يك ماشين جنگي كه نه رقبا متوقفش ميكنند، نه حواشي
استقلال از بهانههايش بزرگتر شده است
علي ولياللهي
اگر هيجانات ليگ و كريخوانيهاي معمول و اميدواريهاي غيرمنطقي را كنار بگذاريم، بايد بگوييم با نتايج هفته بيستويكم استقلال شانس فوقالعادهاي براي كسب عنوان قهرماني به دست آورده. هر فوتبالدوستي كه از بيرون به ليگ ايران نگاه كند اين را تصديق خواهد كرد كه آبيها با اختلاف شانس اول رسيدن به جام هستند. آنها ميبرند، خوب هم ميبرند و فعلا كسي نتوانسته جلودارشان باشد. تنها شانسي كه رقيب استقلال يعني پرسپوليس دارد، برد در بازي روبرو در آخرين روزهاي اسفند است. تازه در آن شرايط سرخها دوباره به فاصله سه امتيازي استقلال ميرسند و اگر هم ببازند كه ميتوان همان لحظه جام را تيم برنده اهدا كرد.
ويژگيهاي مهم زيادي را ميتوان براي تيمي كه فرهاد مجيدي ساخته است، شمرد: نظم تيمي، دفاع منسجم، هماهنگي بازيكنان، بردن در روزي كه حتي تيم چندان خوب كار نكرده. اين مورد آخر از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. معمولا تشخيص تيم قهرمان از تيمي كه صرفا خوب كار ميكند از طريق همين ويژگي است. اينكه تيم بتواند حتي در روزي كه عملكرد كلي قابل توجهي هم ندارد برنده از زمين خارج شود. به رئال مادريد زيدان، يوونتوس چند سال پيش آلگري، منچستر زمان فرگوسن يا اينتر مورينيو نگاه كنيد. ويژگي مهم آن تيمها اين بود كه حتي در روز بد هم ميبردند.
علاوه بر همه اينها استقلال امسال يك ويژگي مهم ديگر هم دارد. به بيان فوتبالي اين سالها استقلال از بهانههايش بزرگتر شده است. در همين يك ماه اخير آبيها با يك بحران واقعي روبرو شدند. از دست رفتن دو مدافع اصلي تيمي كه بر پايه كارهاي دفاعي در اين فصل بسته شده، مسالهاي نيست كه بتوان به آساني از كنارش گذشت. نوع جدا شدن سياوش يزداني و محمدحسين مرادمند هم پرحاشيه بود. اظهارنظرها، انتقادات، عصبانيت يزداني از كادرفني و مديريت باشگاه و در نهايت پيوستن اين دو بازيكن سرباز به ملوان ميتوانست هر تيمي را دچار حاشيه كند. اگر استقلال همان استقلال سالهاي گذشته بود احتمالا اين مورد تا چند هفته روي عملكرد تيم تاثير منفي ميگذاشت و باعث ميشد امتيازات مهم از دست بروند. امسال اما شرايط متفاوت است.
آبيها در دو بازي بدون دو مدافع اصلي دو برد به دست آوردهاند. يكي همراه با كلينشيت و ديگري با برد مقابل يك رقيب گردنكلفت. ريشههاي اين دو پيروزي مهم را اول بايد در رختكن تيم جستوجو كرد؛ جايي كه فرهاد مجيدي همراه با دستيار ايتاليايياش به خوبي توانستند بازيكن جديد را جايگزين كنند بدون اينكه نظم تيم به هم بخورد و دوم در كنفرانسهاي خبري. جايي كه سرمربي تيم هيچ واكنش خاصي به از دست دادن دو مدافع مركزي تيمش انجام نداد. بازيكنان در ميكسدزون ورزشگاه گلايه كردند، عصباني شدند، از تاثير نبود اين دو بازيكن گفتند اما سرمربي نه. مجيدي در اين زمينه به گفتن چند تا جمله كليشهاي و روتين بسنده كرد تا نشان بدهد آن چيزي كه قرار است جلوي قهرماني استقلال را بگيرد اين چيزها نيست.
اين همان بزرگتر شدن از بهانههاست. اين را ميتوان با وضعيت وينفرد شفر آلماني در نخستين فصلي كه از ابتدا هدايت استقلال را برعهده داشت مقايسه كرد. بعد از جدايي چند ستاره استقلال، سرمربي آلماني هرگز نتوانست خودش را با شرايط جديد تطبيق دهد. او در تمام كنفرانسهاي خبري و حتي تا لحظهاي كه داشت ايران را ترك ميكرد ميگفت: مامه تيام! محمود فكري هم همين روند را داشت. اگر همين حالا هم كسي با محمود فكري همكلام شود احتمالا كليدواژههاي «اتاق فكر» و «دستهاي پشت پرده» را از زبان او خواهد شنيد. حتي خود فرهاد مجيدي هم در سالهاي گذشته چنين خويشتنداري قابل توجهي نشان نميداد. هيچكس درگيريهاي او با مديريت تيم را در زمان سعادتمند و مددي فراموش نكرده است. هيچكس فراموش نكرده قهر و آشتيهاي بيپايان هفت محبوب استقلاليها چه مشكلاتي براي تيم درست كرد. مجيدي در فصل جاري هم همراه با تيمش پيشرفت داشته و تلاش كرده از حواشي فاصله بگيرد. او در كفنرانسهاي خبري هفتههاي اول ليگ خيلي در مورد داوري و برنامهريزيها حرف ميزد. چيزي كه به مرور كم و كمتر شده است. بهطور كلي ميتوان گفت اگر فرهاد مجيدي همان ذهنيت دو سال گذشته را داشت، بابت اتفاقي كه براي يزداني و مرادمند رخ داد، حسابي از خجالت مديريت تيم درميآمد، يك حاشيه بزرگ ايجاد ميكرد و به دردسر ميافتاد. اما امسال نه!
در فصلي كه فوتبال روي خوبش را به استقلال نشان داده، اين تيم مثل يك ماشين جنگي عظيم كه تا ريزترين چرخدندههايش هم در هماهنگي كامل حركت ميكنند رو به جلو ميرود. در اين راه نه رقبا و نه حاشيههاي هميشگي ليگ ايران و اتفاقات پيشبيني نشده، هيچكدام نميتوانند اين ماشين قدرتمند را متوقف كنند.