گفتوگو با عليرضا زرگر، دبير «جايزه ادبي مهرگان»
دولتها، جوايز ادبي مستقل را رقيب خود ميدانند
در اين دو و نيم دهه حتي يك سالِ بدون دردسر نداشتيم
بهنام ناصري
12 سال پيش، به سالِ 88، زماني كه به مناسبت « ده ساله شدن جوايز ادبي در ايران» صفحاتي چند از همين روزنامه اعتماد را به پروندهاي براي بررسي اين جوايز اختصاص داديم، فكر نميكردم از ميان جوايزِ ادبيِ مستقل -و عمدتا نيمبندِ آن سالها- يكي بتواند موانع پيشِرو را تا پايان دولت وقت تاب بياورد؛ چه رسد به اينكه عمرش به پايان سده خورشيدي قد بدهد، خصوصا كه چند ماه قبل از آن درباره مصايب در صحنه ماندن جايزه بنياد گلشيري به تفصيل با فرزانه طاهري گفتوگو كرده بودم و فزايندگي دشواريهاي پيشِروي اين جوايز امر آشكاري بود. حالا در ماههاي پاياني 1400 خورشيدي، جايزه ادبي مهرگان در آستانه برگزاري بيستودومين دوره خود قرار دارد. حدود دو و نيم دهه تداوم براي يك رويداد مستقل فرهنگي در ايران، چنانكه عليرضا زرگر هم در مقام دبير مهرگان ادب در گفتوگو با «اعتماد» به تفصيل توضيح داده، امري نيست كه به راحتي ميسر شود. كافي است
در نظر آوريم دولتهاي چهارگانه و اعمال سليقههاي جور و واجورشان در امور فرهنگي را كه جايزهاي مانند مهرگان از روشن شدن نخستين چراغهاي خود در نيمه دوم دهه 70 تا به امروز با آنها روبهرو بوده است، شايد عجيبترين دوره از نيمه دوم دهه 80 به بعد بوده باشد. زماني كه ادبياتِ جدي و مستقل متاثر از سياستهاي بيش از پيش بسته فرهنگي به هيچرو چشماندازِ روشني نداشت. وزير دولت نهم حرف از ارجحيت «ارشاد» بر «فرهنگ» ميزد. ملاحظات تازهاي به مواجهه ارشاد با كتابها علاوه شده بود. آثاري، از جمله رمانها و داستانهاي كوتاه، كه سالها با مجوز رسمي تجديد چاپ ميشدند، انتشارشان بنا به تصميمي عجيب به بررسي دوباره منوط شده بود. در عرصهاي اينچنين تنگ براي نويسندگان غيروابسته و بهطور كلي ادبيات جدي، پيداست كه ادامه كار براي جوايز مستقل ادبي هم دشوارتر از قبل شود. جوايزي كه از معدود امكانهاي موجود بودند و بديهي بود كه هر عقل سليمي «بود»شان را در حكم روزنه اميدي براي ادبيات به شمار آورد. بودي كه به سبب نداشتن پشتوانههاي مادي و معنوي همواره در معرض خطر نابودي بوده و هست. اين را مروري هر چند اجمالي به تاريخ جوايز ادبي و ميانگين عمرشان در سالهاي قبل و بعد از انقلاب گواهي ميدهد. جايزه ادبي مهرگان يا مهرگان ادب كه نخستين دوره آن سال 78 برگزار شد، بخشهاي مختلفي دارد؛ از جمله بهترين رمان، بهترين مجموعه داستان كوتاه، يك عمر تلاش در عرصه نوشتن، بهترين رمان نوجوان و... مهرگان، تنها جايزه غيردولتي است كه بخشهاي محيط زيست و علم هم دارد. در آستانه بيستودومين دوره مهرگان ادب با عليرضا زرگر دبير اين جايزه درباره نزديك به دوونيم دهه فعاليت آن گفتوگو كردم.
