نگاهي به كتاب تازه منتشر شده «ديباچهاي بر الهيات نظاممند»
دائرهالمعارف مسيحيت
از نگاهي تفكيكي
عرفان حكمتي
در واپسين ماههاي سالي كه اكنون در انتهايش قرار داريم، كتابي به بازار آمد كه بيترديد، در نوع خود بيبديل است؛ «ديباچهاي بر الهيات نظاممند» كه نويسندهاش كشيشي است پروتستان و در اين اثر، از پنجره باورهاي مسيحياي انجيلي به طرح مهمترين مباحث الهياتي براي مخاطبان روزگار خويش پرداخته است. آر. سي. اسپرول البته اين كار را به شكل متداول و كليشهاي انجام نداده بلكه شايد تكاندهندهترين وجه ديدگاه او در همين زاويه نگاهش به انسان نهفته است. نويسنده «ديباچهاي بر الهيات نظاممند»، انسان را ذيل كيهانشناسي انجيلي خود مينگرد و نه بيرون از آن و درست به همين سبب باور دارد ما همگي متالهيم! عنواني كه در پيشاني كتاب در چاپ انگليسي آمده است. نقطه عزيمت او باور بيكموكاست و وفاداري محضش به متن مقدس است.
اسپرول با نگاه رايج انسان امروزي كه به شيوه تفكر انسانگرايانه خو كرده، با ما سخن نميگويد و حتي فراتر از اينكه او را به ضديت با اصول ابتدايي بشردوستانه متهم كنيم، هراسي ندارد. اين همان نقطه قوتي است كه بهزعم نگارنده اين سطور كار اسپرول را متفاوت و بلكه متمايز از ساير پژوهشهاي مشابه كرده است. در واقع شايد بتوان گفت اسپرول در «الهيات نظاممند» با نگاه انسان قرن بيست و يكمي و از آن مهمتر محك و معيارهاي او به سراغ متن مقدس نرفته است، بلكه سعي كرده در اين اثر نوعي صورتبندي از متن مقدس با خوانشي اصيل كه تحت تاثير ارزشها و داوريهاي معاصر قرار نداشته باشد ارايه دهد. به بيان ديگر وي در خوانش خود از كتاب مقدس، مرعوب انديشههاي مدرن و متر و معيارهاي جهان جديد نبوده است؛ لذا ما در اين اثر با متني مواجهيم كه گويي توانسته از سيطره گفتمان مدرن گريخته باشد و نه به جبر و نه به اختيار تن به تحميل نظام ارزشي مدرن بر نظام الهياتي مسيحيت نداده است. بلكه به عكس ميتوان گفت وي با ايماني راسخ از بطن سنت با خوانندگان سخن ميگويد تا به ايشان نشان دهد فقط با تكيه بر همين سنت است كه مخاطبان ميتوانند انسان بمانند، سنتي كه در اصيلترين شكل خود در متون مقدس و «كلام خدا» يافت ميشود.
برگشت انسانِ مسيحي هبوط يافته به ايمان در وفاداري محض متن مقدس است. او به عكس نيچه به حي و حاضر بودن خداوند ايمان راسخ دارد و او را آن زنده جاويدي ميداند كه از ازل بوده و انكارش جز تاييد مرگ انساني كه آيينه او است نخواهد بود.اسپرول اين تذكر را يگانه درمان غربتزدگي ما آدميان ميداند؛ يگانه راه براي اينكه بتوانيم از بيگانگي با طبيعت، بيگانگي با خدا، بيگانگي با ديگري و بيگانگي با خويش رهايي يابيم. باري «الهيات نظاممند» را -به تعبير دقيق مترجمان آن به زبان فارسي- بايد در گفتمان غالبي قرار داد كه مسيحيان انجيلي بدان باور دارند و ميكوشند با ارجاعِ تنها به كتاب مقدس، دين را توضيح دهند، مطلبي كه براي مقابله با گفتمانِ كليساي كاتوليك و تندرويهاي آن پا به عرصه نهاد و نميتواند با اصول بنيادين دينداري سازگار باشد.
تفاوت الهيات با دين
اما شايد در نگاهي ابتدايي به عنوان اين كتاب يا هر متن يا كتابي كه مفهوم «الهيات» را به كار گرفته باشد اين سوال به ذهن متبادر شود كه الهيات چيست يا چه تفاوتي با دين دارد؟ در پاسخ به سوال فوق بايد گفت دين به اعمال عبادي بشر در محيطهاي ويژه مربوط ميشود. اما الهيات، برخلاف دين به معناي مطالعه و تتبع درباره خداوند است. ميان مطالعه ادراكات بشري از دين و مطالعه طبيعت و شخصيت خود خداوند، تفاوت بسيار است؛ اولي در فهم خود، طبيعي محض است اما دومي فراطبيعي است و به آنچه بر فراز و در فراسوي امور اين جهاني نهفته است، ميپردازد. در واقع الهيات مفهومي بسيار گسترده است. اين عبارت نه تنها به خداوند، بلكه به همه آنچه او در متن مقدس بر ما وحي كرده اشاره دارد. رشته الهيات در مسيحيت البته مطالعه عيسي(ع) را نيز در بر ميگيرد كه آن را اصطلاحا «مسيحشناسي» ميخوانيم. مطالعه گناه كه آن را «گناهشناسي» خواندهايم و مطالعه آينده امور كه آن را «آخرتشناسي» ميناميم، نيز بخشهاي ديگر رشته الهياتاند. اينها زيرمجموعههاي الهياتاند. البته متالهان از «الهيات ناب» نيز سخن ميگويند كه به ويژه به مطالعه خود خداوند اطلاق ميشود. اما نكتهاي كه اينجا به نظر ميرسد درباره سبك و سياق كتاب يا اساسا سبك و سياق فكري خود اسپرول بايد مورد توجه قرار داد اين است كه در ادبيات خودمان شايد بتوانيم وي را يك «تفكيكي» تام و تمام بدانيم. نگارنده اين سطور با خواندن برخي بخشهاي «الهيات نظاممند» ياد ايده مكتب تفكيك و مرحوم استاد محمدرضا حكيمي ميافتادم. اسپرول در بخشي از كتاب خود مينويسد: «الهيات نظاممند نميكوشد تا متن مقدس را بر فلسفه يا بر نظامي تحميل كند، به دنبال آن است كه آموزههاي متن مقدس را استخراج كند و به شيوهاي منظم و مقولهبندي شده بفهمد.» به نظر ميرسد اين كتاب حكم دائرهالمعارفي را دارد كه نقطه تميز يا قوتش نسبت به موارد مشابه در همان نگاه مولف نهفته است كه پيش از اين توضيح داده شد. در پايان ذكر اين نكته مفيد است كه مترجمان اين اثر، كار خود را به مرحوم دكتر داود فيرحي استاد سابق علوم سياسي دانشگاه تهران هديه كردهاند كه سال گذشته بر اثر ابتلا به بيماري كرونا از ميان ما رفت.