اند.» همين چندي قبل غائله‌اي به راه افتاد عليه چند بازيگر سينما كه ظاهرا حواس عده‌اي را پرت كرده بودند ولي از اينها كه بگذريم، رهاشدگي در ادبيات افرادي كه پس از سال‌ها فعاليت و مطالعه حالا به كيفيت شناخت و كارشناسي يك حوزه به خصوص فرهنگي - هنري دست يافته‌اند معناي متفاوتي دارد. رهاشدگي اينجا به اين معنا است كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي شهريور ماه امسال كارش را آغاز كرده اما حالا با گذشت حدود نيمي از نخستين سال شروع، همچنان مشخص نيست براي ابربحران‌هاي موجود در هنرهاي نمايشي چه برنامه‌اي در سر مي‌پروراند. منطقي‌ترين پرسش مي‌تواند اين باشد كه ابربحرا‌ن‌هاي مدنظر كدامند؟ 
مشكلات اساسي هنرهاي نمايشي در چند شماره قابل فهرستند جز يكي! چون سال‌ها است اين مسائل مطرح مي‌شوند و از سوي دست‌اندركاران موردتوجه قرار نمي‌گيرند. اگرچه بي‌توجهي موردنظر به نسبت روحيه فرهنگي و غيرفرهنگي دولت‌ها ضعف و شدت دارد. مثلا با ارايه آمار يا نشستن پاي صحبت هنرمندان مي‌توان مدعي شد كه وضعيت هنرهاي نمايشي در نيمه دوم دهه هفتاد، همزمان با سر كار آمدن دولت اصلاحات بهتر شد. شدت گرفتن فعاليت نشريات، به ادبيات نقد تئاتر در روزنامه‌ها دامن زد و هنرجويان و دانشجويان چاپ كتاب‌هاي جديد و مجلات تخصصي را مشاهده مي‌كردند. هرچه فعال‌تر شدن هنرمندان و منتقدان تئاتر ايران زيرنظر مركز ITI جهاني در اين دوران را مي‌توان گواه همين مدعا دانست. فرهاد اصلاني، از بازيگران شاخص تئاتر در دهه هفتاد چندي قبل در گفت‌وگويي عنوان كرد «آخرين كار تئاترم با حسين پاكدل بود كه به اواخر دوران اصلاحات بازمي‌گشت، اما بعد از آن ديگر احساس خوبي نداشتم و فكر مي‌كردم دوران پيش روي تئاتر قطعا تيره و تار است و به همين دليل از همان سال تصميم گرفتم كه ديگر تئاتر كار نكنم.» 

تاج و تخت لق تشكيلات صنفي
تاسيس «خانه هنرمندان ايران»، صدور مجوز «خانه تئاتر»، شكل‌گيري انجمن‌هاي چندگانه، بيمه هنرمندان و توجه به فعاليت‌هاي صنفي نمونه ديگر فراهم آمدن امكان تعامل و ايجاد فرصت‌هاي تازه در فضاي فرهنگ و هنر كشور است. كافي است فراز‌و‌فرود فعاليت‌هاي صنفي «خانه سينما»، «خانه موسيقي» و «خانه تئاتر» را در سال‌هاي پس از دولت هفتم و هشتم و با شروع فعاليت دولت‌هاي نهم و دهم مقايسه كنيم تا به‌ خوبي دريابيم وضعيت به كدام سو حركت كرد. در همين رابطه مي‌توان به صدور دستور تعطيلي «خانه سينما»، فشار روزافزون به «خانه موسيقي» در بحث برگزاري كنسرت‌ها و لغو مجوز فعاليت آموزش موسيقي در فرهنگسراهاي زير نظر شهرداري تهران (همسو با دولت وقت) توجه كرد. در اين بين «خانه تئاتر» نيز تافته جدابافته نبود؛ شدت گرفتن «مميزي» توسط نهادهاي در سايه و همراهي شوراي نظات و ارزشيابي اداره‌ كل هنرهاي نمايشي (اساسا همين تنزل مرتبه در ساختار دولت از مركز هنرهاي نمايشي به اداره‌ كل)، همچنين كاهش بودجه و افزايش تنش بين هنرمندان و دولتمردان به‌نوعي اين تشكيلات را هم با بحران مواجه كرد؛ گويي‌كه «خانه تئاتر» همواره از يك بحران دروني (اساسنامه) در رنج بوده و هست. همايون غني‌زاده يكي از كارگردان جوان آن سال‌ها اخيرا در صفحه شخصي خود به بيان خاطره‌اي مربوط به گذشته پرداخته كه تا حدي گوياي وضعيت به نظر مي‌رسد. او در متن كوتاهي شرح داده كه وقتي در مقام كارگردان تئاتر به خارج از ايران (كشور استوني) رفته و با هنرمندان اهل استوني تئاتر روي صحنه برده، هشداري از سوي حميد شاه‌آبادي، معاون هنري وزارت ارشاد دريافت كرده كه مبادا بار ديگر بدون كسب اجازه در كشور خارجي كارگرداني كند!! 

