اختلاف نظر
سيدحسن اسلامي اردكاني
شايد آشكارترين ويژگي جامعه ما «اختلاف نظر» است. لازم نيست بپرسيد درباره چه اختلاف نظر داريم؟ مهم آن است كه با واقعيت گسترده اختلاف نظر روبرو هستيم. دختر و پدر، مادر و پسر، برادر و خواهر، رييس و مرئوس، و توليدكننده و مصرفكننده با هم اختلاف نظر دارند. اين اختلاف نظر شامل تقريبا همه عرصههاي زندگي ميشود، از نوع تغذيه و پوشاك مناسب گرفته تا نظام آموزشي مطلوب تا سياست خارجي كارآمد. كمتر مسالهاي هست كه در آن اختلاف نظري نباشد. فضاي رسانه و فضاي مجازي و ميزگردها به خوبي بيانگر اين اختلاف نظر است. اما به ميزاني كه اختلاف نظر در جامعه فراوان است، تأمل درباره سرشت و كاركرد و ريشه اين اختلاف نظرها كم است. از آن مهمتر آنكه در مواجهه با اختلاف نظر چه بايد كرد؟ اندك كساني مانند مولانا جلالالدين بلخي ميكوشيدند ريشه اين اختلاف نظرها را بيان كنند و آن را به عوامل بيروني و فرعي برگردانند. براي نمونه، از نظر مولانا علت اين اختلاف نظرها يا سوءتفاهم زباني است يا محدوديت منظرها. در داستان دعواي چهار نفر ريشه اختلاف را سوءتفاهم زباني ميداند و در داستان فيلي كه در خانهاي تاريك نگهداري ميشد، نداشتن چشمانداز و نور مناسب عامل اختلاف نظر معرفي ميشود. مولانا در داستان اول نقل ميكند كه كسي به چهار نفر همسفر كه زبانهاي مختلفي داشتند، يك درم بخشيد. آنگاه آنها به جان هم افتادند. يكي گفت «انگور» بخريم، دومي گفت «عنب» بهتر است. سومي خواستار «اُزُم» شد و چهارمي پافشاري كرد كه حتما «استافيل» بخرند. از نظر مولانا اين كسان چون از راز و كاركرد نامها غافل بودند، خبر نداشتند كه همه يك چيز ميخواهند و «صاحب سري عزيزي صد زبان/گر بُدي آنجا بدادي صلحشان». اما گاه ريشه اختلاف نظر عميقتر است و راهحل پيشنهادي مولانا راه به جايي نميبرد. تأمل و تفكر درباره شيوه مواجهه با اختلاف نظر از مباحث تازه عرصه معرفتشناسي است كه در جامعه ما هنوز خوب جاي خود را باز نكرده است. با اين همه، كتاب اختلاف نظر ديني: بررسي معرفتشناختي، (غزاله حجتي، قم، طه، 1398، 240صفحه)، گام خوبي در اين مسير برداشته است و علاقهمندان را به شكل جدي درگير اين مساله ميكند كه در مواجهه با اختلاف نظر چه بايد كرد؟ البته هر نوع اختلاف نظري قابل بحث نيست. مقصود اختلاف نظر ايدهآل است، يعني آن اختلاف نظري كه بين دو نفر معقول در مباحث فكري رخ ميدهد؛ دو نفري كه همتاي معرفتي يكديگر هستند، يعني هم دانش كافي و مناسبي دارند و هم به لحاظ توان فكري و تحليلي و هوشمندي كمابيش همتراز به شمار ميروند. گاه اختلاف نظر درباره مسائل فكري معمولي است كه ميتوان با آن كنار آمد. اما زماني اين اختلاف نظر درباره عميقترين باورهاي ديني رخ ميدهد. در اين جا هر كس ملزم است كه بهترين و درستترين باور را انتخاب كند. اما وقتي كه دو نفر همتاي معرفتي باشند يعني در يك حد باشند و دو نظر مخالف داشته باشند، حق با كدام يك است؟ در مواجهه با اختلاف نظر، سه راه برابر ما گشوده است. يكي آنكه بيتوجه به اختلاف نظر راه خود را برويم و به باور خود بچسبيم. دوم آنكه دست از باور خود بكشيم و نظر مقابل را بپذيريم و سوم آنكه دست از قضاوت بكشيم و باور خود را معلق كنيم يا از شدت باور خود بكاهيم. اما كدام يك از اين گزينهها بهتر است؟ جالب آنكه در بحث «اختلاف نظر» هم ميان متخصصان صاحبنظر، «اختلاف نظر» هست. عدهاي به دلايلي كه به تفصيل در اين كتاب آمده است، معتقدند در چنين موقعيتي بايد كوتاه بياييم و دست به مصالحه با رقيب بزنيم و به يك نقطه مشترك برسيم. عدهاي بر عكس معتقدند كه لازم است همچنان به باور خود پايبند بمانيم و نگران نظر مخالف نباشيم و عدهاي هم كوشيدهاند اين وسط راه ميانهاي انتخاب كنند. اين كتاب نكات آموزنده فراواني دارد. اما مهمترين درس اين كتاب شايد اين باشد كه بحث اختلاف نظر جديتر از آن است كه بشود با تمثيل انگور و عنب آن را حل كرد.