سفري براي موزه
سارا كريمان
امروزه گردشگري از اركان مهم و اصلي اقتصاد جهاني محسوب ميشود. به گونهاي كه آن را به عنوان صنعت ميشناسند. رونق گردشگري براي كشورهاي دنيا به معني فعاليت بيشتر و رونق مشاغل متعدد است و مديريت گردشگري با درگير نمودن چرخههاي مختلف اقتصادي و فرهنگي قدمهاي موثر و پايدار در راستاي توسعه برميدارد. در حقيقت رشد آمار ورود گردشگر به هر كشور نشاندهنده ثبات اجتماعي و جايگاه پرقدرت در نظام جهاني دارد. ممكن است نمونههايي در رد يا عدم قطعيت بخشي از اين گفتار قابل ذكر باشند اما در نمودار كلي، قدرتهاي برتر اقتصادي و سياسي دنيا به عنوان گردشگرپذيرترينها نيز شناخته ميشوند. اما شايد بتوان اصل آرامش را به عنوان مهمترين وجه يك جامعه در دعوت از گردشگران دانست در نتيجه ثروت و قدرت سياسي ميتواند نقش موثر ايفا كند ولي شرط كافي نيست. از يك منظر موزهها را ميتوان جزاير امنيت و آرامش محسوب كرد. اكثر قريب به اتفاق موزهها بنا به ماهيت و كاركرد خود حداكثر توان را در حفظ آرامش درون فضايي با دو نيت حفاظت از آثار و همچنين حفاظت و ارايه بهترين خدمات به بازديدكنندگان به كار ميبرند. دستورالعملهاي رعايت نظم، سكوت و آرامش تقريبا براي بازديد از تمامي موزههاي دنيا لحاظ ميشوند. شايد مناقشه بينتيجهاي بر جايگاه موزهها در حلقههاي رونق گردشگري وجود داشته باشد و نتوان در اين باب نظر قطعي صادر كرد اما قدر مسلم درصد قابل توجهي از گردشگران از موزهها نيز باديد ميكنند و موزه به همراه جاذبههاي طبيعي و تفريحات مهمترين اركان گردشگري هستند. اما لذت بازديد از موزه از جنس ديگري است. انتظار در صفهاي طولاني موزههاي مهم دنيا براي اكثر بازديدكنندگان يقينا انگيزهاي فراتر از ثبت چند عكس يادگاري و افزودن بر كولهبار پرستيژ اجتماعي است. اين جزاير آرامش جهاني مجزا از هياهو و اضطراب شهري و اجتماعي انسانها هستند. گرچه هر دو دست ساخته بشريتند. سر و صدا و نشاط و اضطراب شهرهاي بزرگي مانند نيويورك، لندن و پاريس در پس ديوارهاي متروپوليتن، موزه بريتانيا و لوور ميماند و گردشگر با تمام اشتياق رنج ساعتها در صف ماندن را ميخرد. بسياري از بازديدكنندگان تمايل دارند بارها و بارها به ديدار اين موزهها بروند. در تهران به محض گذر از سر در باغ ملي شهر جلوهاي ديگر به خود ميگيرد. زماني كه در موزه ايران باستان قدم ميگذاري به سختي هياهوي بيرون را به ياد خواهي آورد. پس اينجا جهاني ديگر است. هرچه به نمايش درآيد يا سخن از هرچه برود، در بيگانگي با خيابانهاي اطراف است. چه آثار باستانشناسي مربوط به هزاران سال قبل و چه خطوط گاه لطيف گاه اكسپرسيو بر بوم آثار هنري موزه هنرهاي معاصر. بر اين منوال موزهها يكي از امنترين مكانها به شمار ميروند. تمامي امكانات، تجهيزات، ساختارهاي معماري و نيروهاي متخصص انساني بر مبناي حفاظت، امنيت و شرايط پايدار مامني براي دستاوردهاي فرهنگي و مخاطبين و علاقهمندان آنها هستند. همانگونه كه آثار فرهنگي و تاريخي به مدد روشهاي موزهدارانه اگر نه حيات جاودان، دستكم به زندگي ديرپا ميرسند مخاطب نيز، با بازيابي خود در گستره تاريخ و فرهنگ، هويتي ديرپا و زوال ناپذير را بر خود درك ميكند. بنابراين موزهها سند جاودانگي ماهيت جوامع انساني هستند. امري كه گذر ايام نه تنها آن را به زوال سوق نميدهد، بلكه قدمت از امري فرهنگي، تملكي جهاني ميسازد. شايد يك گردشگر در بهرهبرداري از امكانات متعددي كه مطلوب او در سفر بوده است همواره با احساس غربت و كشف مواجه شود و همواره تواماني لذت و شايد حسرت را تجربه كند، اما ميراث فرهنگي بشري بخش مهمي از هويت همه انسانها و فراتر از دستهبندي منطقهاي و نژادي است. نتيجتا بازديد از موزهها براي گردشگران در حكم به جاي آوردن مناسكي است كه ما به ازاي ماهوي دارد. از اين منظر حساسيت بر صيانت از آثار فرهنگي كه تجليگاه آنها موزهها هستند نه تنها مخل و آزاردهنده براي مخاطبين نيست، بلكه خود به نوعي دغدغه بدل شده است.