صعود سينوس اصطكاك 
به تناوب مي‌توان اسامي هنرمنداني را رديف كرد كه در نيمه دوم دهه 80 دست از كار كشيده بودند. بهرام بيضايي، محمد رضايي‌راد و حميد امجد مشخصا به انزواي اجباري و اختياري رفتند ولي در كنار آنها نمايشنامه‌نويسان و كارگرداناني مانند حسين كياني، محمد يعقوبي و محمد رحمانيان بارها نسبت به فشارهاي شوراي نظارت دست به اعتراض زدند. نكته قابل تامل همين است؛ چرا قشري از هنرمندان تئاتر با مساله مواجه شدند كه علاوه بر كارگرداني، در زمينه نمايشنامه‌نويسي و توليد هسته اصلي انديشه اجرا، يعني متن به ‌نوعي سرآمد بودند؟ و چرا حمايت‌ها به سوي گروهي از دست‌اندركاران هنرهاي نمايشي كه فقط در كارگرداني صِرف (با رويكرد فرماليستي) تخصص داشتند هدايت شد؟ حتي كار به جايي رسيد كه مدير كل وقت هنرهاي نمايشي اعلام كرد «كارگردان‌ها و گروه‌هاي تئاتري نبايد انتقادهاي‌شان را در رسانه‌ها مطرح كنند»؛ همين جمله به مثابه دستورالعملي شد كه در صورت بيان انتقاد در رسانه‌ها و خبرگزاري‌ها توسط كارگردان، يك گروه چند نفري را از دريافت بودجه‌ حمايتي بي‌نصيب مي‌كرد. بودجه‌اي كه نه متعلق به دولت‌ها، بلكه حق مسلم و سهم گروه‌هاي تئاتري از محل فروش منابع كشور است. 
اتخاذ استراتژي انفعالي از سوي «خانه تئاتر» در دولت‌هاي نهم و دهم (و بعضا كوشش براي دوستي و همراهي توسط بعضي) بي‌شك آغاز پايان اين تشكيلات صنفي بود كه همچنان ادامه دارد. مديرعامل «خانه تئاتر» 10 روز قبل با انتشار متن سرگشاده‌ در رسانه‌ها استعفاي خود را اعلام كرده اما رياست هيات‌مديره هنوز كلامي به اين موضوع واكنش نشان نداده است. بنابراين بايد تاكيد كرد كه تقويت نشدن فعاليت‌هاي صنفي هنرهاي نمايشي يك بحران جدي است. بحراني كه شايد بعضي معتقد باشند ارتباط چنداني به دولت‌ها ندارد ولي اين برخلاف نص صريح قواعد مدني جهاني است، تمامي دولت‌ها بايد نسبت به گسترش فضاهاي غيردولتي و پاگرفتن و قوام نهادهاي مدني اهتمام ورزند. چنان‌كه تمام خانه‌هاي صنفي هنري با همراهي و پيشنهاد دولت بنا شد. 

فقدان زيرساخت لازم در سراسر استان‌ها
حتي هنرمندان و خبرنگاران جريان‌ مخالف دولت اصلاحات كه آن زمان در سنگر مقابل صف‌‌آرايي كرده بودند، امروز وقتي به آرشيو مجلات و بولتن‌‌ها و روزنامه‌هاي دهه 70 و 80 سرك مي‌كشند، نمي‌توانند چشم خود را بر رونق به وجود آمده در تئاترهاي موضوعي و دستوري ببندند. امري كه رفته‌رفته دولت‌ها را «مجبور» كرد بپذيرند زيرساخت‌هاي هنرهاي نمايشي نمايشي پاسخگوي تقاضا نيست و بايد گسترش يابد، درست مثل اينكه انفجار جمعيت، مديران شهري را مجبور كرد بپذيرند حمل‌ونقل عمومي با اتوبوس‌هاي گازوييلي دهه شصت ميسر نيست و شهرها به حمل‌ونقل زيرزميني و مترو هم نياز دارند. بر اين مبنا بود كه جريان شكل‌گيري سالن‌هاي اصطلاحا خصوصي (فقط در زمينه خودگرداني اقتصادي) و در حقيقت غيرخصوصي (چون عملا در بحث مجوزها و نظارت‌ها زير سايه وزارت ارشاد قرار داشتند) پا گرفت. به ‌هر حال اعتقاد به گفت‌وگو و نقش فرهيختگان و هنرمندان و فرهنگيان در توليد فكر و انديشه و هنر و بسترسازي براي ارايه آن به جامعه از جانب دولت اصلاحات، در سال ۱۳۷۶ به يك جهش فرهنگي پس از آن انجاميد. جهشي كه دولت‌هاي بعدي را ملزم مي‌كرد به نيازهاي به وجود آمده پاسخ دهند. از ياد نبريم كه عطاء‌الله مهاجراني اولين وزير ارشاد دولت محمد خاتمي زماني گفت «اهالي فرهنگ و هنر ميزبان و سياستمداران ميهمان آنها هستند.» اين گزاره همين اواخر بار ديگر از سوي رييس «خانه موسيقي» در انتقاد صريح به اظهارات يك نماينده مجلس بيان شد و استقبال كاربران فضاي مجازي و رسانه‌ها را در پي داشت. باري! در يك دهه اخير سير راه‌اندازي و فعاليت ثمربخش سالن‌هاي غيردولتي رشد چنداني نداشته؛ نه‌تنها به آنچه در گذشته به وجود آمد چيزي اضافه نشده، بلكه بعضا شاهد تعطيلي سالن‌ها هستيم. امروز دولت با اين تعطيل شدن‌ها و از كار افتادن‌ها برخورد انفعالي دارد و هيچ تلاشي براي بازگشايي، تاسيس يا فعاليت مجموعه‌هاي تازه از خود نشان نمي‌دهد؛ گويي خواست مديريت فرهنگي در سايه كارگر افتاده كه «همان اندازه كه امكان رصد داريد، مجوز تاسيس سالن تئاتر صادر كنيد.» 
محمد يعقوبي سال 92 در گفت‌وگو با روزنامه مردم‌سالاري در پاسخ به اين سوال كه «از سال 76 كه نمايشنامه «شب به‌خير مادر» را روي صحنه برديد تا سال85 فعاليت شما تداوم داشت، اما سال‌هاي 85 تا 87 وقفه‌اي دوساله در اين روند به وجود آمد، سپس از 88 تا 91 هم اجرايي نداشتيد تا اينكه نمايش «برهان» را كارگرداني كرديد، دليل اين دو وقفه 2ساله در چيست؟» مي‌گويد، «اين وقفه‌ها به خواست خودم نبود. اولين وقفه‌ سال 81 بود كه نمايش «از تاريكي» در بازبيني جشنواره تئاتر فجر سال 80 رد شد. مسوولان قول دادند كه سال بعد يعني سال 81 نمايشي ديگر جايگزين «از تاريكي» اجرا كنم بر همين اساس تمرين نمايش «دوشيزه و مرگ» را شروع كردم ولي خيلي زود فهميدم كه سالن و زمان اجراي آن نامشخص است، به همين دليل از ادامه تمرين دست كشيدم. وقفه ‌ديگر به دليل تعميرات تئاترشهر در سال 86 بود. در آن زمان هنوز سالن‌هاي ايران‌شهر به بهره‌برداري نرسيده بود.» همين پرسش و پاسخ به‌ظاهر ساده و كوتاه نشان مي‌دهد كه كمبود سالن‌هاي تئاتر و مسائل نظارتي چطور دست در دست هم عمر هنرمندان را تلف مي‌كنند و درنهايت مردم و جامعه‌اند كه با فقر هنري و فرهنگي مواجه مي‌شوند.

يك مرور ساده!
سال 1378 است؛ در اين سال ۵۰ نمايش در مجموعه «تئاتر شهر» روي صحنه مي‌رود. تعداد تماشاگران از ۱۲۲ هزار تماشاگر در سال شروع فعاليت دولت (۱۳۷۶) به چيزي حدود ۱۷۴ هزار نفر رسيده است و نسبت بليت ميهمان به بليتي كه از گيشه خريداري مي‌شود، كمتر از گذشته مي‌رسد. «سالن خورشيد» به مجموعه تئاتر شهر اضافه مي‌شود.نمايش‌هاي «دندون طلا» به كارگرداني داود ميرباقري، «ريچارد سوم» به كارگرداني داود رشيدي، «دختر گلفروش» به كارگرداني پروانه مژده، «گل و قداره» به كارگرداني بهزاد فراهاني، «بازي» نوشته استريندبرگ به كارگرداني حميد سمندريان، «پستوخانه» به كارگرداني حميد امجد، «تبار خون و حشمت» به كارگرداني آتيلا پسياني، «پانتوميم روي فرش» به كارگرداني سيروس شاملو، «بازگشتي نيست» به كارگرداني منيژه محامدي، «مصاحبه» به كارگرداني محمد رحمانيان، «پابلو نرودا» به كارگرداني عليرضا كوشك‌جلالي، «گزارش به آكادمي» به كارگرداني فرهاد آييش، «سياها» نوشته ژان ژنه به كارگرداني حامد محمد طاهري و «رقص كاغذپاره‌ها» به كارگرداني محمد يعقوبي به نمايش درآمده‌اند.

معيارهاي چندگانه مميزي تئاتر
تئاتر نيز مانند ساير جريان‌هاي فرهنگي - هنري در دولت سيدمحمد خاتمي با شاخص‌هاي ۱- ترغيب جوانان به مشاركت در عرصه هنري ۲- بازگشت پيشكسوتان به صحنه ۳- احترام به تنوع آرا و گونه‌هاي مختلف تئاتر ۴- ايجاد حق انتخاب براي تماشاگر كار خود را آغاز كرد. ولي در هر صورت دچار فرازونشيب‌هايي شد و تقريبا ديگر به نقطه قبل از دولت اصلاحات بازنگشت. بهرام بيضايي پس از نزديك به دو دهه دوري به تئاتر بازگشت و صحنه‌ها شاهد حضور پيشكسوتاني مانند حميد سمندريان، علي نصيريان، بهزاد فراهاني، رضا ژيان، مهدي هاشمي، حميد مظفري و... بود. اين دوران هشت‌ساله علاوه بر بازگشت هنرمندان قديمي و باتجربه تئاتر به صحنه، زمينه رشد و شناخت نيروهاي جوان و تازه مانند محمد يعقوبي، حامد محمدطاهري، جلال تهراني، اصغر دشتي، حميد پورآذري، نغمه ثميني و... را فراهم كرد. استقبال تماشاگران در سال‌هاي اوليه نشان‌دهنده اين موضوع بود كه با تنوع آرا و گونه‌هاي مختلف تئاتري و اعتماد به پديدآورندگان آثار هنري مي‌توان به رشد تئاتر اميدوار بود.
