نگاهي به فيلم «مستطيل قرمز» به كارگرداني حسن و حسين صيدخاني
چوار مظلوم
محمد شريعتپناه
ملت سترگ ايران در دوران جنگ هشتساله دلاورانه در برابر متجاوزان بعثي ايستادند و با عمل به رسالت تاريخي و مليشان مجال ندادند سرزمين مادريشان به اشغال متجاوزان درآيد. حماسهها و جانفشانيهاي مردم در برهه جنگ تحميلي به خلق فيلمها و سريالهاي ماندگار و جذاب منجر شد و پتانسيلهاي سينماي ايران را بيش از گذشته هويدا ساخت. آثاري كه پس از گذشت چهار دهه از جنگ بهترين منبع براي شناخت و تحليل ماهيت جنگ به شمار ميآيد. در اين اثنا شوربختانه آثاري نيز ساخته شد كه به دليل ضعفهاي آشكار در ساختار و محتوا قادر نبود رويدادها و اتفاقات جنگ را هنرمندانه و درست روايت كند و منجر به دلزدگي تماشاگران از ژانر دفاع مقدس شد. اغلب اينگونه آثار سفارشي و با بهرهگيري از بودجههاي عمومي و انواع رانتها توليد شده است. در اين موقعيت ميتوان به فيلم «مستطيل قرمز» اشاره كرد. فيلمي برگرفته از رويدادي واقعي در بهمن سال 1365 در منطقه چوار استان ايلام. جنگندههاي عراقي در دقيقه 55 مسابقه فوتبال بين دو تيم منتخب جوانان ايلام و جوانان چوار زمين مسابقه را بمباران ميكنند و پانزده نفر از بازيكنان و تماشاگران به خاك و خون كشيده ميشوند. «مستطيل قرمز» ميكوشد اين فاجعه دردآور را بازنمايي كند. شنيدن ماجراي بمباران زمين مسابقه فوتبال و كشته شدن بازيكنان و تماشاگران هر انساني را كنجكاو ميكند تا درباره چندوچون ماجرا پيشتر بداند و راغب ميشود به تماشاي مستطيل قرمز كه مدعي است اين ماجراي غمانگيز را به تصوير كشيده بنشيند. آنچه در فيلم به نمايش درميآيد عدهاي از مردم محلي هستند كه به برگزاري مسابقه و جشن علاقه وافر دارند. مردم به سخنان بخشدار منطقه كه خطرات جنگ را پيوسته يادآور ميشود، توجه نميكنند و مراسم عروسي شلوغي برپا ميكنند و در نتيجه هدف بمباران جنگندههاي عراقي قرار ميگيرند و عروسي به تشييع جنازهها ختم ميشود! اين مردم به دستور بخشدار براي حفظ جانشان به ارتفاعات پناه ميبرند و چند روز بعد با همراهي بخشدار، مردم براي انبساط روحي مسابقه فوتبال برگزار ميكنند و هنگام برگزاري مسابقه هدف بمباران هوايي قرار ميگيرند!!؟ فيلم در زمينهچيني و فراهم كردن بستر براي روايت نقطهعطف ماجرا از منطق درستي پيروي نميكند. فضاسازي سال 65 و اوج جنگ ايران و عراق احساس و تداعي نميشود. خردهداستانها اتفاقي و ناگهاني شبيه تلهتئاتر بيان ميشود و همذاتپنداري رخ نميدهد. مخاطب نميتواند با آدمهاي فيلم؛ بخشدار (مهدي اسدي)، همسرش (انديشه فولادوند)، فرزندش، بازيكنان فوتبال، تماشاگران مشتاق،... ارتباط برقرار كند. از اين رو صحنه وحشتناك بمباران مسابقه فوتبال و اهالي منطقه تاثيرگذار و جذاب از آب درنيامده. بيشترين مشكل مستطيل قرمز به پژوهش، فيلمنامه و كارگرداني آن برميگردد. شخصيتپردازي صورت نميگيرد و فاقد خلاقيت و نوآوري در بازسازي داستان است. سكانسها فاقد كششند و باور پذير نيستند و تصنعي بودن صحنهها عجيب به چشم ميآيد. مش قربانعلي (علي اسيوند) دامدار منطقه كه با فوتبال مخالف است و اجازه نميدهد پسرش در برنامههاي تمريني تيم فوتبال شركت كند. روز مسابقه ناگهان به عنوان يكي از اعضاي اصلي تيم با لباس و شورت ورزشي وارد زمين ميشود! تصوير ارايه شده از فرهنگ مردم منطقه دچار افراط و تفريط است. زن و مرد، كوچك و بزرگ همزمان با داد و فرياد با بخشدار صحبت ميكنند و حاضر نيستند به نوبت خواسته خودشان را مطرح كنند!؟ بخشدار ماكت منطقه را با وسايل ساده طراحي كرده و به تنهايي به دنبال راهكاري براي خروج از چالشهاست!؟ با غيب شدن علي پسر نوجوان بخشدار كه گفته ميشود توسط كمكخلبان عراقي گروگان گرفته شده دختر بچهاي دوربين علي را به دست ميگيرد و از زيست مردم و روز مسابقه بسيار ناشيانه عكاسي ميكند. فيلم مستطيل قرمز نمونه بارزي از آثاري است كه با هدف بازنمايي رشادتها و حماسههاي مردم ايران در دوران جنگ تحميلي ساخته شده اما به دليل ناتواني در نيل به اهداف ترسيمشده به اثري ضد دفاع تبديل ميشود و قهر مخاطب با سينماي دفاع مقدس را دوچندان ميكند. اي كاش همينطور كه دادگاه مبارزه با مفاسد اقتصادي در كشور تشكيل ميشود، روزي هم دادگاه كساني كه با نام ترويج ارزشهاي انقلابي و اسلامي مناصب و جايگاههاي حكومتي را اشغال كردند و ميلياردها بودجه عمومي را هزينه كردند و كاري از پيش نبردند تشكيل شود. اي كاش همينطور كه سازمان امور سينمايي فيلمها را قبل، بعد و حين نمايش مورد بررسي موشكافانه قرار ميدهد، با بازنگري در دستورالعملهاي نظارتي و نحوي صدور مجوزها از ساخت فيلمهاي ضعيف با موضوعات ملي جلوگيري كند و اجازه ندهد افرادي با تمسك به دفاع از هنجارها براي خودشان نردبان ترقي بسازند و ارزشهاي ملي و ميهني را روزبهروز در جامعه مهجور سازند.