واكاوي کنش اعتراضي فرهنگيان در گفتوگوي «اعتماد» با هادي عظيمي، عضو شوراي مركزي «اتحاد»
اعتراضات خياباني هدف نيست؛ بلكه راهكاري است
براي مطالبهگري مدني نهادمند
اعتراضات معلمان در سال ۱۴۰۰ يادآور اعتراضات معلمان در سال ۸۵ است. زماني كه دولت احمدينژاد در ابتداي راه بود و فرهنگيان در حالي نسبت به وضعيت معيشتي خود معترض بودند كه حالا در روزهاي ابتدايي دولت ابراهيم رييسي، بار ديگر آنها دست به اعتراض زدهاند. هادي عظيمي، عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت و فعال صنفي فرهنگيان، در اين گفتوگو از چالشهاي فرهنگيان در مسير مطالبهگري مدني و اعتراضات خياباني معلمان ميگويد كه به باور او، اصلاحطلبانه و خشونتپرهيز و البته لازم است اما هدف نيست؛ بلكه راهكاري است كه ميتواند جامعه فرهنگيان را به سوي مطالبهگري مدني و نهادمند هدايت كند؛ البته در صورت تحقق شروط و فراهم آوردن الزامات آن.
آقاي عظيمي! باتوجه به تجمعهاي گسترده معلمان كه از مدتي پيش از اين، هر هفته در بسياري از شهرهاي بزرگ و كوچك برگزار شده، به نظر شما اين اعتراضات چقدر به اهداف اوليه پيشبيني شده رسيده است؟
اعتراضات معلمان به نتيجه مورد نظر معلمان نرسيده است. اين اولين مرتبه نيست كه معلمان به نتيجه مطلوب خود نميرسند و اين مساله ايجاد سرخوردگي ميكند و پس از مدتي، فضاي آموزش و پرورش ساكت و آرام شده و همه چيز رها ميشود. اين وضع را مثلا در سال ۸۶ هم شاهد بوديم؛ يعني فضا به سمت بسته شدن رفت و در عين حال حقوق معلمان اندكي افزايش يافت و البته براي بخشي از فعالان نيز پروندههايي در محاكم قضايي و اداري باز شد. اين روند يك دليل اصلي دارد و آن، غيرشفاف بودن درخواستهاي معلمان است. مثلا اينكه حقوق معلمان 80 درصد فلان قشر باشد، به خودي خود ايجاد ابهام ميكند. معلمان در 15 سال گذشته نتوانستهاند اجراي تمام آنچه قانون مديريت خدمات كشوري در ارتباط با آنان درنظر گرفته، درخواست و مطالبه كنند و در حال حاضر خواهان اجراي لايحه رتبهبندي هستند. معلمان در اعتراضشان صاحبحق هستند و ميدانيم كه به واقع شرايط مناسبي ندارند. در حال حاضر يك معلم تازهكار بهطور متوسط 4 ميليون تومان حقوق دارد و اين ميزان حقوق نسبت به ديگر كاركنان دولت، ظلم آشكار است. ولي بايد مطالبات را شفاف كرد و به شكل خواست همگاني درآورد. اما متاسفانه اين مطالبهگري و اعتراضات مانند رعد و برق است كه ميآيد و ميخروشد و ميرود. حال آنكه برخي نقد را برنميتابند.
