پيرايش مكاتبه و گفتار از لقبها
مسعود زياري
لقبها از ديرباز نقشي پر رنگ در تاريخ علوم اجتماعي سرزمينمان داشتهاند. هر چند با توجه به عدم مستندسازي مناسب نميشود سابقه تاريخي آن را براي قرنهاي دور مورد كنكاش قرار داد. اما اگر به همين دوره دوست نداشتني قاجار هم برگرديم به سيلي از لقبها برخورد ميكنيم تا آنجا كه گرفتن لقب براي خود جاه و جلال و جبروتي داشت و حتي مورد خريد و فروش نيز واقع ميشد و گوش ما نيز با توجه به سريالها و مطالعه كم تاريخ از آنها بيگانه نيست. با آغاز جمهوري اسلامي ميل به لقبهاي دكتر و مهندس اوج گرفت و استقبال از مدرك در دانشگاه آزاد، علمي كاربردي و جديدا در دورههاي كارآفريني دانشگاهها از جمله DBA و MBA موجب شد به سيل سياستمداران عاشق عنوان دكتري افزوده شده و ديگر تقريبا همه دكتر هستند و اخذ مدرك به دكهها هم رسيده و فرآيند نوشتن پاياننامه همچون دشنامي در تمامي در و ديوار شهر آگهي ميشود.
شدت علاقه به اين لقبها آنقدر زياد است كه وقتي خاطرات يك پزشك را ميخواندم، ميگفت يكي از همكارانش پس از پايان دوره پزشكي فرزندان خود را مجاب كرده بود كه وي را بابا دكتر خطاب كنند. از اين دست خاطرات همه ما در ذهنمان داريم و اگر در مكاتبات، مدير بالادستي خود را دكتر يا مهندس خطاب نكنيم شايد مورد بيمهري ايشان قرار گرفته يا طرف مكاتبه بياحترامي را متوجه خود بداند. زبان فارسي را بسياري زبان شعر ميدانند و حلاوت آن را در توانايي ساخت واژهها از آنجايي كه ميتوان هر ابزار مناسب را به شيوهاي ناكارآمد و نامناسب استفاده كرد. بسياري نيز از زبان فارسي در مجيزگويي استفاده كرده و نوشتار اداري و مكاتبات نيزاز اين قاعده بيرون نيست. اگر در مكاتبات اداري از واژههاي دكتر، مهندس و كلي واژههاي تهوعآور متملقانه استفاده نشود شايد مكاتبه شونده احساس بياحترامي كند حال اگر مكاتبههاي خارجي را بنگريم بسيار ساده و دور از هرگونه تملق و مجيز است. اگر از جمله موارد كاربردي در مدرسه، دانشگاه، خدمت اجباري سربازي همين مكاتبات بود كه به افراد آموخته ميشد، ميتوانست كمي از مشكلاتمان بكاهد. جهت ساختن نهاد مكاتبات ميتوان از كمك فرهيختگان و نخبگان سياسي، اقتصادي و اجتماعي كمك گرفت. به نظر نگارنده اگر نخبگان از اين نوشتار استقبال كنند و در مكاتبات، مقالهها و... از عنوان دكتر، مهندس براي خود و ديگران استفاده نكنند يا مطلبي در نكوهش اين موضوع بنويسند به نظر در بلندمدت ميتوان نهاد مكاتبات را پيرايش كرد به قول سعدي مشك آنست كهخود ببويد نه آنكه عطار بگويد. هيچكس ماندلا، اوباما، لوتركينگ و ساير رهبران موفق فعلي و گذشته برخي از كشورها را دكتر و مهندس خطاب نكرد اما ما بينهايت از اين واژهها استفاده كرده و ميكنيم. دكتر مصدق، دكتر شريعتي، مهندس بازرگان و... به نظر اگر نتوانيم نهاد مكاتبات و گفتار را از اين واژهها پيرايش كنيم از نظر توسعه، گامي حداقل در مكاتبات و گفتار عقب هستيم و به نظر فرهيختگان ادب فارسي ميتوانند يك قالب خوب، ساده و همه فهم را در گام نخست همچون فرنگيان به وجود آورند تا پس از پيدايش نهاد مكاتبه در گام بعد به سراغ سخنراني و پيرايش گفتار رفته و در جهت توسعه گام برداشت. آقايان شجريان، شفيعي كدكني، فرشچيان، شاملو و... به هيچ يك از لقبهاي استاد، دكتر و مهندس نياز نداشته و كار آنان عطر همان عطار سعدي است. در محاوره اگر فردي چه خانم و چه آقا داراي ويژگي هاي ممتاز اخلاقي و حرفهاي باشد، ميگوييم فلاني واقعا آقا است يا واقعا خانم است به نظر واژه آقا و خانم به اندازه كافي بار معنايي جهت شناسايي افراد دارد و بهتر است همه تلاش كنيم تا خانم يا آقا باشيم و واژههاي دكتر يا مهندس را فقط براي مدرك تحصيلي يك فرد در نظر بگيريم. بياييد نوشتار و كلاممان را از تملق و استبداد برهانيم تا با اين كار گامي هر چند كوچك به سوي توسعه برداريم.