آيه يأس روي زبان سيم خاردارهاي قرمز
سازمان دفاعي يا پنير سوييسي؟!
اميد مافي
سر را برميگردانيم و فصلهاي رفته را در ذهن مرور ميكنيم.پنج فصل منتج به قهرماني سرخها در ليگ با نامه اعمال درخشان آنها در سازمان دفاعيشان همراه بود.كمي مداقه در گذشته ارتش قرمز نشان ميدهد چه آن دوران كه پرسپوليس با پروفسور ايوانكوويچ تركتازي ميكرد، چه بعدها كه موسيو كالدرون نبض تيم قهرمان ليگ را در دست گرفت و چه هنگامي كه يحيي روي عرشه كشتي سرخ بادبانها را برافراشت، پرسپوليس از حيث دفاع تيم بيخبط و بياشتباهي بود كه به سختي آشيانهاش گشوده ميشد و ديوار دفاعياش با آنارشي دست و پنجه نرم ميكرد.
به ليگ شانزدهم فلاشبك ميزنيم.جايي كه سيم خاردارهاي قرمز شكارچيان پرادعا را در نود دقيقههاي سمج در حسرت طعمه ميگذاشتند و با له كردن عناصر تهاجمي حريفان در طول چهارده هفته تنها پنج بار قفس توري خود را شعلهور نظاره كردند. ارتش پروفسور در آن مقطع با بهرهگيري از قفسبان رعنايي چون عليرضا بيرانوند و استفاده از سيد جلال كاملا آماده و كنعانيزادگان جنگاور امان حريفان را بريده بود. اينگونه شد كه آتشبازي خطرناك روي دروازه پرسپوليس براي ماشينهاي گلزني به يك روياي كال بدل شد.
نوار استحكام ديوار دفاعي سرخها در ليگهاي بعدي نيز حفظ شد و تيمي كه به لطف مردان فانتزيست خود دلهاي رقيبان را ميسوزاند در كار دفاع بياشتباه عمل ميكرد تا گزك از دست رقيبان بگيرد و سوزاندن پلنهاي يورشي رقيبان را در دستور كار خويش قرار دهد.
راه دوري نرويم.همين فصل پيش پرسپوليس پس از گذشت چهارده هفته تنها هشت گل در كيسه خود ديد و در چهار هفته نخستين ليگ كلينشيت كرد.اين روايتي از ساختار دفاعي تيمي بود كه در اين سالها هرگز حاضر نشد قفل دروازه خود را به دست مهاجماني دهد كه شاه كليد در جيبهاي خود داشتند.
اما پرسپوليس در ليگ بيست و يكم حكايتي دگرگونه دارد.حالا ديگر دروازه قرمزها به سادگي بسته نميماند و با نسيمي حتي ديوارها ميلرزد و آيه يأس روي زبانها مينشيند.
قشون سرخ ديگر بيرانوند را به عنوان مرد شماره يك در اختيار ندارد و از موهبت يك سيد جلال ششدانگ به واسطه بالا رفتن عقربه سنش كمي تا قسمتي بيبهره است.از سوي ديگر مهدي شيري و عليرضا ابراهيمي نيز با رداي مدافع نتوانستهاند همه انتظارات گلمحمدي را در مرتع سبز محقق كنند و گاهي به اجبار وحيد اميري را به سمت خود ميكشانند تا براي اولينبار پس از چهارده هفته تعداد گلهاي خورده قرمزها دو رقمي شود.آمار نگرانكنندهاي كه در صورت ادامه آن در هفتههاي پيشرو علايم حياتي از كالبد دفاعي سرخها رخت بر خواهد بست.
حقيقت اين است كه نمايشهاي لرزان حامد لك كه نسبت به فصل قبل افت قابل توجهي داشته و نبود هارموني لازم در خط دفاعي قرمزها به رهبري سيد جلال حسيني سبب شده تا همين امروز ده بار دروازه پرسپوليس باز شود و در ميان چشمهاي سرگردان سنگر سرخها آتش بگيرد.
اين در حالي است كه استقلال، سپاهان و آلومينيوم نسبت به پرسپوليس از وضعيت دفاعي دلچسبتري برخوردار هستند. همين كه بدانيد آبيها در مجموع چهارده هفته با تحذير از حواشي و ناهماهنگيها تنها نصف پرسپوليس تور دروازه خود را لرزان ديدهاند مبين آن است كه درد و رنج بر پيكره متبختر قرمزها رسوخ كرده و ديوار مستحكم و باصلابت دفاعي اين تيم به پنير سوييسي بدل شده است.
با اين همه اما هنوز براي يحيي خيلي دير نشده.پرسپوليس در فاصله سه امتيازي استقلال روي پله دوم آرام گرفته و با اشتها به نيم فصل دوم چشم دوخته است.در چنين شرايطي با كمي تغيير در دكوراسيون دفاعي سرخها و حضور منوچهر صفروف تاجيكستاني در دفاع راست شايد نگرانيهاي كادر فني قرمزها پايان يابد.اين در حالي است كه فرمانده در واپسين مصاحبه خود از استخدام يك مدافع برزيلي نيز در تعطيلات نيم فصل خبر داده است.
صبر ميكنيم تا ببينيم سرانجام قهرمان پنج ساله ليگ ايران كه همواره بابت سازمان دفاعي قدرتمندش فخر ميفروخته و تمام راههاي هموار و ناهموار را در اين سالها به روي كاشفان فروتن قفسها بسته چه خواهد شد و آيا آمارهاي مشوش و مغشوش در ادامه اين داستان عريض و طويل دست از سر يحيي و بازوانش برخواهند داشت يا نه؟