جنگ به مثابه چكش
افشين والينژاد
عصر روز يكشنبه پانزدهم مهر ماه 1380 برابر با هفتم اكتبر 2001 ميلادي، تيم گولديمن سفير سوييس در ايران به مناسبت ديدار آقاي پاسكال كوشپن وزير اقتصاد سوييس، مهماني بزرگي در اقامتگاه رسمي خود در تهران برگزار كرده بود. از اولين روزهاي بعد از وقوع حملات يازدهم سپتامبر در نيويورك، جورج بوش؛ رييسجمهور ايالات متحده امريكا، القاعده و نيروهاي تروريست تحت امر و هدايت اوساما بنلادن؛ رهبر اين شبكه در افغانستان را به دست داشتن در آن حملات بيسابقه به برجهاي دوقلوي تجارت جهاني متهم كرد و رسما از دولت طالبان در افغانستان خواست بنلادن و ساير اعضاي بلندپايه القاعده را تحويل دهند. ملاعمر؛ رهبر طالبان هم با رد اين تقاضا، تهديدهاي امريكا را ناديده گرفت و اوساما بنلادن را مهمان مردم و دولت افغانستان خواند. تقريبا شك و ترديد باقي نمانده بود كه نيروهاي امريكا به همراه ناتو و ساير كشورهايي كه در مجموع ائتلافي را براي مبارزه با تروريسم جهاني تشكيل داده بودند، به منظور سرنگون كردن رژيم طالبان و دستگيري بنلادن به افغانستان حمله خواهند كرد. آن مهماني در حالي برگزار ميشد كه شايعه حمله امريكا از چندين روز پيش از آن قوت گرفته بود و يكي از مقامات نيروهاي جبهه متحد ضدطالبان كه آن روزها به عنوان «ائتلاف شمال» معروف شده بودند، در مصاحبهاي با سيانان، از قريبالوقوع بودن حمله خبر داده بود. من و دوستان خوبم؛ فرشيد مطهري نماينده خبرگزاري آلمان DPA و (شادروان) شيرزاد بزرگمهر نماينده CNN در ايران، در زمين چمن حياط بزرگ منزل سفير ايستاده بوديم و اگرچه شايعاتي از اين دست، آن روزها عادي شده بود ولي همه به نوعي احساس اين را داشتيم كه آن شب اتفاق خاصي خواهد افتاد. سفير پشت تريبون رفت و سخنراني خودش را خطاب به جمعيت زياد و غيرمعمول مهماناني كه به مناسبت ديدار وزير اقتصاد كشورش دعوت شده بودند شروع كرد. حين سخنراني، زنگ تلفن همراه او به صدا در آمد و در بلندگو هم انعكاس پيدا كرد. با كمال تعجب همه، او زنگ موبايل خود را خاموش نكرده بود و حتي براي چند ثانيه جواب هم داد و با خنده از مهمانان عذرخواهي كرد ولي در عين حال چهرهاش كمي عوض شد. ما سه نفر به خوبي آگاهي داشتيم كه به دليل اهميت جايگاه سفير سوييس و موقعيت ويژه او به عنوان حافظ منافع امريكا در ايران، در صورت وقوع هر اتفاقي، بيترديد او را پيش از سايرين در جريان خواهند گذاشت. نگاه پر معنايي از سر تعجب به هم انداختيم، چراكه آن تماس تلفني را، طبيعي نميدانستيم و حدسمان هم درست از آب در آمد؛ دقايقي بيشتر نگذشته بود كه تلفن همراه هر سه نفر ما هم زنگ زد و خبري كه زودتر از ما به سفير داده شده بود را به ما هم دادند: «زدند!» و ما بيدرنگ مهماني را ترك كرديم. جنگ آغاز شد و بعد از چند ماه در اوايل سال 2002 حكومت طالبان سقوط كرد. بيست سال بعد، اواسط 2021 با خروج آخرين نيروهاي نظامي امريكايي از افغانستان، طالبان بار ديگر قدرت را در آن كشور در شرايطي در دست گرفت كه براساس گزارش سازمان ملل متحد تنها 2درصد مردم افغانستان دسترسي به غذاي كافي دارند و ميليونها نفر در معرض بحران قحطي و گرسنگي هستند و به كمكهاي انساندوستانه نياز مبرم دارند.