انتخاب موضوعاتي كه مردم در زندگي روزمره اجتماعي با آنها درگير بودند، زمينه رشد مخاطب را به وجود آورد. افزايش تعداد نمايش‌ها و كاهش تعداد تماشاگران دليل خوبي بر اثبات اين مورد است. هر اندازه تنوع بيشتر مي‌شد، گروه تماشاگران خاص هر شيوه و سبك نمايشي مسيرش را به سالن‌ها كج مي‌كرد و تقسيم مي‌شد. روزآمدي بعضي سوژه‌ها و دست‌مايه‌هاي نگارش نويسندگان تا جايي پيش رفت كه بعضي از آنها با انگ «نمايشنامه‌نويس ژورناليستي» از سوي همكاران خود تقبيح مي‌شدند؛ يا به بيان من! مورد «حسد» واقع مي‌شدند. حضور بازيگران تلويزيون و سينما در كنار بازگشت بازيگران قديمي تئاتر از سينما و تلويزيون به صحنه را مي‌توان نكات قابل توجه اين دوره و جايگاه تئاتر در ميان هنرمندان برشمرد.
باتوجه به اينكه سيدمحمد خاتمي در دوران رياست‌جمهوري‌اش ايده «گفت‌وگوي تمدن‌ها» را مطرح كرده بود و تئاتر، سينما، هنرهاي تجسمي و موسيقي مناسب‌ترين امكانات براي نزديك شدن به چنين ايده‌هايي فراهم مي‌كنند، عدم تخصيص بودجه مناسب به تئاتر در همان روزگار نيز از جمله موارد قابل انتقاد به دولت اصلاحات است. بنابراين عدم اختصاص بودجه متناسب با تعدد گروه‌ها، تعداد فارغ‌التحصيلان تئاتر در كنار نگاه همواره توام با بدبيني دست‌اندركاران شوراي نظارت را مي‌توان جزو مشكلات اساسي اين هنر برشمرد كه با وجود گذشت نيمي از سال اول فعاليت دولت جديد هنوز پابرجاست و هيچ‌كس خبر ندارد كه اساسا مديران جديد دستگاه وزارت فرهنگ و ارشاد چه برنامه‌اي جهت رفع اين مسائل در سر دارند. براي نمونه، هنوز اين پرسش اساسي پابرجاست كه چرا تئاتر ايران نمي‌تواند همان موضوع‌ها و روابطي كه در فيلم‌هاي سينمايي وجود دارد را روي صحنه نمايش نشان دهد؟ يعني معيارهاي دوگانه، يا بعضا چندگانه در زمينه مميزي. مثال؛ چرا طراحي لباس بازيگر زن كه در سينما (براي مخاطب ميليوني) مجوز گرفته وقتي به تئاتر (با تماشاگر محدود) مي‌رسد از سوي شوراي نظارت رد مي‌شود؟ آيا اعضاي شوراي نظارت تا اين حد با سينما و فرهنگ بصري جامعه غريبه‌اند؟ 

گذشته چراغ راه امروز!
سال 1379 است؛ در اين سال تعداد تماشاگران «تئاتر شهر» به ۱۳۰ هزار نفر مي‌رسد، در صورتي‌كه تعداد نمايش‌ها به ۶۰ نمايش افزايش يافته انتظار مخاطب بيشتري مي‌رود. اما بياييد به اسامي نگاهي كنيم و ببينيم آيا در دهه‌هاي اخير مشابه چنين حضوري را شاهد بوده‌ايم؟
«كمدي شب سيزدهم» به كارگرداني حميد امجد، «سووشون» به كارگرداني منيژه محامدي و «در دل باسگ» به كارگرداني حسين عاطفي و آتيلا پسياني در سالن اصلي اجرا مي‌شود. در سالن‌هاي ديگر «پوف و بدنسازي» به كارگرداني زنده‌ياد هوشنگ حسامي، «قهوه قجري» به كارگرداني آتيلا پسياني، «حوالي كافه شوكا» به كارگرداني هوشمند هنركار، «هفت‌قبيله گمشده» به كارگرداني قطب‌الدين صادقي، «شب‌هاي آوينيون» به كارگرداني كورش نريماني، «يك مضحكه» به كارگرداني رضا كرم‌رضايي، «حسرت، آرزو و رويا» به كارگرداني مهدي هاشمي (اولين كارگرداني مهدي هاشمي پس از انقلاب)، «هشتمين سفر سندباد» نوشته بهرام بيضايي به كارگرداني كيومرث مرادي، «هملت» به كارگرداني ميكاييل شهرستاني، «تق صير و ۳۲ دقيقه» از ماجرا به كارگرداني فرهاد آييش، «پس تا فردا نوشته» ريما رامين‌فر و نمايش «دل سگ» به كارگرداني محمد يعقوبي، «شازده‌كوچولو» به كارگرداني گلرخ ميلاني و «خط عشق» به كارگرداني قطب‌الدين صادقي. در اين سال نمايش كودكان در تئاتر شهر ديگر اجرا نمي‌شود كه تاثير منفي در جذب مخاطب در اين مجموعه دارد.