از چگونگي شكلگيري جايزه ادبي مهرگان پيش از اين در رسانهها گفتهايد و راهبرد جايزه تا حد زيادي روشن است؛ ميخواهم پرسشي را مطرح كنم كه شايد بيشتر بر تاكتيكها ناظر باشد تا استراتژي اما در نوع خود مهم است و شايد پرسش خيليها. اينكه در مهرگان ادب ملاك كتاب است يا نويسنده؟ مهرگان ادب در اين بيش از دو دهه بنا داشته به نويسندگان جايزه بدهد يا به كتابها؟
حقيقت اينكه ايده اهداي جايزه به نويسندگان و كتابهاي ادبي و علمي را من از سالهاي دور در ذهن داشتم. اواسط دهه 70 خورشيدي سعي كردم اين ايده را در كنار فكرهايي براي توزيع كتاب و توسعه كتابخواني در موسسه بزرگي با مشاركت ناشران شناخته شده ايران عملي كنم. البته عمر آن موسسه كه براي برپايي آن خون دلها خورده بودم -به دليل سرنوشتي كه عموما گريبانگير كارهاي دسته جمعي سرزمين ماست- ديري نپاييد و من در ادامه بعضي از فكرهايم در زمينه توسعه فرهنگي و رشد كتابخواني را شخصا دنبال كردم. «جايزه مهرگان» محصول آن فكرها و آن دوران است. حالا كه به پشت سرم نگاه ميكنم ربع قرن از آن روزها گذشته است.
ميدانيم براي رقم زدن رويداد مستقل در حوزه فرهنگ دشوار است. با توجه به اينكه جوايز غيروابسته همواره براي تداوم با دستاندازهايي روبهرو شدند، نگران نبوديد پاي در راهي بگذاريد كه در نيمه به بنبست برسد؟
همه آغازها دشوارند. وقتي اهداي جايزه مهرگان را در سالهاي 1377 و 1378 شروع كرديم در ايران جايزه خصوصي و مستقلي وجود نداشت. چند سال قبلتر عباس معروفي در ماهنامه گردون سه، چهار دوره جايزه ادبي برگزار كرده بود كه با تعطيلي مجلهاش ادامه پيدا نكرد. در قبل انقلاب هم جايزه فروغ فرخزاد را داشتيم كه چند سالي ادامه داشت و بعدها تعطيل شد. البته جوايز دولتي همان محدوديتها و ملاحظاتي را داشت كه همواره دولتها در مواجهه با ادبيات جدي دارند. جايزه كتاب سالي كه بنياد پهلوي ميداد و تا سال قبل از انقلاب ادامه داشت و جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي كه پس از وقفهاي چندساله در شكل و سياقي ديگر توسط وزارت ارشاد فعلي داده ميشود و تاكنون ادامه دارد. امسال در بيستودومين دوره جايزه مهرگان 9 بخش فعال داريم و يكي، دو بخش هم فعلا بنا به دلايلي كه خارج از حيطه اختيار من است به محاق رفته، 9بخش اصلي در دو شاخه مهرگان ادب و مهرگان علم برگزار ميشود. بررسي آثار اين دوره در دو مرحله از سوي 12 داور مهرگان ادب و 7 داور مهرگان علم انجام ميشود. در جايزه مهرگان ادب هم به تك اثر«بهترين كتاب» و هم به «نويسنده» براي مجموعه آثارش تحت عنوان «يك عمر تلاش در عرصه نوشتن» جايزه ميدهيم. در بخش بهترين رمان و بهترين مجموعه داستانِ فارسي اين دوره 1527 اثر و در بخش بهترين رمان و مجموعه داستان «زبان مادري» 25 اثر و در جايزه مهرگان ادب طلايي 41 اثر داوري شده است. نام هفت نويسنده هم در بخش جايزه مهرگان «يك عمر تلاش» مطرح است. در جايزه مهرگان يك عمر تلاش برخلاف ساير بخشها كه در همه دورهها برگزيده داشته است هر چند سال يكبار نويسنده بزرگي به عنوان برگزيده انتخاب ميشود. دليلش هم اين است كه در اين بخش مهم از جايزه مهرگان طبق آييننامه جايزه به اتفاق آراي داوران نياز است و نه اكثريت آرا، يعني همه هفت نفر داور مرحله نهايي مهرگان ادب بايد روي نام يك نويسنده و آثار او توافق نظر داشته باشند و اين نكته آييننامهاي در مهرگان ادب كار را مشكل كرده است. از سال 1379 كه احمد محمود به خاطر مجموعه آثارش برگزيده اين جايزه شد تا امروز كه بيشتر از دو دهه از آن سال ميگذرد تنها 4 نويسنده به تنديس جايزه مهرگان يك عمر تلاش دست يافتهاند و اميدوارم امسال پنجمين نويسنده برگزيده نيز انتخاب شود. اين دوره همچنين اميدوارم مراسم اهداي جايزه «مهرگان طلايي» را نيز برگزار كنيم، كار داوري اين جايزه فروردين ماه سال قبل به پايان رسيده ولي برگزاري مراسم اين جايزه به دليل شرايط دشوار اجتماعي و بحران همهگيري كرونا تاكنون به تعويق افتاده است. جايزه مهرگان طلايي برابر آييننامه جوايز مهرگان بايد هر 10 سال يكبار به برگزيده برگزيدههاي يك دهه جايزه اعطا ميشد ولي شرايط مناسبي براي برگزاري جايزه مهرگان طلايي در پايان دهه اول جايزه به دليل تقارن با سال 1388-روزگار تباهي كتاب و فرهنگ- ميسر نشد. از اين رو در پايان دهه دوم رمانهاي منتخب 20 سال جايزه مهرگان ادب -طي سالهاي 1378 تا 1397- با هم داوري شد. كار داوري سال گذشته به سرانجام رسيده و داوران از ميان 41 رمان برگزيده يا تحسين شده در دو دهه گذشته مهرگان ادب، تنديس و جايزه مهرگان طلايي را به يك رمان اهدا خواهند كرد. داوران جايزه مهرگان طلايي را داوران ادوار گذشته جايزه مهرگان ادب تشكيل ميدهند كه هر كدام به تناوب چند دوره سابقه داوري در مهرگان دارند. داوران اين بخش با داوران بيستودومين دوره جايزه مهرگان ادب تفاوت دارند.
يكي از كارهايي كه بعد از دو دهه بنا بود انجام شود، برگزاري مهرگان ادب خارج از كشور بود. فراخوان جايزه هم منتشر شد اما برگزاري آن معوق شد.
بله، پس از دو سال كار سخت، نخستين دوره جايزه مهرگان ادب خارج از ايران فراخوان خود را در ژانويه 2019 منتشر كرد. در مدت كوتاهي از سوي ناشران و نويسندگان مقيم خارج كشور فايل الكترونيكي 126 اثر به دبيرخانه جايزه رسيد. تعداد عناوين ارسال شده براي نخستين دوره يك جايزه قابلتوجه بود و نشان از اعتماد نويسندگان و ناشران داشت. داوراني كه سالها دور از وطن زندگي كرده بودند به داوري آثار مشغول شدند. هنوز كار به اعلام فهرستها و برگزيدگان نرسيده بود كه به دلايلي از جمله دريافت اخطار رسمي ادامه كار معوق ماند. همواره نسبت بهسانسور و قوانين بيثمر و دست و پاگيري كه جز خشكاندن خلاقيت نويسنده نقش ديگري ندارد، معترض بودهام اما ناگزير آموختهام كه براي ادامه حيات جايزه مهرگان كه سومين دهه عمر خود را تجربه ميكند، چارهاي جز كار در چارچوب همين مقررات موجود ندارم.
انگيزه ادبي مهرگان براي اين كار چه بود؟ آيا توجه دادن به آثار ادبيات مهاجرت را مد نظر داشتيد؟
ميخواستيم كوشش كنيم تا ديوار حائل بين دو شاخه ادبيات معاصر ايران فرو بريزد. از پيدايش و رشد شاخهاي از ادبيات معاصر به نام « ادبيات در تبعيد» يا «ادبيات مهاجرت» بيشتر از چهار دهه گذشته بود. وقت آن بود كه يك نهاد ادبي مستقل فراتر از مرزهاي جغرافيايي و سياسي به داستانها و رمانهايي كه به زبان فارسي در خارج از ايران منتشر ميشود، توجه كند. به ارزيابي متن ادبي آثار بنشيند و فراز و فرود اين ادبيات را به عنوان بخشي از پيكره ادبيات معاصر ايران به رسميت بشناسد. ادبيات مهاجرت از ادبيات معاصر ايران جداشدني نيست. اين دو به نوعي مكمل همند. در هر حال جايزه مهرگان ادب خارج از ايران كه با هدف معرفي بهترين رمان و بهترين مجموعه داستانِ فارسي نوشته شده در خارج از ايران شروع به كار كرده بود، تاكنون معوق مانده. من اميدوارم شرايطي فراهم شود كه اين بخش از جوايز مهرگان ادب نيز برگزيدگان خود را معرفي كند.
