اهميت زمان در معادلههاي ديپلماتيك
مهرداد پشنگپور
اهميت زمان در زندگي ما انسانها امري انكارناشدني است. اصل سرعت و دقت امروزه در بسياري از امور از جمله اساسيترين مولفههاست كه بدون توجه به اين دو عامل دسترسي به نتيجه مطلوب اگر غيرممكن نباشد حداقل دشوار است.
عوامل مزبور در روابط بينالمللي بهطور كلي و «روابط ديپلماتيك» بهطور ويژه اهميت عيني و ويژهاي دارند. تجارت بينالملل و ديپلماسي بدون سرعت و دقت به سختي به سرانجام مطلوب ميرسند و بيتوجهي به اين دو موجب از دست رفتن فرصتهاي مناسب است. استفاده از زمان در شرايط كنوني جهان كه بهشدت در حال تغيير هستند را شايد بتوان با كمي مسامحه از زمره ابزارهاي استراتژيك قلمداد كرد.
Darly Morini متخصص ديپلماسي پيشگيرانه در دانشگاه كوئينزلند استراليا در اين مقاله در سال ٢٠١٥، اهميت زمان در روابط بينالملل را تشريح كرده است، موضوعي كه پس از گذشت بيش از هفت سال درستي آنچه او قبلا استدلال كرده به خوبي قابل فهم و درك است.
روابط بينالملل و زمان
زمان، نيروي متغيري است كه انتخابهايمان را محدود مينمايد، ثروت براي ما ميسازد و در نهايت تمام ما؛ نخبگان، ديپلماتها و رهبران كشورها و وجود انسانها را از پا در ميآورد.
مفهومي عجيب و جنون غير قابل فهمي است. اگرچه حقيقت نداشته باشد، اما در اصل، زمان تنها سرمايهاي است كه همه مردم در دنيا مقابل آن، برابر به دنيا ميآيند. (درآنگولا بهطور متوسط يك كودك با پنجاه درصد زمان كمتر يا ٤٠ سال كمتر از يك نوزاد در استراليا به دنيا ميآيد.)
اخيرا، در ارتباط با مفهوم زمان و نقش و تاثير آن در امور جهان تعمق و انديشيدهام. اين موضوع يك ويژگي فراگير براي انواع زندگي انساني، حيواني و حتي باكتريايي است كه جاي شگفتي دارد تئوريسينهاي روابط بينالملل زمان بيشتري براي تامل و تفكر در مورد آن صرف نميكنند .
محققان روابط بينالملل بيشتر اوقات كاري خود را به تجزيه و تحليل امور نامحسوسي مانند ساختارهاي اجتماعي، گفتمانها و هويت صرف ميكنند. صدها هزار ساعت از مطالعات علمي مصروف اين موارد شده است درحاليكه در مقايسه با اين، زمان كمتري صرف تفكر و انديشيدن درباره خودِ زمان شده است. درحاليكه زمان در امورات جهان چنان مفهوم مركزي و محوري است كه شايسته صرف زمان بيشتري است.
در ٢٩ ژوئن سال ١٩١٤ وقتي از «ريموند پوانكاره» رييسجمهور وقت فرانسه سوال شد آيا هنوز ميتوان از جنگ اجتناب كرد، ايشان به ظاهر اينگونه پاسخ داد: «بسيار موجب افسوس است، ما نبايد هرگز شرايط بهتري داشته باشيم.» هيتلر نيز براي جاهطلبيهاي توسعهطلبانه خود فشار شديدي را متحمل و احساس ميكند. او در اوايل سال ١٩٣٧ تصميم خود را اتخاذ و بر اين باور نايل شده بود بايد اين تصميم را ضرورتا بين سالهاي ١٩٤٥-١٩٤٣ عملي كند.
كليه اين فريادهايي كه در اين سال (٢٠١٥) در ارتباط با حمله احتمالي اسراييل به گوشمان رسيد (مثلا اظهارات بنيامين نتانياهو، لئون پانتاء، نايل فرگوسن، متيو كرونيگ و گروهي از كارشناسها را ملاحظه كنيد)، همه آنها اهميت زمان را يادآوري ميكنند و رهبران در آغاز يا جلوگيري از جنگ آن را درك ميكنند. اينگونه لفاظيها اين ذهنيت و تصور را (احتمالا عمدي) تشويق نمود كه پنجره ديپلماتيك براي حل مسالمتآميز بحران هستهاي ايران در آستانه محكم بسته شدن است. اتفاقا، چنين ابزارسازي از زمان به عنوان يك پيشفرض براي مذاكره و «زمان ديپلماسي رو به پايان است، بيايد گفتوگو كنيم» به صورت عاميانه شايد به اين معنا باشد كه «خريد زمان» موفق شده باشد، ولي در نتيجه ممكن است براي مذاكرات ١+٥ با ايران فضاي تنفسي ايجاد شود. كماكان ما از مفهوم استفاده و سوءاستفاده از زمان و بازيگران آن در روابط بينالملل درك كافي نداريم.
گروهي از انديشمندان براي انجام كارهاي پيشرفته درباره موضوع زمان در حال پيگيري و تلاش هستند. ليكن تئوريهاي روابط بينالملل از پيشرفتهاي بهنگام مورخان، فيزيكدانها و فيلسوفان عقب مانده است.{تئوريهاي روابط بينالملل در مقايسه با ساير علوم پيشرفت قابل توجهي نداشته و توسعه آن تاكنون به كندي انجام شده است}. راههاي اميدواركنندهاي براي تحقيق مانند؛ فهم ادبيات مذاكره و تصميمگيري در مورد فشار زمان و تئوري آزمودگي در ميانجيگري وجود دارد.