سال 2003 نيروهاي ايالات متحده و ائتلاف به عراق حمله كردند. رهبر ديكتاتور آن كشور، صدام دستگير و اعدام شد. از آن روز تاكنون شرايط اجتماعي، امنيتي، بيثباتي سياسي و بحرانهاي مختلف در آن كشور به گونهاي وخيم بوده است كه نياز به توضيح ندارد. سال 2011 نيروهاي ائتلاف تحت امر ناتو به ليبي حمله كردند، حكومت ديكتاتور كلنل قذافي سقوط كرد و او به طرز فجيعي توسط شورشيان به وسيله چاقو كشته شد. از آن زمان تاكنون، اين كشور در هرج و مرج مطلق بهسر ميبرد، حكومت قانوني يكپارچه نداشته و علاوه بر بيثباتي و سردرگمي سياسي شديد، بخش عظيمي از مردم ليبي كه در زمان قذافي از بالاترين سطح زندگي و رفاه در آفريقا برخوردار بودند، براي تامين معاش خود به كمكهاي بشردوستانه نيازمند هستند. از سال 2014 تاكنون، يمن درگير جنگهايي بوده كه ريشه آن براي نويسنده اين مطلب روشن نيست... سازمان ملل متحد از شرايط كنوني اين كشور به عنوان «فاجعهبارترين بحران انساني جهان امروز» نام برده است. قحطي و گرسنگي شديد موجب شده كه 20 ميليون نفر از جمعيت 30 ميليوني اين كشور براي تامين حداقل معيشت خود نيازمند كمكهاي انساندوستانه باشند. از هر پنج كودك، چهار نفر از آنان از سوءتغذيه رنج ميبرند.
سال 2022 نيروهاي روسي به دستور ولاديمير پوتين رييسجمهور آن كشور به بهانه ممانعت از تلاش ناتو براي پيشروي تا مرزهاي روسيه، به اوكراين حمله كردند.
ژنرال بازنشسته وزلي كلارك، از پرافتخارترين نظاميان ارشد تاريخ ايالات متحده (وي در طول 38 سال خدمت، رياست ستاد مشترك ارتش امريكا، فرماندهي نيروهاي ائتلاف تحت امر ناتو در اروپا و ساير پستهاي بلندپايه نظامي را برعهده
داشته است) در مصاحبهاي با خانم
AMY GOODMAN روزنامهنگار مشهور امريكايي گفت: «ده روز بعد از حملات يازده سپتامبر، يك روز من رفتم پنتاگون، وزير دفاع دونالد رامسفلد و معاون وزير پاول وولفوويتز را ديدم. وقتي از پلهها رفتم پايين تا با افرادي كه قبلا در ستاد مشترك ارتش زير دست من كار ميكردند سلام و احوالپرسي كنم، يك ژنرال من را ديد و گفت قربان لطفا بياييد داخل اتاق من كمي با هم گپ بزنيم. او گفت: «ما تصميم گرفتيم با عراق وارد جنگ بشيم» آن موقع، بيستم سپتامبر بود. من با تعجب پرسيدم: «ما ميخواهيم با عراق بجنگيم؟ چرا؟» او جواب داد: «نميدونم! ولي حدس ميزنم اونها نميدونند چهكار كنند، كار ديگري ندارند.»
بنابراين من گفتم: «خب پس اونها اطلاعاتي پيدا كردند كه ارتباط صدام با القاعده را نشون بده؟» او گفت: «نه نه هيچ چيز جديدي در اون زمينه نيست. فقط تصميم گرفتند به عراق حمله كنند. حدس من اينه كه ما نميدونيم با تروريستها چه كار كنيم ولي خب ارتش خيلي خوبي داريم و ميتونيم دولتها را ساقط كنيم.»
چند هفته بعد مجددا براي ديدار با آن ژنرال رفتم پنتاگون، در آن روزها ما داشتيم افغانستان را بمباران ميكرديم.
پرسيدم: «آيا هنوز ما ميخواهيم با عراق وارد جنگ بشيم؟» گفت: «خيلي بدتر شده!» يك كاغذ را از روي ميزش برداشت و گفت: «اين نامه را همين امروز از بالا، دفتر وزير دفاع گرفتم. يادداشتي است كه شرح ميده چطور ما ميخواهيم هفت كشور را در عرض پنج سال بگيريم. از عراق شروع ميشه، بعد سوريه، لبنان، ليبي، سومالي، سودان و آخرش ايران.»
آن ژنرال امريكايي گفت: «من فكر ميكنم وقتي تنها ابزاري كه شما در دست داريد يك چكش است، خب هر مشكل بايد شبيه به يك ميخ به نظر برسه.»
خبرنگار AP در تهران