يكي از پرسشهايي كه در مورد هر جايزهاي معمولا مطرح است، سليقه ادبي است. اينكه يك جايزه آيا بنا دارد سليقه ادبي خاصي را نمايندگي كند؟ اين موضوع به ناگزير با مساله انتخاب داوران مرتبط است. پرسش اينكه داوران مهرگان با چه ملاكي انتخاب ميشوند؟ به لحاظ سليقه ادبي چه خطوربطي بين آنها هست؟
داورگزيني بيترديد يكي از سختترين وظايفي است كه در 22 دوره گذشته جايزه مهرگان برعهده داشتهام. مبناي انتخاب داوران در جايزه مهرگان علاوه بر خوشنامي داور، بهرهمندي او از دانش تئوريك يا تجربه زيسته است. شجاعت در بيان نظرات و پرهيز از تعصب نيز خصلتهاي مهمي هستند. به تجربه دريافتهام كه اگر در انتخاب داوران تنها به دانش تئوريك يا آكادميسين بودن داور تكيه شود، مهرگان ادب از ژرفاي انديشه و زيست اجتماعي داوراني كه عمري را با خواندن و نوشتن سر كردهاند و ذوق فرهيخته و اشراف ادبي دارند، محروم ميماند. بنابراين در امر داورگزيني مهرگان ادب در حد امكانات اندك و چهرههاي محدودي كه در اين عرصه داريم، ميكوشم سهم متوازني ميان نويسندگان و منتقدان بيرون از دانشگاه با استادان دانشگاه در مباحث نشانهشناسي و زبانشناسي و نقد ادبي وجود داشته باشد. شخصا اين دو نگاه را در داوري ادبي براي كشف استعدادهاي تازه و بازنمايي ارزشهاي ادبي متن مكمل يكديگر ميدانم. در ميان دانشگاهيان با جوانترها ميانه بهتري دارم و بيشتر آنها را به همكاري دعوت ميكنم. چنانچه بپذيرند، نقش موثري دارند، چراكه تحولات ادبي دنيا را بهروز دنبال ميكنند. در مقابل آنها كم نيستند استادان جليلالقدري كه سالها پس از اينكه بعضي از نظريههاي ادبي در غرب كاركردهاي خود را از دست داده و منسوخ شده، تازه به سراغ آنها ميروند. در حالي كه تب نظريههاي ساختارگرايي و پساساختارگرايي و فرماليسم در اروپا فروكش كرده، هنوز براي اين اساتيد تنها ملاك و معيار ارزيابي متن ادبي است و برايشان ارج و قرب فراوان دارد. بعضي از اين استادان به واقع با سويههاي جديد ادبيات و نظريههاي ادبي روز دنيا فاصله معناداري دارند. همين حال و هوا و وضعيت در ميان نويسندگان بزرگ و جليلالقدر ما در بيرون از فضاي دانشگاه هم كم نيست. آنها پس از ساليان دراز نوشتن و شايد تكرار خود و پس از انتشار دهها اثر داستاني و صدها گفتوگو و سخنراني، هنوز عطش نوشتن دارند. آنچنان كه حتي فرصت كوتاهي براي خواندن ادبيات داستاني و حتي ترجمههاي خوب ادبي ندارند و جالب اينكه خودشان هم از گفتن اين حرفها اِبايي ندارند.
بنابراين من به سراغ دعوت از آن دسته از نويسندگاني ميروم كه هنوز خواندن آثار ديگر نويسندگان و كشف و شناخت ادبيات داستاني امروز ايران برايشان لذتبخش است. وقتي به موضوع مهم داورگزيني در جايزه مهرگان ادب اشاره ميكنم، نميتوانم از راهنماييها و توصيههاي مشفقانه داوران ادوار گذشته مهرگان زندهيادان كريم امامي، عليمحمد حقشناس، صفدر تقيزاده، ثريا قزل اياغ و به ويژه فتحالله بينياز به نيكي ياد نكنم. همچنانكه تا همين امروز هم از هدايت و مشورت داوران قديمي مهرگان همچون عنايت سميعي بهره ميبرم. جداي از اين هميشه هنگام دعوت از داور يا داوران جديد با داوران دورههاي قبل هم مشورت ميكنم. چون بيترديد جايگاهي كه امروز مهرگان ادب دارد، بيشتر از هر چيز نتيجه صرف وقت و دانش و تجربه آنهاست.
در بحث داوري وظيفه دبيرخانه جايزه مهرگان بسيار مهم است. اگر ميبينيد در ميان داوران بخشهاي مختلف جايزه مهرگان در اين سالهاي طولاني صدايي به اعتراض بلند نشده، محصول احترام و توجهي است كه در دبيرخانه جايزه به استقلال راي داوران گذاشته ميشود. به رسميت شناختن راي داوران در انتخاب آثار و مبنا قرار دادن آن مهمترين وظيفه برگزاركننده جايزه است و دبيرخانه مهرگان موظف است بستري فراهم كند كه داوران در چارچوب معيارهاي حرفهاي با آرامش و اطمينان خاطر راي دهند. آراي داوران در برگههاي داوري مهرگان ادب ثبت و بايگاني ميشود. نتيجه كار در هر مرحله در فرآيندي شفاف و قابلمشاهده به اطلاع داوران ميرسد. متن بيانيههاي داوري نيز عموما با همكاري داوران تهيه ميشود، مگر در مواردي كه متن بيانيهها عتاب و خطاب خاصي داشته باشد كه اگر داوران آن را امضا نكرده باشند، مسووليت آن تنها با برگزاركننده جايزه است. رعايت اين نكات به ظاهر ساده و بديهي سبب شده است كه زمينهاي براي نگراني يا شك كردن به نتايج نهايي داوري در دو دهه گذشته پديد نيايد و صداي اعتراض بلند نشود يا گلهاي براي داوران مهرگان به وجود نيايد.
جوايزي مانند مهرگان ادب از يك سو از خواستي براي انعكاس صداهاي مستقل ادبي برآمدهاند و از سوي ديگر براي سرپاماندن، جداي از اختلافنظر با سياستهاي حاكم بر حوزه فرهنگ با مشكلات آشكار اقتصادي هم روبهرو هستند كه گسترش آنها را با مانع روبهرو ميكند و معمولا منجر به توقف فعاليتشان ميشود. با اين حال شما در سومين دهه فعاليت خود هستيد و سياستهاي چهار دولت مختلف را پشت سر گذاشتهايد.
درباره كوتاهي عمر جوايز، موانع توسعه آنها و مصايبي كه حيات جوايز مستقل را تهديد ميكند، بارها گفتهام و تكرار جزييات آن، گفتوگوي ما را ملالآور ميكند. در هر حال، مشكلات زيادي وجود دارد كه بيشتر اوقات منجر به تعطيلي خودخواسته يا به ناگزير جوايز ميشود. من تعطيلي هيچ جايزه مستقلي را به نفع فرهنگ و ادب اين مملكت نميدانم و اميدوارم تعداد جوايز اثرگذار سال به سال بيشتر شود. در مورد مهرگان فقط به گفتن اين نكته اكتفا ميكنم كه ما سختجاني كردهايم! حقيقتا سالي بدون دردسر نداشتهايم. اگر بخواهيم به شكل نمادين دو دهه اول و دوم جايزه مهرگان را به دورههاي سياه، خاكستري و سفيد تقسيم كنيم، بيشتر ميان سالهاي سياه و خاكستري در رفتوآمد بودهايم. در دهه سوم جايزه هم كرونا به استقبال آمده و دو سالي است به مشكلات مرسوم جايزه افزوده است.
به اعتقاد من ماداميكه در نگاه سياستگذاران، استقلال جوايز ادبي، علمي و هنري به عنوان شاخصي براي توسعه فرهنگي به رسميت شناخته نشود و به جوايز مستقل به مثابه رقيبي نگاه شود كه بايد پشتش را به خاك ماليد، در بر همين پاشنه ميچرخد.
تداوم مهرگان ادبي به عنوان يك جايزه غيردولتي بيسابقه است. پرسيده ميشود كه اين جايزه با كدام پشتوانه مالي تاكنون توانسته است ادامه پيدا كند؟
نكته اول اين است كه هزينههاي عمومي، دبيرخانهاي و برگزاري مراسم اين جايزه خصوصي و مستقل اساسا قابلقياس با هزينههاي جوايز دولتي، شبهدولتي يا نهادهاي وابسته به دولت و شهرداريها نيست و بسيار كمتر است؛ اما تامين همين بودجه نسبتا كم در مدت زمان طولاني - با توجه به تورم روزافزون در ايران- براي من و تني چند از همراهانم در جايزه بسيار سخت و دشوار است. نكته ديگر اينكه بيشتر از نيمي از داوران جايزه مهرگان در بخشهاي مختلف ارزش مشاوره و خدمات حرفهاي خود را به صورت افتخاري در اختيار بنياد جايزه مهرگان ميگذارند و خودشان به نوعي حامي مالي جايزه محسوب ميشوند. در سالهاي آغازين جايزه مهرگان هم سه زن شيفته ادبيات و علم به ياري من آمدند، زندهيادان خانمها شكوه فرگاه و اكرم طاهرپور هر كدام مدت پنج سال مبلغ نقدي يك بخش از مهرگان ادب و مهرگان علم را تقبل كردند و در ادامه كار خانم سودابه سلگي مبلغ نقدي دو بخش از جايزه مهرگان ادب را به عهده گرفته است كه تا امروز همچنان ادامه ميدهد. نقش موثر و حمايت مالي اين سه بانوي بزرگمنش را در سالهاي سخت مهرگان هرگز فراموش نميكنم. كمك مالي آنها هر چند در مقايسه با هزينههاي عمومي و دبيرخانهاي جايزه مهرگان چندان زياد نبود اما براي من بسيار ارزشمند بود و انگيزه مرا براي استمرار جايزه دو چندان كرد. در هر حال موضوع تامين مالي هزينههاي رو به رشد جايزه مهرگان اين سالها همواره فكر مرا به خود مشغول كرده است؛ در جهان جوايز ادبي، علمي و هنري پيوسته از سوي سنديكاها، كارخانهها و صاحبان صنايع، دانشگاهها، اتحاديههاي ناشران، نويسندگان و هنرمندان، دانشمندان، ورزشكاران و كارآفرينان پشتيباني و حمايت مالي ميشوند و حتي در بعضي كشورها دولتها هم از جوايز مستقل حمايت ميكنند. اين حمايت به معناي دخل و تصرف در آراي داوران يا اعمال نظر و سليقه در معرفي نامزدهاي خاص نيست؛ بلكه مراكز تجاري و صنعتي و دانشگاهها و حتي دولتها با افتخار ميزبان و حامي جوايز ميشوند و از اين رهگذر براي خود اعتبار فرهنگي كسب ميكنند. افزون بر آن در كشورهاي غربي در همه سطوح جايزه داده ميشود؛ از جوايز معتبر و شناختهشده بگيريد تا جوايز كوچكتر منطقهاي و استاني و شهري، در دبيرستانها و دانشگاهها، در آكادميهاي هنر و فلسفه تا مراكز مالي و بانكها، مجلهها و خبرگزاريها، همه مردم از جوايز خصوصي پشتيباني ميكنند و فهرست حاميان مالي جوايز را طيف بزرگي از مردم و مشاغل مختلف تشكيل ميدهند. در همه عرصهها و ژانرها هم جايزه داده ميشود؛ از شعر كودك و بزرگسال بگيريد تا ادبيات جدي و عامهپسند، از كتابهاي علمي و تخيلي، عشقي، جنايي تا تاريخي، ديني و حادثهاي و بيوگرافي، اين ميزان كمك به رونق جوايز نشانه پويايي و سرزندگي در روابط عميق ميان لايههاي جامعه است. دولت در خدمت جامعه است و در خدمت تشكلهايي كه به رشد و توسعه ادبيات و علم و هنر كمك ميكنند.
يكي از نقدهايي كه به خروجيها يعني برندگان جايزه مهرگان وارد ميكنند اين است كه اين جايزه تمهيدي دارد مبني بر جايزه دادن به آثاري كه مورد توجه ساير جوايز نبودهاند. آيا اين يك تمهيد خودآگاهانه است؟
به تعبير نيما «آنكه ميدارد تيمار مرا، كار من است» پرهيز از حاشيهها و نكاتي كه ذهن ما را از كارمان دور كند يك اصل پذيرفته شده براي من و همكارانم در دبيرخانه جايزه است، بنابراين چنين حرفهايي را از اساس قبول ندارم. بارها گفتهام كه در جايزه مهرگانادب ملاك ارزيابي آثار از سوي داوران، ارزش ادبي اثر است و نه چيز ديگر. وظيفه دبيرخانه هم فراهم آوردن بستري براي ديده شدن همه آثار و داوري مستقل و بيطرفانه داوران در چارچوب معيارهاي حرفهاي است، حالا ممكن است دو، سه ناشر و چند نويسنده كه عموما پانسيونرِ دايمي يكي، دو جايزه هستند، وقتي به فهرست نهايي مهرگان ادب راه نمييابند، خوششان نيايد، معترض شوند و بگويند مهرگان به جوايز ديگر بياعتناست. نكته ديگر اينكه همسان بودن كتابهاي برگزيده يك جايزه ادبي با جايزه ديگر يا متفاوت بودن آنها از هم، فينفسه نه حُسن است و نه عيب. اگر شناخت و درك درستي از مقوله داوري داشته باشيم تفاوت آرا ميان داوران جوايز مختلف خصوصا جوايز ادبي كار دشواري نيست.
البته نگاهي كه ما در جايزه مهرگان به خودمان داريم، همواره يك نگاه انتقادي است تا شايد جايزه هر سال از سال قبلش بهتر اداره شود. وجود اين نگاه انتقادي در قديميترين جايزه خصوصي و مستقل ادبي ايران به ما كمك ميكند نقاط ضعف خود را ببينيم و به حد فعلي قانع نباشيم، بنابراين چند سال است كه از نزديك شيوه كار و عملكرد داوران در جوايز معتبري همچون بوكر، گنكور و پوليتزر را دنبال ميكنم. بعضي برنامهها و روشهاي اجرايي آنها براي ما آموزنده و قابلتأمل است. فكر ميكنم يك جايزه در ايران وقتي موفق است كه آميزهاي از دستاوردها و تجارب بومي و بينالمللي باشد.
ما وقتي در مقام مصاحبهگر قرار ميگيريم، ناگزير به مطرح كردن نقطهنظرات افكار عمومي با مصاحبهشوندهايم. عدهاي جوايز ادبي كشور را با اين استدلال نكوهش ميكنند كه برگزيدن آثار صرفا از ميان كتابهاي داراي مجوز ارشاد، به رسميت شناختن سانسور است. من فارغ از طرح هر اظهارنظر شخصي، ميپرسم پاسختان به اين انتقاد چيست؟
سانسور و نقش مخرب و بازدارنده آن در رشد و توسعه ادبيات معاصر ايران را با ارزيابي كارنامه و عملكرد جوايز ادبي خصوصا جايزهاي با قدمت مهرگان ادب ميتوان موضوع پژوهشي مستقل قرار داد. براي چنين پژوهشي بايد كاركردهاي جايزه ادبي از دو زاويه بررسي شود؛ يكي از وجه كمّي يا نتيجهمحور و ديگري از وجه كيفي يا توسعهمحور. كاركرد نتيجهمحور جايزه بايد بتواند نقش خود را در شناساندن اثر برگزيده به جامعه، توزيع و فروش بهتر، تجديدچاپهاي متعدد، جلب انگيزه براي ترجمه به زبانهاي ديگر و درنهايت افزايش درآمد نويسنده از محل حقالتأليف و افزايش سود ناشر از فروشِ بيشتر اثر برگزيده، نمايان كند. كاركرد توسعهمحور جايزه هم بايد بتواند نقش خود را در مقام نقد ادبي در انكشاف ارزشهاي ادبي اثر، بالا بردن سطح و سليقه ادبي خواننده، كمك به ماندگاري اثر در تاريخ ادبيات، كمك به تحول ژانر، از متن ادبي به سينما، تئاتر، موسيقي و ...، معرفي اثر برگزيده به جوايزِ معتبرِ بينالمللي و درنهايت كمك به ارتقاي جايگاه ادبيات ايران در بستر ادبيات جهاني، نمايان سازد. با ذكر چند مثال از ميان آثار برگزيده جايزه مهرگان ادب در دو دهه گذشته ميكوشم اندكي از نقش بازدارنده و مخرب سانسور را بر كاركردهاي يك جايزه ادبي و آثار برگزيده آن نشان دهم. در بخش رمان، رمان «اين سگ ميخواهد ركسانا را بخورد» اثر قاسم كشكولي كه چاپ اول آن از وزارت ارشاد مجوز انتشار گرفته بود، در چاپ دوم متوقف ماند و نويسنده و ناشر هر دو مورد توبيخ و قهر واقع شدند. «عقرب روي پلههاي راهآهن انديمشك» نوشته حسين مرتضاييان آبكنار هم تجديد چاپش به سرنوشتي مشابه اولي دچار شد. «نيمه غايب» حسين سناپور پس از نوبت چاپ، در چاپ شانزدهم كشف و شهود اداره سانسور را تجربه كرد و مدتي متوقف ماند. رمان «باغ تلو» نوشته مجيد قيصري هم 13 سال به انتظار چاپ دوم نشست. داستان اصلي مجموعه داستان «نوروز آقاي اسدي» نوشته محمد كلباسي كه نام مجموعه از آن گرفته شده، حذف شد و تنها نامش بر كتاب باقي ماند. سرنوشت بعضي نويسندگان برجسته كه براي مجموعه آثارشان جايزه مهرگان «يك عمر تلاش» را گرفتهاند، تاسفبار است. بعضي آثار احمد محمود و علي اشرف درويشيان و همه كتابهاي دكتر رضا براهني اجازه نشر ندارد! اينها مشتي نمونه خروار است. چه ميزان از كلمات يا جملات كتابهاي برگزيده در چاپهاي بعدي تغيير كرده يا حذف شده، آمار دقيقي در دست نداريم. اينكه اصلاحيهها و بايدها و نبايدها چه ميزان به ساختار اثر، شخصيتها و مبناي روايت خدشه وارد كرده است، نميدانيم. آنچه يقين داريم اين است كه سانسور همچون بختك بلاي جان ادبيات خلاق و جدي ايران است و هرگز مجوز انتشار آثار برجسته و تراز اول نويسندگان ايراني را نميدهد.
ميدانيم كه انتشار آثار ادبي ايراني در خارج از كشور در اين سالها بسيار متداول شده و بعضي از آن كتابها آثار قابلاعتنا و حتي درخشاني هستند.
بله، انتشار آثار نويسندگان داخل ايران توسط ناشران خارج از ايران، اين روزها پديده رايجي شده است. سهم ادبيات در تبعيد، ادبيات مهاجرت و نويسندگاني كه در داخل ايران هستند و اثرشان به بيرون از ايران تبعيد ميشود، سهم بزرگي است و ميتواند مكمل ادبيات معاصر ايران باشد. از ياد نبريم كه تبعيد و مهاجرت گاهي در ادبيات جهان زمينهساز خلق آثار درخشاني بوده است. ميلان كوندرا، ولاديمير نابوكف، جيمز جويس و ويليام فاكنر از آن دسته نويسندگاني هستند كه در تبعيد آثار بزرگي خلق كردهاند.
كم نيستند استادان جليلالقدري كه سالها پس از اينكه بعضي از نظريههاي ادبي در غرب كاركردهاي خود را از دست داده و منسوخ شده، تازه به سراغ آنها ميروند. در حالي كه تب نظريههاي ساختارگرايي و پساساختارگرايي و فرماليسم در اروپا فروكش كرده، هنوز براي اين اساتيد تنها ملاك و معيار ارزيابي متن ادبي است و برايشان ارج و قرب فراوان دارد.
سراغ دعوت از آن دسته از نويسندگاني ميروم كه هنوز خواندن آثار ديگر نويسندگان و كشف و شناخت ادبيات داستاني امروز ايران برايشان لذتبخش است. .. نميتوانم از راهنماييها و توصيههاي مشفقانه داوران ادوار گذشته مهرگان زندهيادان كريم امامي، عليمحمد حقشناس، صفدر تقيزاده، ثريا قزلاياغ و به ويژه فتحالله بينياز به نيكي ياد نكنم. همچنان كه تا همين امروز هم از هدايت و مشورت داوران قديمي مهرگان همچون عنايت سميعي بهره ميبرم.
مشكلات زيادي وجود دارد كه بيشتر اوقات منجر به تعطيلي خودخواسته يا به ناگزير جوايز ميشود. من تعطيلي هيچ جايزه مستقلي را به نفع فرهنگ و ادب اين مملكت نميدانم و اميدوارم تعداد جوايز اثرگذار سال به سال بيشتر شود. در مورد مهرگان فقط به گفتن اين نكته اكتفا ميكنم كه ما سختجاني كردهايم! حقيقتا سالي بدون دردسر نداشتهايم.
وجود اين نگاه انتقادي در قديميترين جايزه خصوصي و مستقل ادبي ايران به ما كمك ميكند نقاط ضعف خود را ببينيم و به حد فعلي قانع نباشيم، بنابراين چند سال است كه از نزديك شيوه كار و عملكرد داوران در جوايز معتبري همچون بوكر، گنكور و پوليتزر را دنبال ميكنم. بعضي از برنامهها و روشهاي اجرايي آنها براي ما آموزنده و قابلتامل است. فكر ميكنم يك جايزه در ايران وقتي موفق است كه آميزهاي از دستاوردها و تجارب بومي و بينالمللي باشد.