به مناسبت درگذشت علي رضاقلي
عليه نخبهگرايي در جامعهشناسي
محسن آزموده
در سال 1376، همزمان با اوجگيري جنبش اصلاحات و گشايش فضاي سياسي و اجتماعي، بازار نشر رونق گرفت. كتابهاي زيادي در حوزههاي مختلف علوم انساني ترجمه و منتشر شد. برخي از اين آثار به يكباره گل كرد و با اقبال بيسابقه مواجه شد. «جامعهشناسي نخبهكشي» نوشته علي رضاقلي يكي از اين كتابها بود، روي جلد آن طرح و نام سه تن از سياستمداران خوشنام و محبوب ايراني با سرنوشتهاي تراژيك و غمبار به چشم ميخورد: قائممقام فراهاني، اميركبير و محمد مصدق. كتاب خيلي زود به يكي از آثار پرفروش و پرمخاطب بدل شد. تنها تا سال 1389 كتاب 32 بار چاپ شد، بعد از آنهم احتمالا بارها تجديد چاپ شده است.
كتاب چنانكه از عنوانش بر ميآيد، در آستانه شروع دورهاي ديگر از اصلاحات سياسي و اجتماعي در ايران، ميكوشيد با نگرشي تاريخي، توضيحي براي اين مساله بيابد كه چرا در دو سده اخير نخبگان سياسي ايراني كه تلاش كردند اصلاحاتي صورت بدهند، خود قرباني خواستها و بستر نامساعد اجتماعي شدند. اما نحوه پرداختن به موضوع و شكل ارايه مطلب اصلا نخبهگرايانه نبود و زبان و بيان كتاب بسيار روان بود و نويسنده تحليلهاي خود را با زباني عامه فهم عرضه كرده بود. علي رضاقلي پيش از آن (1367) كتاب پرمخاطب و جذاب ديگري با عنوان «جامعهشناسي خودكامگي: تحليل جامعهشناختي ضحاك ماردوش» نوشته و منتشر كرده بود و به واسطه علاقه و آشنايياش با نوانديشان و روشنفكران ديني، در زمانهاي كه اين جريانهاي فكري سكه بازار بودند، چهره و نامي آشنا محسوب ميشد.
رضاقلي در مقدمه كتاب «جامعهشناسي نخبهكشي» فروتنانه نوشته بود، «اين نوشته هرگز ادعايي در كاوش اسنادي و روشن كردن و به دست دادن گوشههاي تاريك تاريخ ايران را ندارد. كتاب را براي كتابخوانهاي عمومي و دانشجويان دوره ليسانس علاقهمند به مسائل امروز و ريشههاي تاريخي آن نوشتهام.» البته بلافاصله يكي از اصليترين نقاط قوت اثر خودش را كه به نظر نگارنده، مهمترين آنهاست، يعني «نگاه تحليل و نو» برجسته كرده بود. به راستي هم كتاب روي يكي از مباحث نو و كمتر توجه شده در تاريخ اجتماعي ايران توجه كرده است: نخبهكشي. موضوعي كه اگرچه رضاقلي تنها به نمونههاي برجسته آن در 200 سال اخير پرداخته، اما آشنايان به تاريخ كهن ايران ميدانند كه نخبهكشي سابقهاي درازدامن و طولاني در ايران دارد و بسياري از نخبگان سياسي و فرهنگي ما از دانشمندان و فيلسوفان و ادبا گرفته تا وزرا و ديوانسالاران برجسته، به شيوههايي دردناك حذف و طرد شدهاند.
اما مهمترين خصيصه ارزشمند كتاب رضاقلي، پرداختن به مسالهاي در تاريخ و فرهنگ ايران بود. او كه دانشآموخته فرانسه بود و قاعدتا با مباحث جديد جامعهشناسي غربي آشنايي داشت، همواره تاكيد داشت كه بايد به مسائل ايران بپردازد و توجه به اين مسائل، مستلزم آگاهي گسترده و عميق از تاريخ و فرهنگ اين كشور است و اي بسا با تكيه به نظرياتي كه در بستر تاريخي و فرهنگي ديگري زاده شدهاند، نتوان موضوعات مربوط به جامعه ايران را تحليل كرد. بر همين اساس او تاكيد ويژهاي بر تاريخ داشت و تحليل خود درباره نخبهكشي را با بحثي درباره ويژگيهاي فرهنگ اقتصادي ايران آغاز كرد و نوشت: «با كمي اغماض ميتوان گفت كه تمامي مشكلات اقتصادي- سياسي- اجتماعي ايران و آنچه در مجموع عقبماندگي نام گرفته است، ريشههاي تاريخي دارند و رفع يا تخفيف آن مشكلات هم بدون مراجعه به ريشههاي تاريخي و شناخت دقيق آنها به احتمال زياد غيرممكن است.»
ديگر نكته حائز اهميت كتاب رضاقلي، چنان كه بالاتر به اختصار اشاره شد، زبان و بيان روان و گوياي آن است كه خود ريشه در آشنايي عميق و گسترده او با زبان فارسي و آثار غني نويسندگان و شاعران گذشته ايران از فردوسي و بيهقي گرفته تا سعدي و حافظ دارد. به عبارت ديگر علي رضاقلي اگرچه جامعهشناسي را در سوربن خوانده، اما شناخت گستردهاي از تاريخ و ادبيات ايران داشت و به نوشتهها و مكتوبات بزرگاني چون خواجه نصيرالدين طوسي، عطاملك جويني، خاقاني، قابوس بن وشمگير مسلط بود. به همين علت زبان و بيان او فارغ از پيچيدگيها و اطنابهاي رايج دانشآموختگان علوم انساني جديد است و هر فارسيزبان باسوادي ميتواند نوشتههاي او را به راحتي بخواند و دريابد.
نتيجه آنكه آثار معدود و انگشتشمار علي رضاقلي، بهرغم بيادعايي و سادگي ظاهري، مخاطباني بسيار پيدا كرد و طيف وسيعي از علاقهمندان به مباحث علوم اجتماعي را جذب كرد. دستاوردي كمنظير در مقايسه با انبوه كتابها و پژوهشهاي ايراني در حوزههاي مختلف علوم انساني. به تعبير دقيقتر، عمده آثار پژوهشگران رشتههاي گوناگون علوم انساني، ويژگيهاي مذكور را ندارند، يعني اولا به ندرت واجد يك چشمانداز نو و نگاه جديد هستند، ثانيا و مهمتر اينكه كمتر به مسائل ايران ميپردازند و بيشتر حكم ترجمه نظريهها را ندارند و ثالثا و درنهايت اينكه زبان و بياني مغلق، انتزاعي و غيرقابل فهم (و ترجمهاي) دارند. در نتيجه تنها از سوي شماري از نخبگان اين حوزهها، مورد توجه قرار ميگيرند، اگرچه ممكن است در مقايسه با آثاري چون «جامعهشناسي نخبهكشي» از نظر روششناسي يا كار پژوهشي بسيار غنيتر باشند و زمان و تلاش بيشتري براي آنها صرف شده باشد.