ادامه از صفحه اول
عوارض پيمانكاران مجازي
تا پيش از روي كار آمدن دولت جديد كارشان راحت بود و كمتعارض، ولي اكنون هر روز كه ميگذرد با يك وضعيت بد مواجه ميشوند. در همين دو هفته، چندين مورد از جمله انتشار نوار صوتي، جاسوس اسراييلي، احياي برجام و آخرين آنها جنگ اوكراين، وجدان آنان را به شدت به چالش كشيده است. در هيچ كدام از موارد راه براي هيچ توجيهي باز نيست، جز اينكه وجدان خود را نابود كنند تا مطابق خواست كارفرما قلم زده شود. اين مساله در آينده تشديد هم خواهد شد. در آخرين مورد به شكل تاسفباري شعار استقلال را به مسلخ بردند.
ايراد اين كار براي جامعه و حتي كارفرمايان چيست؟ در درجه اول بياثر شدن حضور آنان در فضاي مجازي و عمومي است. هنگامي كه بديهيترين امور نفي و خلاف وجدان تحليل و توصيف شوند، پس از آن حرفهاي درست و منطقي آنان نيز شنيده نخواهد شد. اگر ما بگويبم ماست سياه است چنان خود را بياعتبار ميكنيم كه گزارههاي درست ما هم شنيده نخواهد شد. اثر مهمتر و ديگر شكلگيري انسانهايي بيوجدان است كه تابع منطق و دانش و اخلاق نيستند. فقط تابع پول هستند و خود را به قيمت اندك ميفروشند. چنين افرادي براي جامعه خطرناك هستند، حتي براي كارفرمايان نيز خطرناك هستند.
اثر منفي بعدي آن بر گمراهي كارفرماست كه گمان ميكند با اين تبليغات و جعل آمار و ارقام و انتشار از طريق لشكر سايبري، حقيقت نزد آنان است. اين مثل تببر است كه عفونت را از ميان نميبرد، ولي آثار آن را زايل ميكند و موجب گمراهي ميشود. اميدوارم اين وضعيت را جدي بگيرند و بيش از اين در مسيري كه پايانش معلوم است، گام برندارند.
چرا بايد تجاوز روسيه را محكوم كرد؟
8سال اتلاف منابع صورت گرفت، منافع ملي مردم به مخاطره افتاد و ملت هزينههاي مادي و معنوي فراواني را متحمل شدند. جدا از هزينههاي مادي كه بر اساس برآوردها، هزاران ميليارد دلار را شامل ميشود، ايران در طول 8سال جنگ، بخشي از مستعدترين، ارزشمندترين و كارآمدترين فرزندان خود را از دست داد. جواناني كه هرگز نميتوان جايگزيني براي آنها پيدا كرد. بنابراين تجاوز روسيه به اوكراين بخشي از ظرفيتهاي رشد ملت اوكراين را از ميان برده است و بايد محكوم شود.
دوم) ايران سالهاست كه در كنار ملت فلسطين ايستاده و عملا از تجاوز رژيم صهيونيستي بيزاري ميجويد. براي اين منظور بخشي از مهمترين منابع كشور بسيج شدهاند تا از ملت مظلوم فلسطين در برابر رژيم متجاوز دفاع كنند. اينكه ايران از رژيم اشغالگري چون اسراييل، بيزاري ميجويد و حاضر به پذيرش آن نيست، برآمده از دركي است كه ايرانيان از مفهوم تجاوزگري در ذهن دارند. نبايد فراموش كرد، دليل حمايت ايران از يمن، نيز ناشي از تجاوز سعوديها به اين كشور است. طبيعي است كه در مواجهه با مفهوم تجاوز نميتوان برخورد دو گانه داشت و بايد تجاوز روسيه به اوكراين نيز محكوم شود.
سوم) مرز مشترك ايران با روسيه، مساله مهم بعدي است. سابقه تاريخي مناسبات ارتباطي ايران با روسيه نشان ميدهد كه روسيه در 2مرحله به ايران تجاوز كرده و در قالب قراردادهاي ننگين تركمانچاي و گلستان، بخش قابل توجهي از مناطق ايران را از سرزمين اصلي جدا كرده است. اين رويكرد روسيه بايد زنگهاي خطر را براي مسوولان ايراني به صدا درآورده و ضرورت محكوميت اين تجاوز را براي آنها يادآور شود.
چهارم) روسيه از جامعه جهاني فاصله گرفته و جامعه جهاني در ابعاد گوناگون اين اشغالگري را محكوم كرده است. ايران نيز كه همواره تلاش كرده تا از ملتهاي مظلوم در برابر ظالمان دفاع كند بايد همراه با جامعه جهاني در راستاي استيفاي منافع آينده خود تلاش كند. به هر حال ايران پس از توافق احتمالي نيازمند همكاري با جامعه بينالملل است. هرگونه اشتباه در اين زمينه ميتواند بخشي از منافع ملي ايران را در افق پيش رو با اخلال مواجه سازد.
پنجم) دليل بعدي ضرورت محكوميت اين تجاوز، استقلالطلبي ملت ايران است. يكي از اصول اساسي انقلاب مردم ايران در سال 57 مرتبط با بحث استقلالطلبي (در كنار آزادي و جمهوري اسلامي) است. هويت ايرانيان بهطور بنيادين به استقلالطلبي گره خورده است. زماني كه استقلال يك كشور مستقل با تجاوز مواجه شود، طبيعي است كه ايران بايد طرف اشغالگر را محكوم كند. كشوري كه يك بار با تكيه بر توانايي نظامي خود دست به اشغالگري ميزند، طبيعي است كه ممكن است اين تجربه را در خصوص هر كشور ديگري تكرار كند. در اين شرايط كه پرونده هستهاي ما در شرايط پيچيدهاي قرار دارد، بهترين زمان است كه ايران با محكوميت اين تجاوز، چهره واقعي خود را براي افكار عمومي جهاني ارايه كند.
البته در كنار اين واقعيتها، ماجراي تجاوز روسيه به اوكراين براي نظام بينالملل نيز واجد پيامهايي است كه بايد از سوي قدرتهاي جهاني جدي گرفته شود. تحولات اخير بيانگر آن است كه دوران تكقطبي در نظام بينالملل پايان يافته است. قدرتهاي جهاني بايد بدانند كه يا همه جهانيان در كنار هم امنيت را تجربه ميكنند يا اينكه هيچ كشوري امنيت نخواهد داشت. از يك طرف روسيه با تكيه بر قدرت نظامي خود و از سوي ديگر كشوري مانند چين با ويژگيهاي راهبردي و اقتصادي از خاكستر دوران پس از فروپاشي اتحادجماهير شوروي سر برآوردهاند. در كنار اين كشورها، ژاپن، اتحاديه اروپا و... نيز حرفهاي زيادي براي گفتن دارند و مطالبات آنها بايد از سوي قدرتهاي جهاني، جدي گرفته شود. هرگونه سركوب مطالبات ساير قدرتهاي نوظهور، جهان را وارد دايره مشكلاتي خواهد كرد كه پيش از اين در زمان قبل از جنگ جهاني دوم در خصوص كشورهايي مانند آلمان و ژاپن تجربه شده بود و نهايتا باعث شكلگيري جنگ جهاني دوم شد. روز و روزگاري كه شهرهاي بسياري بر باد رفتند و قصههاي بسياري از ياد رفتند تا هنگامهاي ديگر و نسلي نو ....