سال 1380 است؛ در اين سال تعداد تماشاگران به ۱۰۸ هزار نفر مي‌رسد. تعداد نمايش اجرا شده در اين سال عدد ۶۵ را نشان مي‌دهد. در سالن اصلي نمايش‌هاي «شام اول - شام» آخر به كارگرداني فرهاد آييش، «بازرس» به كارگرداني عليرضا كوشك‌جلالي، «قبله عالم» به كارگرداني هادي مرزبان، «هفت كردار» به كارگرداني هرمز هدايت، «ديوان تئاترال» به كارگرداني محمود استاد محمد، «هنر» به كارگرداني داود رشيدي روي صحنه مي‌روند. سالن جديدي به نام «تالار نو» به مجموعه تئاتر شهر اضافه مي‌شود.
«يك دقيقه سكوت» به كارگرداني محمد يعقوبي، «رژيسورها نمي‌ميرند» به كارگرداني حسين كياني، «خروس» به كارگرداني محمد رحمانيان، «مده‌آ» به كارگرداني محسن حسيني، «كرگدن» به كارگرداني وحيد رهباني، «عشق رو خرپشته» به كارگرداني رضا ژيان، «سعادت لرزان مردان تيره‌روز اين ديار» به كارگرداني محسن عليخاني، «آغامحمدخان كاليگولا» به كارگرداني سيروس شاملو، «افسون معبد سوخته» به كارگرداني كيومرث مرادي، «تولد» به كارگرداني نادر برهاني‌مرند، «حالت چطوره مش‌رحيم» و «گلدونه خانوم» به كارگرداني اسماعيل خلج، «دير راهبان» به كارگرداني فرهاد مهندس‌پور و «گنگ خوابديده» به كارگرداني آتيلا پسياني در سالن‌هاي ديگر تئاتر شهر اجرا شدند.
تمام اين اسامي موثر در هنرهاي نمايشي ايران در دوره‌اي فعاليت كردند كه مانند امروز شاهد شكل‌گيري سالن‌هاي تئاتر متعدد نبوديم، (ولي امروز با وجود سالن‌هاي بيشتر خبر چنداني از چهره‌هاي تاثيرگذار نيست)، به نوعي مي‌توان گفت كميت گوي سبقت را از كيفيت ربوده. علاوه بر اينها، دولت در آن روزگار خود را ملزم به حمايت از هنرهاي نمايشي و پرداخت هزينه‌هاي توليدي و دستمزد عوامل مي‌دانست، امري كه با سر كار آمدن دولت محمود احمدي‌نژاد رفته‌رفته ملغي شد و روند خصوصي‌سازي! شيب شديدتر گرفت كه تا امروز با قدرت ادامه دارد. بودجه سال 1401 دولت ابراهيم رييسي (يا به بيان دقيق‌تر كسري بودجه 200 هزار ميلياردي دولت) و حذف پرداخت حمايت‌هاي دولتي در بحث بهداشت و درمان، نويد مي‌دهد كه به زودي شاهد خصوصي‌سازي مجموعه‌هاي فرهنگي -هنري دولتي، مانند «تئاتر شهر»، «تالار وحدت»، «تماشاخانه سنگلج» و مكان‌هاي غيردولتي مانند «خانه هنرمندان ايران» خواهيم بود. روند امور نشان مي‌دهد دولت جديد بودجه تمام اين نهادها را به سمت كاهش يا حذف هدايت مي‌كند. همچنين سالن‌ها و مجموعه‌هاي دولتي به كپي‌برداري از نسخه سالن‌هاي خصوصي، يعني تمركز اصلي بر «فروش گيشه» و «خودگردان» شدن ترغيب مي‌شوند. به اين اعتبار، مجموعه «تئاتر شهر» به نسخه دوم «پرديس تئاتر شهرزاد» يا تالار وحدت بدل مي‌شود. 

