• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5133 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۵ بهمن

خاطرات سفر و حضر (145)

اسماعيل كهرم

به ياد دارم كه هنوز مدرسه نمي‌رفتم. يك روز صبح از خانه خارج شدم بچه‌ها همه جمع شده بودند و به نقطه‌اي دور نگاه مي‌كردند. نگاه كردم، چيزي را ديدم كه اي كاش نديده بودم؛ يك گلوله آتش به سرعت از يك تير چوبي برق بالا مي‌رفت. اين بچه مذهبي‌ها روي اين حيوان نفت ريخته و آتش زده بودند.
حدود هفتاد سال از آن واقعه مي‌گذرد و آنچنان در ذهن من جانشين شده و رسوب كرده كه هم‌اكنون نيز در نظرم است. از آن تاريخ هر‌گاه بي‌رحمي و شقاوت را نسبت به حيوانات مي‌بينم به شدت منقلب مي‌شوم. البته بعدها كه حفاظت از حيات وحش را به عنوان شغل انتخاب كردم نسبت به اين مساله حساس‌تر شدم و متاسفانه همه جا در شهر و روستا آثار اين ظلم و جور را مي‌بينم. فراوان‌ترين نشانه اين ظلم، نگهداري پرندگان آوازخوان در قفس است. قناري نر براي شما نمي‌خواند او اميدوار است كه يك قناري ماده صداي او را بشنود، از آن خوشش بيايد و با او جفت شود! اين انتظار چقدرطول مي‌كشد؟ به اندازه تمام عمر قناري! چندي قبل در چهارراه مولوي در كوچه مرغي بودم صداهاي وحشتناك مانند فرياد به گوشم رسيد. يك موتورسوار چندمرغ و خروس را در دستش گرفته بود و يك خروس از درد فرياد مي‌كشيد و موتوري بي‌خيال در حركت بود. اعتراض كردم، خنديد و گفت اينا نمي‌فهمن! گفتم درد را كه حس مي‌كنند! ما حس كردن را با فهميدن قاطي كرده‌ايم. در مملكتي كه 1100 سال پيش حكيم طوس فرمود: ميازار موري كه دانه‌كش است....

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون