• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5173 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۴ اسفند

هتل دراکولا و بهداشت روانی شهروندان

هتل دراکولا در قلب شهر تهران است آیا باور می‌کنید؟

حمیدرضا گودرزی

شب‌ها از قلب تاریکی و در وحشت از پنجره‌ها آتش روشن دیده می‌شود، هیچ چراغی روشن نیست.  گروه گروه معتادان از کوی و برزن روانه و در گوشه و کنار اتاق‌ها، کنار پنجره‌ها مستقر می‌شوند. بوی دود و مواد مخدر، تریاک و شیشه و بنگ و چرس فضا را پر کرده. کودکان و زنان، خانواده‌های ساکن در کوچه‌های اطراف مسلما شب‌ها جرات عبور ندارند. ساکنان محل و سرپرستان خانواده‌ها از ترس بدآموزی معتادها، از ترس آثار سوء این همه اعتیاد و ولگردی در وحشت به سر می‌برند. آن‌گونه که خبرنگاران از مشاهدات خود آورده‌اند.
هم پنجره و هم دیوارهای فروشکسته راه ورود معتادان را باز گذاشته‌ است. می‌شود رفت و یک دور در حیاط و طبقات زد و بیرون آمد، ساختمان‌های اطراف تعداد زیادی کارگاه و انبار هستند و شب که فرا می‌رسد تعطیل می‌شوند و همه جا خلوت می‌شود فقط می‌ماند معتادان و این ساختمان چندطبقه متروک. ساکنان اطراف وحشت‌زده می شوند و اسم آن مکان را هتل دراکولا گذاشتند یعنی سرای وحشت و ترس. 
خیر این ساختمان وحشتناک در مرکز پایتخت است. هم اکنون هم وجود دارد. جايی پايین تر از خیابان انقلاب و نرسیده به خیابان جمهوری اطراف خیابان رازی و جايی که مرکز فروش پوشاک است و تردد رهگذران در طول روز به وفور و کثرت در آن جا دیده می‌شود اما همین که هوا تاریک می‌شود مثل بقیه اماکن اداری و تجاری که تعطیل می‌شوند طبیعی است که از عبور رهگذرها کاسته می‌شود اما به طور کلی تردد قطع نمی‌شود چون اینجا پایتخت کشور است و در همه لحظات و در هر گوشه و کنار آن رفت‌وآمد هست.
کمی پا را فراتر بگذاریم و در همین شب‌های تیره و تار تهران سری هم به اطراف چهارراه مولوی و خیابان‌های اطرافش بزنیم و به پايین‌تر از میدان شوش که آنجا با جمعیت کثیری روبرو می‌شویم از همین معتادها که کف پیاده‌روها را اشغال کرده‌اند و بساط خرید و فروش مواد مخدر و استعمال مواد مخدر مثل فیلم‌های سینمايی به نمایش گذاشته می‌شوند. 
شب‌های تهران می‌کند پنهان. صحنه بسیار از چشم انسان.
این بخشی از یک شعر قدیمی است امّا اینجا دیگر شب‌های تهران را پنهان نمی‌کنند. چند خیابان بالاتر و پايین‌تر و اطراف بیمارستان‌ها سراسر چهارراه مولوی، اطراف شوش همه جا بستر این تصاویر ناهماهنگ است. تصاویری وحشتناک، تصاویری دردناک و بهتر است بگويیم فیلم زنده و مصوری از زندگی وحشتناک و مرگ‌آفرین بشری. 
اینجا تهران است و معتادان در زمین‌های متروکه شوش با کندن تونل، پاتوق امنی برای مصرف موادمخدر ساخته‌اند. ماجرای این نوشته بخشی هم توجه به بهداشت روانی شهروندان است. 
آیا هتل دراکولا سال‌ها آسایش و آرامش ساکنان محلات مرکزی را مخدوش نکرده است، آیا روح و روان آنها را پریشان نکرده و آرامش را از آنها سلب نکرده است؟
معاون شهرداری تهران با اشاره به حضور معتادان در میدان شوش چنین اعلام کرده که تعطیل و تعویق فعالیت برخی مراکز نگهداری معتادان عامل این وضع است و سرپرست سازمان رفاه شهرداری تهران نیز با اشاره به حضور معتادان در میدان شوش اعلام کرد زحمات چندساله نیروی انتظامی با تعطیلی مراکز نگهداری از این افراد  نقش بر آب شد.
پس مسوولان بر خدشه‌ای که به بهداشت روانی تهران وارد شده واقف هستند و نسبت به آن هیچ تردیدی ندارند. به اظهارات ريیس پلیس مبارزه با مواد مخدر توجه فرمايید. در این مورد اعلام داشته است که:
افرادی که از کمپ‌ها رها شده‌اند مدت دوره 6 ماهه نگهداری آنها به اتمام رسیده بود و از نظر قانون مجوزی برای نگهداری از آنها وجود نداشت. 
وقتی بحث از چهره تهران می‌شود کافی است نگاهی به گذشته نه چندان دور آن بیندازیم.
بخش نام‌آشنایی از شهر در شرق تهران که غربتی‌ها آن را در محاصره داشتند و از ارتکاب هیچ گونه بزهی هم ابا نمی‌کردند. راه چاره چه بود؟ اینکه آن قسمت با تمام ساخت‌وسازهای غیرمجازش، با دالان‌ها و تونل‌های تودرتویی که از زیر خانه‌ها را به هم متصل می‌کرد و به هم راه داشت که در مواقع لزوم بتوانند از چنگال ماموران فرار کنند با آلات و ادوات جرم، با قاچاق مواد مخدر، با اعتیاد با ارتکاب جرم از نقاط دیگر تهران که سر از آنجا در می‌آورد چنین به نظر می‌رسید که بهترین راه آن است که با بولدوزر آن قسمت را تخریب کنیم تا از صحنه روزگار محو شود و دیگر جرمی ارتکاب نیابد!
زن‌ها را از مردها و کودکان را از آنها جدا کنیم و فعلا در محل‌های خاص نگهداری کنیم. بدین ترتیب آلودگی جغرافیایی پاک و جرم از چهره تهران زدوده می‌شود و شاید بهداشت روانی هم به شهر برگردد!! که همین کار انجام شد. 
در نیمه‌شب 5 اسفندماه از سال 1379 با تخریب همه واحدهای مسکونی همه آثار جرم پاک و محو و نابود شدند. 
پس از گذشت ۲۱ سال از آن روزها چه شده است؟
همه آن افرادی که به عنوان غربتی در آن محله خاص زندگی می‌کردند در سطح شهر پراکنده شدند و اگر کارشان گدایی و دزدی و هر نوع جرایم نامشروع در یک محله خاص بود به تمامی نقاط جغرافیایی شهر تهران تسری یافت. 
امروز غربتی‌ها همان جا هستند با آن فرهنگ خاص اما در یک حالت طردشدگی محض به سر می‌برند. با مردم عادی اختلاط و تماسی ندارند و فقط پوشش و لباس‌شان عوض شده است. یعنی مسوولان آن روزها توجه نکردند که این یک معضل فرهنگی، این یک گره کور روانی اقتصادی است که حتی سر از فرهنگ‌های قرون وسطایی و قبیله‌گرایی در می‌آورد. بدین جهت در اجرای آن کار به طور قطع شکست خورده‌اند و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد. همین حالا با یک گشت ساده در سطح تهران غربت‌ها را می‌توانید، ببینید که در ظاهر به گدایی یا فروش کالاهای بی‌ارزش مشغولند و در باطن به ارتکاب هزاران جرم دیگر دست می‌زنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون