«شاه رفت»، حكايت پرحاشيه يك تيتر
ماهرخ ابراهيمپور
چند روز پيش در حال خواندن مطالبي درباره 26 دي بودم و آن تيتر خاص و بسيط «شاه رفت» چند كتاب خاطرات از بزرگان مطبوعات از جمله غلامحسين صالحيار، سردبير روزنامه اطلاعات و محمد بلوري، خبرنگار صفحه حوادث و خاطرات حسين عدل، سردبير روزنامه كيهان را مرور كردم. آنچه پس از آنكه چندين مطلب را بالا و پايين كردم، حكايت توافق دو روزنامه مهم آن زمان (كيهان و اطلاعات) بر سر تيتر «شاه رفت» بود كه هر دو در يك روز زدند و باعث شد؛ نخست خبر خروج شاه از ايران توسط روزنامهها به مردم منتقل شود. خبري كه فروش بالايي را براي دو روزنامه رقم زد و ديگر آنكه وقتي مردم به خيابان رفتن در شادي خود روزنامهها را نشان دادند كه حاكي از آن است روزنامهها زودتر از تلويزيون خبر را منتشر كردند و مرجع اطلاع مردم شدند. حال اگر شما بخواهيد روايت درستي از چگونگي اين تيتر، افراد دستاندركار چاپ آن و تاريخ اطلاع مسوولان دو روزنامه به دست بياوريد، با اطلاعات جسته و گريخته گاه متناقضي مواجه خواهيد شد. از آنجا كه در اغلب تصاوير ثبتشده از آن روز روزنامه اطلاعات پررنگ است، اين شائبه به ذهن ميرسد كه تيتر متعلق به روزنامه اطلاعات است و خاطرات صالحيار هم اين شائبه را تقويت ميكند اما مينو بديعي، روزنامهنگار كه در آن زمان در روزنامه كيهان حضور داشت، تيتر «شاه رفت» را منتسب به «رحمان هاتفي» ميداند: «رحمان هاتفي روزنامهنگار و گزارشگر برجسته روزنامه كيهان در دهه ۴۰ و اواسط دهه ۵۰ و معاون سردبير و سردبير كيهان در مقطع انقلاب سال ۵۷، يكي از ناشناختهترين روزنامهنگاران برجسته ايران است.» از طرفي مهدي فرقاني نيز همين روايت را تاييد كرده است: «محمد مهدي فرقاني، استاد پيشكسوت روزنامهنگاري نيز بر تصميم مشترك روزنامههاي اطلاعات و كيهان تاكيد دارد: «آن تيتر را من نزدم. چرا حق ديگران ضايع شود؟ آن تيتر كار مرحوم رحمان هاتفي بود. البته قبلش پيش آمده بود كه دور هم مينشستيم و مشورت ميكرديم كه اگر چنين اتفاقي افتاد، چه تيتري ميتوانيم بزنيم؟ هر كس نظري ميداد، كم و زياد ميكردند، ولي بالاخره تصميمي كه در مورد آن تيتر گرفته شد، يك تصميم كم و بيش مشتركي بين اطلاعات و كيهان بود. گرچه بعضي دوستان اطلاعات گفتند ابتكار اين تيتر با دوستان اطلاعات بوده ولي تا آنجا كه من خاطرم هست داستان اينطوري بود... سند تاريخي ندارم كه بگويم كي با كي تماس گرفته و هماهنگ شده يا خير ولي به دليل اهميت آن حادثه ممكن است يك بحث و گفتوگويي صورت گرفته باشد...» درباره اين تيتر حرف و حديث بسيار است. قصدم از نوشتن اين موضوع پرداختن به تاريخ شفاهي انقلاب بود، موضوعي كه نهادها و موسسات زيادي داعيه آن را دارند، اما در همين موضوع ساده كه اشاره شد، اطلاعات منسجم و دقيقي وجود ندارد و متاسفانه برخي از افراد دستاندركار آن هم فوت شدند و حالا روايت تام و تمام آن مقدور نيست. اگرچه برخي استادان تاريخ معاصر معتقدند كه اين تناقض و عدم انسجام اطلاعات در ذات تاريخ است كه در هر دوره به شكلي متجلي ميشود.