مخاطب اعتراضات دولت و مجلس جديد هستند يا در زمان دولت روحاني يا مجلس دهم هم، اين مشكلات وجود داشت؟
به نظرم بايد در مورد مطالبات و اعتراضات معلمان را با ديدگاه كلانتري مورد نظر قرار داد. نكته اول اين است كه معلمان قشري تحصيلكرده هستند و درك درستي از شرايط اجتماعي و اوضاع كلي جامعه دارند و به دليل گستردگي ارتباطات و نوع اين ارتباط كه بهطور مستقيم با نوجوانان، جوانان و خانوادهها در ارتباط هستند، شرايط را بهطور شفاف درك ميكنند. شما دقت كنيد اعتراضات گسترده قبلي معلمان در همان سالهاي 85 و 86 رخ داد؛ يعني 2 سال پيش از حوادث سال ۸۸! منظورم اين است كه معلمان ميزانالحراره تحولات فرهنگي و اجتماعي هستند. اما اين ديدگاه كلان مورد توجه قرار نميگيرد و اعتراضات فقط در قالب مطالبات معيشتي درك ميشود و به همين دليل هم اغلب تحليلها ناقص هستند. اعتراضات معلمان را بايد در سايه اين تحليل كلان مورد نظر داشته باشيم ولي در نگاه خرد و با رويكرد جزيينگر، اينكه چرا هماكنون اين اعتراضات به اوج خود رسيده و فوران كرده نيز قابل بحث و ارزيابي است. از اين منظر اعتراضات معلمان، چند عامل اصلي دارد؛ اول اينكه وضعيت اقتصادي وخيم است و در طول 3، 4 سال گذشته مرتب رو به وخامت ميرود و اقشار آسيبپذير را بيش از پيش تحت فشار قرار داده و اين وضع، فشار سنگيني به معلمان وارد ميآورد. از سوي ديگر برخي نمايندگان مجلس هم در ايجاد انتظارات فرهنگيان نقش داشته و دارند. حتي دولت جديد در زمان انتخابات، قول حل مساله رتبهبندي را مطرح كرد. اما اولين كاري كه انجام داد، اين بود كه جلوي افزايش حقوق معلمان را گرفت و حتي احكام صادر شده را بازگرداند. همزمان افزايش حقوق برخي ديگر از كاركنان دولت نيز بر شدت اعتراضات معلمان افزود. به نظر ميرسد همه اينها باعث شده معلمها به شدت ناراحت هستند. اين ناراحتي را به تدريج روي هم انباشت شده و دولت و مجلس كنوني با ناشيگري بر آتش زير خاكستر نارضايتي معلمان، نفت ريخته و باعث فوران آن شدند؛ به عنوان نمونه همين چند نوبتي كه لايحه رتبهبندي در مجلس رفت و آمد داشت، از عواملي بود كه شدت اعتراضات را تشديد كرد.
شما به روابط گسترده معلمان و جامعه فرهنگيان اشاره كرديد. برخي با همين پيشفرض ادعا ميكنند كه معلمان از آنجا كه با جمعيت بزرگي در ارتباطند، در مجلس و دستگاههاي تاثيرگذار نيز نفوذ داشته و موثرند و به همين دليل بيش از حقشان مطالبه ميكنند؛ اين نگرش را تا چه ميزان درست ميدانيد؟
يكي از مهمترين موارد اعتراض معلمان به تبعيض است. شما كاركرد يك معلم را با ساير كاركنان بخش خصوصي و دولتي مقايسه كنيد و دريافتهايشان را هم ببينيد؛ معلمان چه چيزي بيش از حقشان ميخواهند؟! متاسفانه برخي اظهارنظرها از اساس بدون مطالعه و پشتوانه و بدون درك مساله آموزش و پرورش مطرح ميشود. مثلا اينكه گفته ميشود معلمان تمام طول سال را مشغول خدمت نيستند اما اگر معلمان تابستان كار نميكنند، به اقليم ايران و عدم امكان برگزاري كلاس درس در فصل تابستان در سراسر كشور مربوط است. در حالي كه در يك كشور استوايي، همين ميزان تعطيلي در طول سال تقسيم ميشود. يك معلم بايد در هفته ساعاتي مشخصي كار كرده و همان مقدار را نيز در طول هفته صرف مطالعه و امور مرتبط كند. متاسفانه اشكال از جاي ديگري است. دولتها وظيفه خودشان در مورد آموزش و پرورش را رها كردهاند. امروز مدارس دولتي به حال خود رها شده و هيچ طرح كارآمدي براي ارتقاي كيفيت آموزشي اجرا نميشود. هيچ پول و اعتباراتي در اختيار مدارس قرار نميگيرد و اين مدرسهها مجبورند از مردم كمك بگيرند. آموزش و پرورش به حال خود رها شده و همين باعث ميشود نگاه به معلمان اينچنين نادرست باشد. اگر هدف توسعه و رشد كشور باشد، توسعه آموزش و پرورش به عنوان يك مساله بسيار مهم مورد توجه قرار گرفته و ديده ميشود. در اين شرايط، معلم سكاندار توسعه خواهد بود، در حالي كه امروز معلمان درگير مسائل اوليه بوده و آموزش و پرورش نيز بهطور كلي به حال خود رها شده است. در اين شرايط، معلمان به مواردي متهم ميشوند كه منصفانه نيست!
در مدت اخير در حالي شاهد مطالبهگري معلمان از طريق تجمعات اعتراضي در سطح شهرها بوديم كه پيش از آن، اين نوع كنشگري اعتراضي را در اعتراضات كشاورزان اصفهاني ديديم و البته ميتوان به نمونههاي ديگري نيز اشاره كرد. آيا شما اين نوع مطالبهگري و كنش اعتراضي را راهبردي اصلاحطلبانه ميدانيد؟
واقعيت اين است كه شخصا خيابان را يك راهكار ميبينم كه لازم است، اما كافي نيست. معلمان نيازمند نهادي فراگير همچون سازمان نظام معلمان هستند كه به صورت قانوني نمايندگي مطالبات معلمان را برعهده گرفته و پيگيري كند. معلمان به دليل گستردگي جمعيتي، از سياسيترين اقشارند و در بسياري از شهرستانها اين معلمانند كه لكوموتيو تحولات سياسي هستند. در بين معلمها گرايشهاي مختلف وجود دارد ولي جو غالب بر جامعه معلمان، اصلاحطلبي است؛ البته اين اصلاحطلبي الزاما ربطي به جريان اصلاحطلب موجود ندارد؛ بلكه به اين معناست كه معلمان خواهان اصلاحات هستند و براي همين هم ميبينيم كه عموما اعتراضات معلمان، همراه با آرامش است؛ چراكه نگاهشان، نگاهي اصلاحطلبانه و خشونتپرهيز است. به نظر من خيابان هدف نيست؛ بلكه ابزار است و نبايد در آن ماند. بايد اجازه بدهند معلمان مسير مدني مطالبهگريشان را طي كنند تا اين اعتراض مدني از خيابان به نهادها برسد و نهادمند شود. به نظرم، اين رويكرد اصلاحطلبانه است ولي اجازه رشد داده نميشود تا نهادمند شود. مثلا گفتوگو بين تشكلهاي سياسي و صنفي معلمان با هم، با معلمان و با دولت و البته با نهادهاي سياسي و مدني ديگر براي حضور مسوولانه در عرصه آموزش و پرورش از مهمترين لوازم شكلگيري حركت مدني هستند كه فعلا در خيابان است ولي ظرفيت آن را دارد كه نمونه يك نهاد مدني واقعي باشد؛ در واقع اين راهبرد، راهبردي اصلاحطلبانه ولي ناقص است؛ بنابراين هم نهادهاي تاثيرگذار و هم برخي تشكلها بايد اين فرصت را به اعتراضات بدهند تا تكميل شود.
اينكه حقوق معلمان 80 درصد فلان قشر اجتماعي باشد، به خودي خود ايجاد ابهام ميكند.
يك معلم تازهكار بهطور متوسط 4 ميليون تومان حقوق دارد و اين ميزان حقوق نسبت به ديگر كاركنان دولت، ظلم آشكار است.
اعتراضات گسترده قبلي معلمان در همان سالهاي 85 و 86 رخ داد؛ يعني 2 سال پيش از حوادث سال ۸۸؛ منظورم اين است كه معلمان ميزانالحراره تحولات فرهنگي و اجتماعي هستند.
وضعيت وخيم اقتصادي، ايجاد انتظار مضاعف از سوي بعضي نمايندگان مجلس، وعدههاي دولت در مورد رتبهبندي و جلوگيري از افزايش حقوق معلمان در عمل و همچنين افزايش حقوق برخي ديگر از كاركنان دولت از جمله عوامل جزيي تشديدكننده اعتراضات معلمان است.
دولت و مجلس كنوني با ناشيگري بر آتش زير خاكستر نارضايتي معلمان، نفت ريخته و باعث فوران آن شدند.
يكي از مهمترين موارد اعتراض معلمان به تبعيض است.
اگر هدف توسعه و رشد كشور باشد، توسعه آموزش و پرورش به عنوان يك مساله بسيار مهم مورد توجه قرار ميگيرد و در اين شرايط، معلم سكاندار توسعه خواهد بود.
معلمان به دليل گستردگي جمعيتي، از سياسيترين اقشارند و در بسياري از شهرستانها اين معلمانند كه لكوموتيو تحولات سياسي هستند.
در بين معلمها گرايشهاي مختلف وجود دارد ولي جو غالب بر جامعه معلمان، اصلاحطلبي است.
اعتراضات معلمان عموما همراه با آرامش است؛ چراكه نگاهشان، نگاهي اصلاحطلبانه و خشونتپرهيز است.
گفتوگو بين تشكلهاي سياسي و صنفي معلمان با هم، با معلمان و با دولت و البته با نهادهاي سياسي و مدني ديگر براي حضور مسوولانه در عرصه آموزش و پرورش از مهمترين لوازم شكلگيري حركت مدني است كه فعلا در خيابان است ولي ظرفيت آن را دارد كه نمونه يك نهاد مدني واقعي باشد.