رواج فرهيختگي در سينماي دنيا
در بسياري از فيلمهاي سينمايي غيرايراني خصوصا فيلمهاي يكي، دو دهه اخير كشورهاي اروپايي و امريكايي اغلب صحنههايي را ميبينيم كه در آنها رگههايي از ترويج و تبليغ فرهيختهگري به وضوح ديده ميشود و كارگردان و سناريست عصر امروز سينماي جهان سعي ميكند از فرصت به دست آمده در فيلمش استفاده و گوشهچشمي هم به فرهنگ و ادب سرزمينش داشته باشد. اين كار در فيلمهاي بعضي از كارگردانها پررنگتر و برخي كمرنگتر
جلوه ميكند.
مثلا بعضي از فيلمسازها، محور اصلي داستان فيلمشان را براساس زندگي يا بيوگرافي يك نويسنده، شاعر يا روزنامهنگار ميسازند يا لوكيشن فيلمهايشان را در دفاتر نشريات، كتابخانهها يا مراكز ادبي و فرهنگي انتخاب ميكنند يا اصلا به دست كاراكتر فيلمهايشان كتاب، مجله يا روزنامه ميدهند و علاوه بر نشان دادن تصاوير بزرگانشان روي تابلوها و پوسترها و قابعكسهاي ديوارهاي اتاق در لابهلاي ديالوگ بازيگرانشان از نشريه و مطبوعات و شخصيتهاي ادبي حرف ميزنند كه همه اينها به صورتي كاملا هدفمند صورت ميگيرد و در پشت اينها انديشهاي نهفته است. اما در صنعت فيلمسازي كشور ما نه تنها از اقتباسهاي ادبي استفاده نميشود بلكه خبري از اين نوع تبليغات هم نيست. كاراكترهاي اول سينماي ما اكثر مواقع به صورتي كاملا كليشهاي و سنتي اقشار غيرفرهيخته جامعه مثل كارمند، كارگر، كاسب يا فوقش از مهندس و پزشك هستند و كمتر ديدهايم كه شخصيت اصلي فيلمهاي داخلي ما مثلا نويسنده، شاعر يا روزنامهنگار و اهل كتاب و قلم باشند. حتي در فيلمهاي هنري و در سينماي (هنر و تجربه) ما هم اين اتفاق كمتر افتاده است و دليلش را بايد از سازندگان فيلمها بپرسيم.
براي ترويج فرهنگ و ادب در جامعه سياستزده و آشتي دادن و آشنا كردن مردم با فرهنگ مطالعه در كشور فقط نبايد از مدارس، آموزش و پرورش، معلمان و دولت انتظار همكاري داشت، بلكه فيلمسازان و سريالسازان ما در تلويزيون و سينما هم ميتوانند در اين زمينه نقش مهم و تاثيرگذاري داشته باشند. البته اگر بخواهند.