زمان نه تنها براي ما به عنوان موجودات فردي و اجتماعي محوريت دارد، بلكه منبعي كمياب و حتي شايد رو به كاهش براي عموم محققان باشد كه به دليل رشد فزاينده درخواستهاي رقيب تخليه و منحرف شدهاند.
صادق باشيم؛ كداميك از شما زمان كافي داريد تمام آنچه كه اميدواريد يا تمايل داريد را در يك روز، هفته يا يك سال كاري انجام دهيد؟ به نظر ميرسد زمان ما لابهلاي پوشههاي آكنده از فايلهاي words گم شدهاند و ساعتها براي پست گذاشتن در فيسبوك، توييتر، مطالعه مقالههاي مرتبط با روابط خارجي و روابط الكترونيكي بينالمللي، تلاش براي باقي ماندن در صدر اخبار، نگارش يك مقاله و تكميل آن، كار و تحصيل درآمد براي زندگي و زندگي كردن و لذت بردن از آن ناديده گرفته شده است.
تماسهاي روابط بينالملل سريع و با شدت بالا هستند كه موجب عقب ماندن شما ميشود. البته اين موضوع (تماسهاي روابط بينالملل) بسيار غني و ارزشمند هستند. ليكن نميتوانم به اين موضوع فكر نكنم كه لايههاي سطحي گفتوگوهاي اينترنتي، تفسيرهاي شبانهروزي، اشباع اطلاعات، به انعكاس بلندمدت روابط آكادميك، توليد علم و دانش و كيفيت آموزش آسيب ميزند.
گلدا مئير عقيده دارد، درك زمان نخستين قدم براي غلبه بر آن به جاي تحت حاكميت آن قرار گرفتن است. همانطوركه R.G.Collingwood مفهوم خطي زمان را به مثابه يك جريان يا خط موازي كه ماهيت اساسي احتمالي تاريخ و حال و آينده را پنهان ميكند.
«زمان بهطور كلي نزد ما به يك جريان يا چيزي كه بهطور پيوسته و يكنواخت در حال حركت است تشبيه ميشود اما حوادث و رخدادهاي آينده براي ظهورشان مانند مردمي كه در صف گيشه تئاتر منتظر ماندهاند تا نوبتشان را به ما واگذار كنند، واقعا به انتظار ما نخواهند ماند؛ آن رويدادها هنوز به وجود نيامدهاند بنابراين نميتوان آنها را به هيچ ترتيبي طبقهبندي كرد.
اين فهم و درك براي محققان روابط بينالملل بسيار اهميت دارد. اين فهم به ما كمك ميكند تا درك كنيم چرا فراخوانها براي جنگ در صورتي كه ضروري باشد، يا پيشبيني در مورد برخي موضوعات زمانبنديشده براي بستن پنجره فرصتها{در روابط بينالملل} بهطور فلسفي و عملي مشكوك هستند.
در نهايت، يك ويژگي محوري و اساسي زمان كه عليه گرايشهاي اخلاقي و فكري بسياري از بهترين تئوريسينهاي دانشگاهي در روابط بينالملل فعال ميباشد، ممكن است واقعا بازي با حاصل جمع صفر باشد. مادامي كه زمان بيشتري در روابط الكترونيكي بينالمللي صرف ميكنيم به همان ميزان زمان كمتري را با «ارسطو» خواهيم گذراند.{اين تعبير به اين معنا اشاره دارد كه در درك اهميت زمان و استفاده موثر و مفيد از آن غفلت ميكنيم كه نتيجه آن از دست دادن منافع است.}
اجداد فكري بزرگ ما در قرون گذشته مانند؛ «توسايديدز»، هابز و كانت، ميتوانستند شاهكارهاي خودشان را در دوره ايفون{عصر جديد}، اينترنت و ارتباطهاي متقابل اجتماعي به سرانجام برسانند؟يا اينكه آن كارهاي بزرگ كه اغلب به سالها يا دههها توجه پيوسته نياز داشت پيشنويسهاي ناتمامي باشند كه روي ميزهاي كارشان باقي بود.
در محيط آكادميك كه تئوري «يا منتشركن يا نابودكن» تامل در مورد زمان مفيد است، همانطوركه به عنوان يك متغير مفيد و مهم در تئوريهاي روابط بينالملل و نيز يك نيروي بيرحم و بيامان در زندگي ما هم سودمند است.
ماهيت جهاني و فوري اطلاعات معاصر و تحليل زمان واقعي در اينجاست كه باقي بماند و ادامه دهد تا نظم ما را شكل و سامان دهد و برنامه ما را تحميل كند.
كنايه بيرحمانهاي است اگر براي اشتياق سيريناپذير دانستن، دنبال كردن و توييت تمامي امور در شرايط و وضعيت كنوني دنيا، به بهاي احساس رهايي جدايي علمي خدمتگزاران كوتهبيني شويم، درحاليكه اين انشقاق ناشي از تامل در گذشته و آينده بالقوهاي است كه قادر به ساختن آن و لحظات در گذارمان هستيم.