• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5128 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۹ دي

خاطرات سفر و حضر (140)

اسماعيل كهرم

ديدار با خانواده بچه‌هاي محيط‌زيستي دربند، يك داستاني‌است پر از آب چشم. با دلهره به ديدار مادر، پدر و خواهر بچه‌ها رفتم. به ديدار كساني رفتم كه هر روز صبح ذهن آنها مانند يك ساعت اتوماتيك كليك مي‌كند و يك نمره به تولد روزهايي كه عزيزان‌شان در بند هستند اضافه مي‌كند. هفتصد و پنجاه روز را رد كرده‌اند و شمارش ادامه دارد. وقتي كه به ديدار محيط‌بان‌هاي محكوم به اعدام در زندان ياسوج رفته بودم چنين دلهره‌اي نداشتم. ديدار مادران بخصوص برايم سخت بود. هومن، خانواده‌اش و نيز همسرش را از ديرباز مي‌شناختم. هومن، خواهرش و همسرش دانشجوي من (ببخشيد همكلاس من) بودند. او مسوول پروژه بين‌المللي يوزپلنگ بود. او بهترين كارشناس براي اين كار بود، خستگي‌ناپذير، نيمه‌شب به او تلفن مي‌كردم و مي‌خواستم كه مرا ببخشد چون ديروقت بود، مي‌گفت:« نه بابا فيروزكوه هستم، دارم مي‌رم كمي بخوابم!» سپيده‌كاشاني و هومن در كلاس پرنده‌شناسي من بودند، حال زن و شوهر هستند و هر دو در حصر. اين دو عاشق بودند به همديگر و به حرفه‌شان. به آنها پيام دادم كه: مي‌گذرد روزگار تلخ‌تر از زهر/ بار دگر روزگار چون شكر آيد. و گفت روزگار سخت مي‌گذرد ولي آدم‌هاي سخت باقي مي‌مانند. وزارت اطلاعات، سازمان حفاظت محيط‌زيست و كساني كه اين بچه‌ها را از نزديك مي‌شناختند راي بر برائت آنهان دادند ولي اينها كافي نبودند! خلق عالمي خواستند او مي نخواست... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون