انساني با اتم
مرتضي ميرحسيني
بعد از فاجعه نيروگاه اتمي چرنوبيل بسياري از فعالان صلح و مدافعان محيط زيست به صنعت هستهاي حساستر شدند و به كارزار مخالفت با توسعه اين صنعت پيوستند. ميگفتند صنعتي چنين مخرب و پرهزينه اصلا نبايد وجود داشته باشد و نه فقط شوروي كه همه دولتها و كشورها بايد از آن دست بكشند. حتي مردم عادي هم از تكرار فاجعهاي مشابه – يا حتي بدتر – وحشت كرده بودند. به قول يكي از راويان «صداهايي از چرنوبيل» نوشته سوتلانا آلكسيويچ «در آن دورها... گورباچف... و تني چند از مقامات ديگر... دو، سه نفر سرنوشت ما را رقم ميزدند. سرنوشت همه را... سرنوشت ميليونها نفر انسان را. تعداد انگشتشمار انسانها هم اين قدرت را داشتند كه همه ما را نابود كنند... اينان اپراتورهاي معمولي كشيك در نيروگاه اتمي بودند، نه انسانهاي رواني يا جنايتكاراني با طرحهاي تروريستي در دست. و بهطور حتم همه از انسانهاي نيكسرشت بودند. وقتي به اين مسائل پي بردم، بهشدت تكان خوردم. برايم مسائلي آشكار شد.
فهميدم كه چرنوبيل از كوليما و آشويتس هم پا را فراتر گذاشته است... و از هولوكاست... ميتوانستم احساساتم را به روشني بيان كنم؟ انساني تبر و پياز به دست يا انساني با نارنجك و سلولهاي گاز نميتواند همه را نابود كند. اما انساني با اتم... و اينجا... اينجا همه زمين تهديد ميشود.» حتي چند همايش جهاني و نشست بينالمللي برگزار شد و بسياري كوشيدند اين وحشت و نگراني فراگير را در مسير وضع قوانين و مقرراتي براي محدودسازي صنعت هستهاي به كار بگيرند.
اما برخيها هم همچنان مدافع اين صنعت و استفاده از انرژي اتمي بودند. مثل آندره ساخاروف كه سال 1987 در چنين روزي، در مجمع جهان عاري از هستهاي در مسكو از انرژي اتمي و ضرورت سرمايهگذاري بيشتر در اين بخش دفاع كرد. گفت دنيا به انرژي هستهاي نياز دارد و از كساني كه از اساس با استفاده از چنين انرژيهايي مخالفت ميكنند، ميخواهم نيرويي را كه صرف ضديت با توسعه صنعت هستهاي ميكنند در راه ساختن رآكتورهاي ايمنتر به كار بگيرند. ساخاروف خودش فيزيكداني معتبر و منتقد جدي نظام مديريتي منتهي به فاجعه چرنوبيل بود و حساسيتها و خطرات اين كار، يعني توسعه هرچه بيشتر صنعت هستهاي را ميشناخت. اما با علم به اينكه مردم دنيا براي انجام بسياري از ضرورياتشان به انرژي نياز دارند، ميگفت انرژي هستهاي يكي از بهترين انتخابهاي ممكن است.
حتي فاجعهاي در حد و اندازه فاجعه چرنوبيل هم باور او به ضرورت توسعه صنعت هستهاي را سست نكرد. حرفش اين بود كه به جاي ضديت با انرژي هستهاي، رآكتورهاي بهتري بسازيم و خطرات استفاده از اين انرژي را تا حد ممكن كم كنيم. نه فقط ساخاروف كه ميخاييل گورباچف نيز از صنعت هستهاي به شرط توجه بيشتر به ايمني رآكتورها دفاع ميكرد. حتي با نظارت بيشتر آژانس بينالمللي انرژي اتمي بر تاسيسات هستهاي شوروي مشكلي نداشت و همكاري با دولتهاي غربي - از جمله امريكا - را در اين بخش ميپذيرفت. اين رويكرد گورباچف (يا درواقع نظام شوروي) درست نقطه مقابل جهتگيريهاي گذشته آنان بود كه از اساس انرژي هستهاي را براي رقابت با امريكا ميخواستند و به قول ديويد دوك مشكلات زيستمحيطي يا سلامت را به عنوان بخشي از هزينههاي اين رقابت پذيرفته بودند. اين «تغيير» يكي از پيامدهاي فاجعه چرنوبيل بود.