نواختن ساز مهاجرت با آكورد لامينور
پيمان طالبي
دو شب پيش ويديويي از داريوش مهرجويي در فضاي مجازي منتشر شد كه آه و افسوس خيلي از علاقهمندان هنر سينما را برانگيخت. سوال همه اين بود: فارغ از چند و چون فيلم «لامينور» ساخته جديد داريوش مهرجويي، چرا بايد هنرمند بزرگي كه «گاو»، «هامون»، «پري»، «دايره مينا» و بسياري ديگر از مهمترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران را ساخته، به چنين سرنوشتي دچار شود كه امروز در 82 سالگي با رگهاي متورم شده از خشم رو به دوربين فرياد بزند و حقش را مطالبه كند؟
شايد مهمترين پيامي كه از ويديوي تازه مهرجويي به ذهن بيننده متبادر ميشود، نه خطاب به مسوولان فرهنگي و سينمايي روزگار ما كه بيشتر خطاب به هنرمندان جواني است كه امروز قدم در راه مهرجويي و مهرجوييها گذاشتهاند. آنگونه كه از بررسي شبكههاي اجتماعي با هشتگ داريوش مهرجويي برميآيد، اتفاقا پيام مهرجويي به خوبي توسط هنرمندان جوانتر دريافت نيز شده است.
احتمالا هر هنرمند جواني در فضاي امروز هنر، خودش را در خيالاتش در بهترين حالت، يا در قامت نويسنده كتاب «روشنفكران رذل و مفتش بزرگ» يا به عنوان مترجم كتاب «جهان هولوگرافيك» يا در مقام سازنده فيلم «گاو» اثر غلامحسين ساعدي يا در هيبت كارگردان «سنتوري» ميبيند. از اين منظر وقتي با دارنده همه عناوين فوق چنين برخورد شده كه امروز دست به سينه ميكشد و ميگويد: «بياييد مرا بكشيد!» آن جوان جوياي نامي به بزرگي مهرجويي نيز، درنهايت بهتر از چنين سرنوشتي را براي خود متصور نيست.
داريوش مهرجويي اعتبار هنر و سينماي ايران است. مكدر شدن هنرمند بزرگي چون او، فقط از دست دادن اعتماد يك نفر به مديريت فرهنگي كشور نيست بلكه ترسيمكننده آينده نسل بعد از او نيز هست كه وقتي ميبينند اين مديريت با مهرجوييها اينگونه تا كرده، تكليف خود را روشنتر از هميشه -و از جهاتي تاريكتر!- ميپندارند. كافي است عكسالعمل بسياري از جوانان عاشق سينما را در فضاي مجازي به ويديوي مهرجويي ببينيد كه چگونه از مهاجرت و رفتن از ميهن مادريشان سخن ميگويند. تا دير نشده فكري بايد كرد!