بازگشت به تاريخ نه چندان دور
سال 1381 است؛ در اين سال ۱۰۵ هزارنفر از ۵۲ نمايش اجرا شده در «تئاتر شهر» ديدن كرد‌ه‌اند. كارهاي شاخص در سالن اصلي در اين سال «خانه برنارد آلبا» نوشته فدريكو گارسيا لوركا به كارگرداني روبرتو چولي (محصول مشترك ايران وآلمان)، «بيتوس بيچاره» به كارگرداني حميد مظفري و «افشين و بودلف هردو مرده‌اند» به كارگرداني قطب‌الدين صادقي بود.
«هملت» به كارگرداني مجيد جعفري، «سحوري» به كارگرداني قطب‌الدين صادقي، «همان هميشگي» به كارگرداني ريما رامين‌فر، «پاييز» به كارگرداني نادربرهاني‌مرند، «والس مرده‌شوران» به كارگرداني كورش نريماني، «نفرتي تي» به كارگرداني جلال تهراني، «دايره بسته» به كارگرداني منيژه محامدي، «روز رستاخيز» به كارگرداني فرهاد مهندس‌پور، «پچ‌پچه‌هاي پشت خط نبرد» به كارگرداني عليرضا نادري و «كلفت‌ها» به كارگرداني محمد عاقبتي از نمايش‌هايي بودند كه در سالن‌هاي ديگر مجموعه «تئاتر شهر» روي صحنه رفتند. در اين سال جلسات نمايشنامه‌خواني در كافه ترياي سالن اصلي داير شد كه تا سال ۸۴ ادامه پيدا كرد.
به سال 1382 مي‌رسيم؛ ۵۲ نمايش در اين سال روي صحنه رفته كه ۱۱۳ هزار تماشاگر از آن ديدن كرده است. در سالن اصلي «سوگ سياوش» به كارگرداني پري صابري و «در مصر برف نمي‌بارد» به كارگرداني علي رفيعي و «ضيافت شيطان» به كارگرداني امير دژاكام اجرا مي‌شود. «شب هزار‌و‌يكم» به كارگرداني بهرام بيضايي، «قهوه تلخ» به كارگرداني شبنم طلوعي، «داستان‌هاي خرس پاندا» به كارگرداني تينوش نظم‌جو، «پل» به كارگرداني محمد رحمانيان، «ايوانف» به كارگرداني اكبر زنجانپور، «خواب در فنجان خالي» به كارگرداني كيومرث مرادي، «زائر» به كارگرداني حميد امجد، «قرمز و ديگران» به كارگرداني محمد يعقوبي و «بحرالغرايب» به كارگرداني آتيلا پسياني از نمايش‌هايي بودند كه در سالن‌هاي ديگر مجموعه «تئاتر شهر» روي صحنه رفتند.
