نبي خالقي كتاب شفاهي بقا
در بيابان بود
مهدي نبيان
بيست و نهم دي ماه و سالروز درگذشت محيطبان فقيد، نبياله خالقينژاد بود. سال هشتاد و يك و دو، مطالعات رفتارشناسي گورخر ايراني را به اتفاق هومن جوكار در بهرامگور انجام ميداديم. وظيفه بخش ميداني كار با من بود، جواني بيست و چهار ساله و كمتجربه و البته بسيار مشتاق بودم. منطقه بهرامگور بياباني بسيار وسيع است كه ميان استانهاي فارس و كرمان و يزد قرار گرفته و آن روزها به خاطر وجود اشرار چندان هم امن نبود. كليد يك پاسگاه وسط منطقه به اسم دهوزير و يك دستگاه موتوسيكلت كه خودم خريده بودم، تحويل من بود. پاسگاه دهوزير ساختماني نقلي بر سر تپهاي قرار داشت كه من تنها آنجا ميماندم. نبي خالقي از محيطبانان باتجربه و بومي بهرامگور مردي با چهره آفتاب سوخته، لهجه و تكه كلامهاي شيرين و بسيار مقرراتي، منظم و سختگير بود. او هر روز صبح راس ساعت پنج و سي براي سركشي به پاسگاه ميآمد و از اينكه ميديد يك بچه شهري شبها تك و تنها در پاسگاهي دورافتاده ميماند و روزها در بيابان گرم و سوزان به دنبال گورخرهاست، بسيار لذت ميبرد، همين باعث شد رفاقتي بين ما شكل بگيرد. نبي خالقي به قولي گرگ بالان ديده بود، روي گردنش جاي زخم گلوله قاچاقچيان مواد مخدر را داشت و بارها مرگ را از سر گذرانده بود. به علاوه اينكه خودش هم روزگاري شكارچي و به اين جهت در رهگيري تخلفات بسيار تيزهوش بود. نبي خالقي كتابي شفاهي از دانش بقا در بيابان
به حساب ميآمد و من شاگردي تشنه آموختن بودم، هم از او موتورسواري در بيابان را آموختم، طوري كه در مسابقهاي بالاخره يكبار او را بردم. محيطبانان بهرامگور از بهترين محيطباناني هستند كه در اين بيست سال كار ميداني ديدهام. آن سالها، آقاي قاسمي، غلامرضا محمدحسيني، آرش ضيغمي، منصور رنجبر، محسن ارچنداني، جناب اسودي، جواد رسولي، شاهمرادي، رستگار و سيروس كريمزاده و محمد جاني همه براي منطقه از جان مايه ميگذاشتند. خاطرات بهرامگور از بهترين خاطرات زندگي حرفهايام بوده و باقي خواهد ماند و چه جاي نبي خالقي امروز كه جمعيت گورخر از كمتر از دويست فرد به بيش از هزار راس رسيده خالي است. يادش گرامي و روانش شاد.