ادامه از صفحه اول
پيشكشي به نام ارز تكنرخي
همانطور كه اشاره شد بانك مركزي هنوز راهبرد ارزي مشخصي را اعلام نكرده است. دولت در شرايطي اعلام ميكند، روياي تكنرخي كردن ارز را دارد كه هنوز نتوانسته، مجلس را مجاب كند كه مجوز حذف ارز ترجيحي صادر كند. در حال حاضر حداقل 3نرخ ارز در اقتصاد ايران وجود دارد. يك نرخ ارز ترجيحي است. نرخ ارز نيمايي، نرخ دوم است و نهايتا نيز نرخ ارز در بازار آزاد است. زماني دولت ميتواند ارز را، تكنرخي كند كه اولا به هر فرد، هر ميزان ارز كه خواست بدهد، در وهله بعد بايد با يك نرخ ثابت اين ارز را توزيع و نهايتا اينكه از اين نرخ حمايت كند. آيا دولت در شرايط فعلي، ميتواند اين اتمسفر ارزي را ايجاد كند؟ معتقدم چنين راهبردي در شرايط فعلي در اقتصاد ايران قابليت اجرا ندارد. وقتي دولت، با تحريم روبهرو است، محدوديت در توزيع ارز دارد. حتي تجار و بازرگانان كشور نيز ناچارند ميزان خريد ارزي خود را در سامانه ثبت كنند و...در اين وضعيت، صحبت كردن از تكنرخي شدن ارز، بيشتر به يك بازي شبيه است كه در بزنگاهها با افكار عمومي انجام ميشود. هر از گاهي مسوولان اقتصادي يكسري واژهها را پشت سر هم رديف ميكنند، بدون اينكه متوجه باشند، ضرورتها و بايدها و نبايدهاي چنين تصميماتي چيست. متاسفانه افرادي در راس هرم بانك مركزي و ساير ساختارهاي كلان اقتصادي نشستهاند كه تا به امروز هيچ توضيح قانعكنندهاي به اهالي اقتصاد درباره راهبردهاي در پيش گرفته شده در حوزههاي پولي و مالي ندادهاند. البته طبيعي است، فردي كه مهمترين سابقهاش در بازار سرمايه كشور بوده است، توانايي پاسخگويي به ابهامات كلان پولي و مالي را نداشته باشد. اما در شرايط فعلي به دولت پيشنهاد ميكنم، قبل از هر تصميمي در حوزههاي كلان اقتصادي، ابتدا مساله تحريمها را حل و فصل و برجام را احيا كند. در وهله بعدي بايد زمينه بهبود مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني فراهم شود. در داخل و خارج سياست تنشزدايي و افزودن بر مشاركت عمومي در پيش گرفته شود تا از دل اين بهبود وضعيت، چرخهاي اقتصاد به حركت درآيد. در اين شرايط نبايد به حرف مشاوراني گوش داد كه از دل بازي با نرخ ارز و فضاسازي در اين حوزه به فكر پر كردن حسابهاي بانكي خود هستند. مردم فعال ثبات در قيمتها را خواستارند تا هر روز اقلام تازهاي از سفرههاي آنان حذف نشود، تكنرخي كردن ارز، فعلا پيشكش تا بعد...
ايران و امارات: برداشت متفاوت از تهديد
در بين سه روند بالا، دغدغه اصلي ايران كيفيت روابط كشورهاي عربي حوزه خليج فارس، به ويژه امارات، با اسراييل است. در همين مورد شاهد گفتوگوهاي امنيتي كمسابقه ميان ايران و امارات بودهايم (كه به ويژه ميتوان به سفر شيخ طحنون به تهران اشاره كرد) و وزير خارجه ايران نيز اخيرا در گفتوگو با همتاي اماراتي خود بر پيامدهاي منفي حضور اسراييل براي امنيت منطقه تاكيد كرده است. اما بهرغم نگرانيهاي ايران، ابوظبي به گسترش روابط خود با تلآويو ميانديشد و شاهد حضور روزافزون اسراييل در امارات هستيم كه به عنوان شواهد آن ميتوان از سفر مقامات بلندپايه اسراييلي به امارات، گسترش روابط نظامي و طرحريزي اقدامات و همكاريهاي اقتصادي ميان اين دو كشور ياد كرد.
برخلاف ايران، دغدغه اصلي امارات در تحولات امنيتي منطقه ناشي از رفتار نيروهاي مقاومت يمن است. اين نيروها كه دريافتهاند كانون سياستگذاري امارات بر جذب سرمايهها و بازيگران خارجي استوار است، با حملات موشكي و پهپادي ثبات و امنيت داخلي اين كشور را هدف قرار داده و بهطور مرتب تهديد به تداوم و تشديد حملات مذكور نيز ميكنند. اين امر، ابوظبي را در برابر انتخابي دشوار قرار داده است؛ يعني يا بايد كاملا به بلندپروازيهاي استراتژيك و مداخلات خود در يمن پايان دهد يا منتظر فرار سرمايهها و گردشگران باشد. حتي همين اكنون نيز برخي كشورها نظير امريكا شهروندان خود را از سفر به امارات بيم دادهاند. با وجود اين، امارات راه سوم را انتخاب كرده و همزمان با تداوم مداخلات در يمن، براي تامين امنيت نظامي خود و مقابله با حملات پهپادي و موشكي يمن بيش از پيش به اسراييل متوسل ميشود.
همانطوركه پيداست شاهد تعارض در رفتار و برداشتهاي ايران و امارات در تحولات امنيتي منطقه هستيم. ايران از رفتار مقاومتگرايانه يمن حمايت ميكند و امارات براي تقابل با رفتار آنها به اسراييل متوسل ميشود. طبيعي است كه ايران از واكنش امارات نگران شده و در پي فشار به امارات باشد اما اين رفتار باعث نقض غرض شده و ابوظبي را بيش از پيش به تلآويو نزديك ميكند. حضور پررنگتر اسراييل در امارات مجددا باعث احساس تهديد شديدتر ايران شده و احتمالا واكنش جديتر تهران را بر ميانگيزد. به نظر ميرسد كه اين روند مرتب به سمت وخيمتر شدن سير ميكند و نه ايران نه امارات با رفتارشان به تامين ملاحظات خود كمكي نكردهاند. براي گريز از دام اين گرداب، لازم است كه تصميمگيران دو كشور بهطور جدي با هم رايزني كرده و حتيالامكان به خطوط قرمز يكديگر احترام بگذارند تا جلوي بحرانهاي احتمالي در روابط دوجانبه را سد كنند. ضمنا، استراتژيستهاي هر دو كشور لازم است كه در نظر داشته باشند آنچه را به عنوان اهرم قدرت و تامين امنيت خود تصور ميكنند ميتواند تاثير معكوس داشته و به تضعيف و ناامني آنها منجر شود.