ادامه از صفحه اول
مردان هم بازندهاند (۱)
اين روند محصول تحولات اجتماعي است و ضرورتهاي خاص خود را دارد. همانگونه كه در عصر خودرو نميتوان با چهارپا سفر كرد، در جامعه امروز نيز نميتوان و نبايد دختران را در ۱۲ سالگي شوهر داد. سعي ميكنم بهطور خلاصه علت جامعهشناسانه اين تحول را توضيح دهم. انسان از يك جهت تفاوت مهمي با ساير حيوانات دارد. اين تفاوت در دوره وابستگي نوزاد انسان به پدر و مادر و بهطور مشخص خانواده و جامعه است كه دورهاي بسيار طولاني است. برخي حيوانات بهطور كلي وابستگي ندارند، به محض متولد شدن روي پاي خود ميايستند، مثل حشرات، برخي ديگر نيز مدت زماني را با مادر خود هستند تا آموزش ببينند و روي پاي خود بايستند، ولي در نهايت بهطور معمول اين زمان بيش از يك سال نيست. مثل گربهسانان، فيل و... هر چه اين مدت بيشتر باشد، يعني دوره توانمندي و آموزش ديدن آن حيوان بيشتر است، در نتيجه بعدا كه بالغ شد، قدرتمندتر خواهد شد. اين فرآيند را درباره انسان ميتوان اجتماعي شدن ناميد كه شامل رفع نيازهاي اوليه، يادگيري زبان و سواد ارتباطي، آموزش موضوعات گوناگون و توانمندسازي در زندگي شامل كار، خانهداري، فرزندآوري و نيز انتقال ارزشهاي اجتماعي و... است. در مورد انسان اين فرآيند بسيار طولاني است و هرچه جامعه پيشرفتهتر ميشود بر مدت زمان اين دوره افزوده ميشود و البته انساني هم كه به جامعه تحويل ميشود بسيار قدرتمندتر از پيش است. در گذشته اين فرآيند به گونهاي بود كه دختر يا پسر در فرآيند اجتماعي شدن در «خانواده گسترده» و در كنار پدر و مادر و حتي پدربزرگ حضور داشتند و زندگي ميكردند و اگر زودتر ازدواج ميكردند بخشي از فرآيند اجتماعي شدن را در طول ازدواج طي ميكردند. اكنون چنين چيزي رخ نميدهد، يا خيلي كم است.
انگشت در چشمان جامعه نكنيم
سرعت تحولات به نحوي است كه در كوتاهمدت به هرگونه محدودسازي پيشي خواهد گرفت. با ملاحظه دقيق در اين طرح مشخص ميشود، بحث محدودسازي دسترسي به طور غيرمستقيم مدنظر سياستگذاران بوده و اِعمال كنترل بر توليدات محتواي فضاي مجازي نيز پيشبيني شده است. در وهله نخست بايد ديد كدام مرجع پژوهشي و تحقيقاتي قابل استناد، محاسبه كرده كه تغييرات در سبك زندگي و تحولات ارزشي جامعه، صرفا برآمده از ابزارهاي نوين ارتباطي است؟ مطالعات نشان ميدهد: بخش اعظم اين تغييرات بر بلنداي تحولات تاريخي و تغييرات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... شكل گرفتهاند. به عنوان مثال، نوع نگاه افراد به مشاركتهاي عمومي و اعتماد سياسي بيشتر از اينكه ناشي از ابزارهاي نوين ارتباطي باشد، برآمده از عملكردهاي سياسي است. حتي اگر فرض بگيريم كه فضاي مجازي و تكنولوژيهاي ارتباطي در حوزه ارزشها و فرهنگسازي، اثرات و تبعاتي داشتهاند، آيا هيچ پژوهشي صورت گرفته كه همه اين تغييرات منفي است يا صرفا ارزشهاي نويني هستند كه ميتواند منفي تبيين نشوند - البته من معتقدم همانند فضاي واقعي جامعه اين فضا نيز حاوي بدآموزيهايي ميباشد كه ما هيچ قاعده انسداد كامل براي فضاي واقعي طبيعتا قايل نيستيم- جامعه محاسبه كرده است كه اين ابزارها تا چه اندازه فايده به جامعه رساندهاند؟ به عبارت روشنتر، آيا سياستگذار ميزان هزينه- فايده ابزارهاي نوين ارتباطي در گستره عمومي جامعه را اندازهگيري كرده است؟ هيچ ابزاري در جهان، بدون هزينه نيست و تنها زماني ميتوان راي به محدوديتها داد كه اين هزينهها بيش از منافع آن باشد. بايد ديد اساسا آيا پيشرفتهاي تكنولوژي ارتباطي نوين، اين امكان را ايجاد ميكنند كه شهروندان بعد از محدودسازي اين ابزارها به استفاده از ساير ابزارهاي جديدتر روي نياورند؟ تجارب گذشته نشان ميدهد محدودسازي توليد محتواي داخلي، گِرهي از هزار توي فضاي مجازي باز نميكند. با اين نوع تصميمات اتفاقاتي كه پيش از اين درخصوص تغيير مرجع رسانهاي و خبري جامعه رخ داد، تكرار خواهد شد و اكنون كه بخشي از جامعه، سرگرمي و تفريح را با ديدن سريال و فيلم از محتواي توليد شده در داخل بهره ميگيرند اينبار مرجعيت رسانه، تفريح و سرگرمي به خارج از كشور كوچ كند. متاسفانه امروزه، سهم كمي از مرجع رسانه و اعتبار خبري به دليل تصميمات غيرتخصصي و غيركارشناسي در اختيار رسانههاي صدا و تصوير داخلي است. من قصد ندارم در اين يادداشت درباره تغيير وضعيت نيروي كار از بخشهاي صنعت و كشاورزي به بخش خدمات در فضاي مجازي صحبت كنم. اين روزها ابزارهاي نوين مجازي به اندازه زيادي از آثار روحي كرونا و تحريمها و تاثير آن بر روان جامعه كاسته است. امروز دامنه وسيعي از نسلهاي ايراني از جمله جوانان، نوجوانان، كودكان و ساير اعضاي خانواده، مجموعه فعاليتهاي ارتباطي، آموزشي و اجتماعي خود را با استفاده از فضاي مجازي ساماندهي ميكنند و هرگونه محدودسازي اپليكيشنها و كاهش پهناي باند، باعث بروز مشكلات جدي براي آنان خواهد شد. بسياري از ايرانيان از طريق فضاي مجازي، تبادل افكار و انديشه ميكنند و بر عمق دانش و فرهنگ خود ميافزايند. من فكر ميكنم، كساني كه يك چنين سياستهاي سلبي و غيركارشناسي را دنبال ميكنند در واقع انگشت در چشمان مردم جامعه ميكنند و نهايتا نيز يك چنين سياستهاي ناپايداري، محكوم به شكست خواهد بود، همانگونه كه سياستهاي سلبي قبلي به شكست دچار شدند. اگرچه در اين يادداشت به انواع هزينهها يا منافع فضاي مجازي در حوزههاي اقتصادي، آموزشي، اجتماعي، سياسي، عدالت دسترسي به فرصتها و... اشاره نميشود؛ ولي منطق و عقلانيت سياستگذاري حكم ميكند تا تحليلهاي دوگانه مورد اشاره، يعني تحليل هزينه- فايده و همچنين برآورد هزينههاي بالقوه آتي به همراه اين طرح ارايه شود.
كارهاي گران دولت سيزدهم
با اين حال افزايش حجم نقدينگي، استقراض از بانكها، گراني ارزاق از قبيل گوشت و برنج و حبوبات و ساير مواد غذايي، ادامه نابساماني بورس، فشل بودن در مبارزه با اميكرون و... جامعه را آزار ميدهد. مجموعه اين ناكارآمديها نشان ميدهد دولت هنوز خودش را پيدا نكرده و آنچه كه در ابتدا «آسان» نموده بود اينك با «مشكلها» مواجه شده است. با اين آرزو كه 6 ماه بعدي دولت رييسي مانند 6 ماه اول نباشد، به كار بستن اين بيان سعدي كه «به كارهاي گران، مرد كارديده فرست» ميتواند مفيد واقع شود.