شواهد خلاف ادعا
از اين همه توليد مجله علمي و اين همه رشتههاي ريز و جزيي در حوزه، كدام دستاورد و پاسخ علمي را براي حل كدام مساله اجتماعي عرضه كردهايد؟ فراموش نكنيد كه برخلاف پيش از انقلاب تمام امكانات براي بهكار بستن نظريات و يافتههاي اسلامي را داشتهايد و همچنان دراختيار يا در انحصار داريد؟ دولت، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص، مجلس، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، تمام نهادهاي تبليغي و رسانهاي دربست دراختيار آقايان بوده و هست. حتي اگر يك مورد بفرماييد كه با استفاده از اين يافتههاي جديد گرهي باز شده كه كور نشده باشد، موجب خوشحالي است. اين همه آسيب اجتماعي در جامعه است دريغ از يك تحليل علمي و رهنمود فقهي موثر. ميخواهم يك نكته جالبتر را بگويم. اگر واقعا به فقه سنتي رجوع ميكردم، به احتمال قوي حل برخي از مشكلات راحتتر بود يا اساسا به وجود نميآيد و بسياري از مشكلات موجود محصول همين نظريات و استنباطهاي مخدوش و البته مغاير با سنت است. در بسياري از موارد كه آمدهاند سرمه به چشم قوانين بكشند آن را كور كردهاند. در اين زمينه تجربيات فاجعهبار زيادي داشتيم. از بحث حذف دادسرا گرفته تا تبليغ نفي زندان به عنوان يك مجازات. از نفي دادرسيهاي چند مرحلهاي، از سن ازدواج براي دختر و پسر، از حقوق زنان، از مساله بسيار روشن افزايش نقدينگي كه نوعي دستبرد آشكار به درآمد و قدرت خريد مردم است، از مجازاتهاي شديد و اعدام در اموري كه صراحت فقهي ندارد و... واقعيت اين است كه در تمام حوزهها يك ركود و حتي بدتر از آن نوعي عقبگرد وجود دارد كه نه تنها دستاوردي براي مردم و جامعه ندارد، بلكه شبه علم و ضد علم را به جاي علم قالب و غالب ميكنند، نمونهاش همين نمايش طب اسلامي است كه اين روزها بازار آن را گرم كردهاند. در اينجا ميتوانيم قراري را با مدير محترم حوزه علميه قم بگذاريم. اول اينكه تمامي دستاوردهاي علمي حوزه را در علوم انساني و اجتماعي كه از امور مردم گرهگشايي ميكند، هر از گاهي ارسال نمايند تا از طريق روزنامه به اطلاع مردم برسد. البته نقد آن نيز وظيفه روزنامه است. براي نمونه چند نمونه از يافتههاي خود را در همان فقه رسانه و تعليم و تربيت بفرمايند تا ببينيم چرا وضع اين دو حوزه در ايران نه تنها بهتر نشده كه از اقتصاد هم بدتر است. دوم اينكه اگر ميپذيرند پرسشهايي را براي پاسخ دادن ايشان با اتكا به اين دستاوردهاي علمي ادعا شده در همين جا مطرح كنيم و منتظر پاسخهاي مستدل و فقهي و راهگشاي ايشان يا هر مسوول ديگري در حوزه باشيم. حالا اگر هم با اين دو پيشنهاد معقول موافق نباشيد حداقل جلوي سخنان برخي از اين آموزشديدگان آنجا را بگيريد كه به جاي بيان حقيقت براي حل امور، دنبال طرح داستانهاي خيالي معجزهگونه هستند، تا بلكه از اين طريق نظر مردم را جلب كنند. به نظر ميرسد كه اينگونه ادعاها نوعي فرار به جلو است. در حالي كه از اين همه آموزش و هزينه براي حل مسائل كشور خروجي ملموسي ديده نميشود. در حالي شاهد اين هستيم كه چنين ادعاهاي بزرگي در نقد و تخطئه غرب و علوم اجتماعي آن و داشتن علوم اسلامي صورت ميگيرد، كه امروز بهشدت نيازمند داشتن يك حيات اخلاقي كارآمد است. حياتي كه در گذشته مذهب و آقايان روحانيون آن را تأمين ميكردند، ولي از زماني كه عهدهدار امور ديگر شدند، از هر دو كار بازماندند و اثرات منفي عملكرد چند دهه اخيرشان نيز آن حيات اخلاقي را بيش از هميشه بيپشتوانه و ضعيف كرد. شواهدي رسمي كه از اوضاع آسيبهاي اجتماعي در اين روزها مطرح شده، نشانگر اين ادعا است؛ در حالي كه آقايان هيچ ايدهاي به جز بگير و ببند براي حل مسائل جاري ندارند.