سال 1383 از راه مي‌رسد. در اين سال، نمايش‌هاي سالن‌هاي ديگر مجموعه تئاتر شهر با استقبال بيشتري نسبت به سالن اصلي مواجه مي‌شوند. در سالن اصلي «سه خواهر» نوشته آنتوان‌چخوف به كارگرداني اكبر زنجانپور، «من از كجا، عشق از كجا» به كارگرداني پري صابري و «هي مرد گنده گريه نكن» به كارگرداني جلال تهراني به اجرا درآمده‌اند. نمونه آخر هنوز هم از بهترين آثار جلال طهراني و نمايش‌هايي است كه سالن اصلي تئاتر شهر تاكنون به خود ديده است. نمايش‌هاي «زمستان» به كارگرداني هما روستا (با بازي حميد مظفري)، «حرفه‌اي‌ها» به كارگرداني بابك محمدي (با بازي رضا كيانيان)، «دخمه شيرين» به كارگرداني قطب‌الدين صادقي، «آواز قو» به كارگرداني محمد رحمانيان، «زمزمه مردگان» به كارگرداني سيامك احصايي، «تيغ كهنه» به كارگرداني نادر برهاني مرند، «گل‌هاي شمعداني» به كارگرداني محمد يعقوبي، «بي‌ شير و شكر» به كارگرداني حميد امجد، «خانه در گذشته ماست» به كارگرداني حامد محمد طاهري و «۲۳۴۲ روز بد» به كارگرداني بهروز غريب‌پور در سالن‌هاي ديگر تئاترشهر به صحنه رفتند.سال 1384 يعني سالي كه دولت اصلاحات كار را به دست دولت مهر! مي‌سپارد، نمايش‌هاي «مجلس شبيه‌خواني استاد نويد ماكان و همسرش رخشيد فرزين» به كارگرداني بهرام بيضايي و «فنز» به كارگرداني محمد رحمانيان از جمله مهم‌ترين آثاري به شمار مي‌روند كه در اين مقطع به صحنه آمدند و البته هر دو براي شروع و در ادامه با مسائل فراوان مواجه شدند.

ما خود آيندگانيم!
وزارت ارشاد كنوني اگرچه تصميم دقيقي براي بازگرداندن رونق به عرصه هنرهاي نمايشي ندارد، درصورت وجود تمايل اساسا توان و نرم‌افزار انجام چنين كاري را ندارد كه به اين اعتبار معتقدم انتظار رونق تئاتر در سال‌هاي پيش‌رو، به‌نوعي شنا كردن در خواب مي‌ماند تا زدن به دل درياي هنر. آنچه از نظر گذشت حداقل مروري بود بر اسامي كه مي‌تواند حداقل خاصيت آموزشي داشته باشد. به اين روش به مديران تازه رسيده يادآور مي‌شويم تئاتر حتي در بازه زماني بعد از انقلاب، (اگر به خواستِ ايشان آثار پربار پيش از انقلاب را يك‌سره منكر شويم) پشت سر «تاريخ» دارد كه ما از آن مطلع و شما از آن بي‌خبريد. 
ناصر حسيني‌مهر، پژوهشگر، مترجم و كارگردان تئاتر در رابطه با سامان دادن تئاتر گفته است «هيچ راهي نيست جز آنكه جايگاه هنر تئاتر و هنرمند تئاتر به شكلي قانوني و مدون مشخص شود؛ چه در وزارت كار و چه در وزارت ارشاد و فرهنگ و هنر. گمان نكنم تاكنون در تاريخ پارلماني ما سرنوشت تئاتري اين سرزمين، حتي براي يك ساعت هم نظر قانون‌گذاران و نمايندگان ملت را به خود جلب كرده باشد. ما در ايران همواره با طفيلي بودن اين رشته و عدم سرمايه‌گذاري و محدود كردن فعاليت گروه‌هاي نمايشي مواجه بوده‌ايم، چه در بخش بودجه و چه در بخش كنترل دايمي و اعمال مميزي. باور بفرماييد چنين رويه و شرايطي احساس امنيت در كارهاي صحنه‌اي را از بين مي‌برد و ترديد نبايد داشت اگر هنرمند تئاتر احساس امنيت نكند و در چنبره‌اي از ترس دايمي به سر ببرد، يا به آينده خوش‌بين نباشد يا اگر نگرش خاص و جناحي بر او تحميل شود، ديگر او يك آفريننده نيست و خطر خشكيدن ريشه‌هاي اين بخش از هنر را در پي دارد و نفرين آيندگان» و شايد همين حالا ما خود آيندگان باشيم! كه اگر همين حالا به فردا فكر نكنيم، آينده‌اي در كار نيست. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون