سوزاندن موسسه فرهنگي به دليل اختلافات طايفهاي
آتش يك سوءتفاهم زبانه كشيد
اعتماد| خبرها انتشار پيدا ميكنند اما زمان آنها را با اشتهاي هرچه تمامتر ميبلعد. با اين حال كينه تمامي ندارد. انتقام تمامي ندارد. درگيريهاي طايفهاي تمامي ندارد. حوادث تمامي ندارند. اينبار خبر، شرح يك آتش سوزي عمدي است كه ناشي از كينه و انتقام بوده كه به خاطر يك سوءتفاهم در خوزستان رخ داد. 10 سالي بود كه اين موسسه فرهنگي را تاسيس كرده بود. بيشتر براي توريستها و علاقهمندان به اين محيط گردشگردي. كجا؟ در سوسنگرد خوزستان. مدير اين موسسه فرهنگي كه با نام ميسان ثبت شده بود، دبير آموزش و پرورش بود. هنوز هم هست، اما اين توضيحات بابت اين است كه تابستان سال 98 براي موسسه ميسان حادثهاي رخ ميدهد. حادثه مانند آتشسوزي. يكي از طايفههاي آن منطقه به خاطر فكر اشتباهي كه درون ذهنش به گردش درآمده بود و آن فكر حاصل انتقام و كينه ميشد موسسه را به آتش كشيد. وقتي آتش همه جا را فرا گرفت خسارت مالي زيادي به اين موسسه وارد كرد اما خسارت جاني نه. تير ماه همان سال 98 «باسم حمادي» مدير اين موسسه به شمال كشور سفر كرده بود كه با تلفني كه از سوي ميراث فرهنگي به او ميشود متوجه ميشود موسسهاش به آتش كشيده شده است. وقتي برميگردد متوجه ميشود يكي از اقوام دورشان با طايفهاي ديگر دچار اختلافاتي بوده و طايفه مقابل به دليل انتقامجويي از اقوام حمادي موسسه او را به آتش ميكشد. پس از گذشت چند وقت تمام معماهايي كه در سر حمادي بيجواب مانده بود به يك باره با پاسخي درست روبهرو ميشود. يك سال دوندگي كرد تا توانست خسارتش را از عاملان آتشسوزي بگيرد. خسارت كامل نبود و به جاي مبلغ 300 ميليون تومان 100 ميليون تومان به او پرداخت كردند.
به آتش كشيدن موسسهاي از جنس ني
44 سال دارد. مردي فرهنگي و صاحب كمال. به خاطر همين هم كارش درست پيش نرفت، چون معمولا قانوني براي مظلوم پيش برده نميشود. حالا اين حادثه را از زبان باسم حمادي ميخوانيد: «ما يك موسسه گردشگردي و بوم گردي در سوسنگرد داريم. به سبب درگيري يك نفر كه به دست خانوادهاش كشته شد و يكي از اقوام دور ما را متهم كردند به كشتن اين شخص كه اين اقوام ما پسر اينها را كشته است. هرچند كه چند وقت بعد مشخص شد برادر و پدر مقتول او را كشتهاند. خلاصه تير ماه سال 98 بود كه به خاطر شرايط جوي خوزستان، گردشگري در اين فصل كم است. من هم به دليل برگزاري جشنوارهاي در شمال كشور بودم. اينها هم به خاطر كينه و انتقام جويي با بنزين به موسسه من ميآيند و در غياب من آنجا را به آتش كشيدند. البته اين را هم بگويم كه هيچكس در موسسه نبود و افرادي كه بودند همان لحظه فرار كردند. چون اين موسسه با مضيفهايي ساخته شده بود مثل ني و چوب. وقتي آنها قسمتي از موسسه را با بنزين آتش زدند همكاران به من اطلاع دادند و به محيط زيست اطلاع دادم. بعدا به ما اطلاع دادند سه، چهار نفر با دو، سه تا بشكه بنزين به محوطه موسسه رفتند و با ريختن بنزين موسسه را به آتش كشيدند. اگر بدانيد چه خسارت مالي به من وارد شد!»حمادي با ناراحتي ميگويد: «سي تا قالي دستباف و سياه چادر و سه تا پنكه در اين آتشسوزي از بين رفتند. متاسفانه مراحل قانونيم هم خيلي كند پيش رفت و وقتي شكايت كردم، ابتدا مجرمان حاضر به پرداخت خسارت نميشدند و پس از يك سال تنها يكسوم از مبلغ را قبول كردند به من پرداخت كنند، ولي مرتب يك پام تو دادگستري بود يه پام هم تو موسسه تا اينكه بعد از سه روز فهميدند چه كسي موسسه را آتش زده است. بعد هم مشخص شد به خاطر اختلافات طايفهاي بوده. اينجا اختلافات طايفهاي بيداد ميكند.»