• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5159 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۷ اسفند

نويسنده آداب بي‌قراري، قرار گرفت

درگذشت يعقوب يادعلي باعث شد در توييتر فارسي هشتگ «يعقوب يادعلي» داغ شود و كاربران از او بنويسند. آنچه مي‌خوانيد منتخبي از اين توييت‌هاست. 
«با رفتنِ يعقوب يادعلي، پاره‌هايي بزرگ از خاطراتِ مشترك‌ِ من با او، از كودكي و نوجواني و جواني، در خاك شد»، «مرگ در رگ‌هاي او دويد يعقوب يادعلي، نويسنده مهاجر، در بوستون جان باخت»، «مرگ يعقوب يادعلي، اين جانِ جوان جهانديده در ۵۱ سالگي، فرازي از «سياوش‌خواني» بهرام بيضايي را به خاطرم آورد: سياوش: در آبِ روان مي‌بينم؛ در خواب‌هايم و ميانِ دو انگشتِ خودم. ما سرو مي‌كاريم و مرگ مي‌دِرويم. ما همه جوان مي‌ميريم...»، ‌«رفتم سر كلاس ترجمه و بعدش پياده گز كردم تا انقلاب خودمو به ناهار دعوت كردم يه نگاهي به ويترين كتابفروشي‌ها انداختم و بعد اومدم خونه و تمام فكرم اينجا بود كه يعقوب يادعلي تو امريكا دق كرد و جنگ شد محاله من بتونم بي‌خيال اين چيزا زندگي كنم»، «جايزه گلشيري83 توي سالن پارك ورشو برگزار مي‌شد، ديدمش كه گوشه‌اي غريب ايستاده بود و مدام لب مي‌گزيد. چند فريمي عكس گرفتم و حواسم پرت چاق سلامتي با سيمين خانم ب هبهاني شد. بعدتر شنيدم كه چقدر سر «آداب بي‌قراري» اذيتش كردند و حالا خواندم كه يعقوب يادعلي در غربت درگذشت. روحش شاد»، «يعقوب يادعلي، نويسنده كاردرست، از دنيا رفت. به ياد يعقوب يادعلي رمان «آداب بي‌قراري‌اش رو بخونيد»، «حيف از يعقوب يادعلي. نويسنده كاربلدي بود و ۵۱ سالگي هم خيلي زود بود براي از دست دادنش...»، «هي مي‌خوام يه چيزي درباره يعقوب يادعلي بنويسم هي ياد ماجراي كورش اسدي مي‌افتم. زندگي همه‌‌اش درسه»، «خشكم زده از خبر مرگ يعقوب يادعلي»، «خبر درگذشت يعقوب يادعلي اين روزها را تلخ‌تر كرد. فقط ۵۱ سال زندگي كرد و چقدر حيف كه صاحب آن قلم درخشان ديگر نيست»، «مرگ و تولد هيچ‌وقت خسته‌كننده نمي‌شوند. هر دو فقط يك‌بار اتفاق مي‌افتند، اما مرگ قابل‌تحمل‌تر است؛ اگر كسي بخواهد مي‌تواند محل، نحوه و زمانش را انتخاب كند، درست خلاف تولد كه به ‌اجبار مي‌رود توي پاچه آدم و راه گريزي هم نيست. يعقوب يادعلي | آدابِ دنيا»، «دريغ... و يادش گرامي»، «چون به ‌گفته شاهرخ مسكوب: مرگ شبيه هيچ‌ چيز نيست. حتي خودش. چون هربار جور ديگر و گاه اصلا يك‌چيز ديگر است»، ‌«امروز جهان داستان يكي از بهترين نويسندگانش را از دست داد، يعقوب يادعلي خيلي ساده بدون هيچ قراري رفت مانند مهندس كامران در داستان آداب بي‌قراري»، «يعقوب يادعلي، داستان‌نويس ايراني در ۵۱ سالگي درگذشت. او كه در بوستون امريكا سكونت داشت، به دليل سكته قلبي درگذشت. همسر آقاي يادعلي به خبرگزاري ايسنا گفت كه او مشكل قلبي نداشت. رمان «آداب بي‌قراري» از مشهورترين اثر آقاي يادعلي است»، «چقدر از بعد از توقيف «آداب بي‌قراري» اين كتاب سر زبون‌ها افتاد، همه در به در دنبال پيدا كردنش بودند»، «زخم هر كس به اندازه باورهايش عميق است»، «نويسنده آداب بي‌قراري، قرار گرفت!»، «كلمات نمي‌ميرن»، «يعقوب يادعلي هم مُِرد. ياد پيراهن يوسف مي‌كنيم و ياد خودش. مرگ بر مرگ» و «بعد از بيداري خبرِ مرگِ نويسنده ۵۱ ساله ايراني، يعقوب يادعلي، دور از وطنش را شنيدم و پيش از خواب خبرِ مرگِ چند روز پيشِ خواننده و نوازنده ۵۸ساله افغاني، مختار مجيد. او هم  دور  از  وطن.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون