مقابله با فقر 60 ميليون نفري
مرتضي افقه
وقتي خبر مقابله 15روزه با فقر مطلق از سوي رييسجمهور منتشر شد، حداقل براي من باور نكردني نبود كه مقام مسوولي در شمايل رييسجمهور يك مملكت، يك چنين اظهارنظري را درخصوص موضوعات اقتصادي داشته باشد، بدون اينكه متوجه باشند كه اساسا موضوع مقابله با فقر يك مقوله كوتاهمدت نيست و به زمان كافي و برنامهريزيهاي مدون نياز دارد. حتي اگر فرض بگيريم كه رييس دولت سيزدهم، آشنايي كافي با موضوع نداشته، اينكه مشاوران و نزديكان ايشان، اطلاعات كافي را در اختيار ايشان قرار ندادهاند، قابل قبول نيست. اگر اعلام ميشد كه دولت قصد دارد پروژه مقابله با فقر را آغاز كند، قابل قبول بود، اما اينكه ناگهان اظهار شود طي دو هفته يا يك ماه، قصد داريم، فقر مطلق را ريشهكن كنيم، باور كردني نيست. به نظرم ضروري است، اين موضوع به طور مستمر در رسانهها مورد ارزيابي قرار بگيرد تا مشخص شود اين نوع اظهارات تا چه اندازه با واقعيت فاصله دارند. در گذشته سازمان ملل متحد در يك پروژه ويژه با امكانات بالا، 15 سال زمان دراختيار كشورهاي مختلف قرار داد تا از طريق برنامهريزيهاي مستمر فقر مطلق را به نصف برسانند. اين پروژه با امكانات بسيار بالا به سرانجام نرسيد، چطور ممكن است، كشوري مانند ايران كه در شرايط تحريم و سوءمديريتهاي گسترده اقتصادي قرار دارد، طي 2 هفته بتواند فقر مطلق را ريشهكن كند؟! ظاهرا حتي درك درستي از فقر مطلق نيز در ميان دولتمردان وجود ندارد. براي كاهش فقر مطلق، 2 گروه هدف اصلي بايد در نظر گرفته شود...
نخست گروهي كه در سن كار و قادر به كار هستند. براي اين گروه بايد شغل عزتمندانه و شايسته تدارك ديده شود. يعني درآمدي كه باعث شود فرد نياز نداشته باشد در 2 الي 3 شغل كار كند تا بتواند زندگي حداقلي خود را اداره كند. از سوي ديگر، براي ايجاد شغل نيز بايد سرمايهگذاري فراهم شود، آنهم سرمايهگذاري اشتغالزا، چراكه برخي سرمايهگذاريها (مانند پتروشيميها) هستند كه شغل زيادي ايجاد نميكنند، بنابراين ايجاد شغل براي افراد متقاضي كار، نخستين مرحله از پروسه كاهش فقر در يك جامعه است. گروه دوم از جامعه هدف براي مقابله با فقر، رسيدگي به افرادي است كه قادر به كار نيستند. چه بچههايي كه به سن كار نرسيدهاند، چه افراد بالاي سن 65 سال و چه افرادي كه دچار معلوليت ذهني و جسمي و... هستند. اين دسته از افراد بايد ذيل حمايتهاي دولتي قرار بگيرند تا از دام فقر مطلق رهايي پيدا كنند. البته بايد توجه داشت مقابله با فقر، يعني رهنمون شدن افراد به يك زندگي عزتمندانه، نه آنگونه كه مسوولان تصور ميكنند دسترسي افراد به يك نان بخور و نمير. تعريف فقر در دنياي جديد تغيير كرده، بنابراين راهبردهاي مقابله با فقر با گذشته متفاوت است. همانطور كه مشاهده ميكنيد اين روند به اندازهاي پيچيده است كه اگر آقاي رييسجمهوري تا پايان دوره رياستجمهوري خود (4سال) برنامهريزي و كار بكنند و دولت بعدي هم همين تلاشها را ادامه دهد، باز هم نميتوانند حتي بخشي از فقر مطلق را كاهش دهند. فراموش نكنيد، براساس آمار وزارت كار در دولت روحاني، از 80 ميليون ايراني، بيش از 60 ميليون نفر مشمول دريافت سبد حمايت معيشتي بوده و فقير محسوب ميشوند. اين آمار را بسياري از نمايندگان اصولگرا نيز تاييد كردهاند، بنابراين اگر رييسجمهوري بتواند 20 الي 30درصد اين آمار را از زير خط فقر نجات دهد، قابل قبول است. در شأن رييسجمهوري كشوري با فرهنگ مانند ايران، نيست كه اظهارنظري را مطرح بكند كه حتي افراد غيركارشناس نيز متوجه اشتباه بودن آن بشوند. امروز حتي يك دانشآموز ميداند كه مساله فقر يك منشور چندوجهي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... است و براي مقابله با آن بايد برنامهريزيهاي مدون و چندوجهي تدارك ديده شود. اي كاش آقاي رييسجمهوري اعلام ميكردند كه دولت قصد دارد به سرعت روند مقابله با فقر مطلق را آغاز كند و اميدوار است تا در كوتاهترين فرصت ممكن بتواند، بخش قابلتوجهي از آن را مهار كند. اين اظهارنظر بيشتر به منطق و عقلانيت نزديك بود تا مقابله 15روزه با فقر مطلق...