در طلب زهرهرخ ماهرو
محمد ذاكري
«اللّهُمّ إِنِّى أسْألُك مِنْ جمالِك بِأجْملِهِ وكُلُّ جمالِك جمِيلٌ،اللهمّ إِنِّى أسْألُك بِه جمالِك كُلِّهِ...اللهمّ إِنِّى أسْألُك مِنْ كمالِك بِأكْملِهِ وكُلُّ كمالِك كامِلٌ،اللهمّ إِنِّى أسْألُك بِه كمالِك كُلِّهِ »
اينها دو فراز از دعاي سحرند كه سحرخيزان در سحرهاي پررمزوراز و پرگشايش ماه مبارك، آن را زمزمه ميكنند. شيخ اشراق، شهابالدين سهروردي در رساله فيحقيقهالعشق دربيان اين زيبايي و مراتب آن حكايات مفصلي دارد. از جمله در فصل نهم ميآورد: «هرچه موجودند از روحاني و جسماني طالب كمالند و هيچكس نبيني كه او را به جان ميلي نباشد. پس چون نيك انديشه كني همه طالب حُسنند و در آن ميكوشند كه خود را به حُسن رسانند و به حُسن كه مطلوب همه است دشوار ميتوان رسيدن زيرا كه وصول به حُسن ممكن نشود الا به واسطه عشق...» و در ادامه در همين فصل ميگويد: «از جمله نامهاي حُسن يكي جمال است و يكي كمال و در خبر آوردهاند كه انالله تعالي جميل و يحب الجمال».
طرفه آنكه حقيقت حُسن و جمال در ملكوت و عالم بالا است كه همان كمال مطلق است و اين حُسن مِهري را به دنبال خود دارد. براي آنكه اين مهر، به عشق بدل شود لازم است حُسن در زمين تجلي يابد. پس اقتضاي وجودي دوساحتي و دوحيثيتي دارد: يكم تن و چشم يعني بعد خاكي و جسماني و دوم روحي آشنا به حُسن از عالم بالا و اينچنين است كه آدمي بار امانت الهي را به دوش كشيد. به ديگر بيان، آنگاه كه حُسن ازلي قصد تجلي و ظهور از مقام اختفا كرد آدمي خلق شد تا آينه تجلي حُسن حقتعالي شود. به قول حافظ: «در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد / عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
سهروردي در بيان تجلي حُسن حق ميگويد: «اينكه ميفرمايد: كتبالله الاحسان علي كل شيء به يك معنا يعني خداوند زيبايي را براي هر موجودي فرض كرده كه همه حسن يا زيبا باشند و اين زيبايي، خود در حقيقت تجلي جمال حق است. پس سخن گفتن در مورد زيبايي و حُسن موجودات سخن گفتن از حُسن حق است».
پس همه مخلوقات حقتعالي دربردارنده جلوههايي از حسن ازلي و جمال لميزلي هستند اما آنچه بنده سحرخيز از خداوند طلب ميكند بالاترين مراتب جمال و كمال حق و بسا كل اين جمال و كمال است. اين بلندپروازي عاشقانه عبد در درگاه معبود از چه رو است؟ به نظر ميرسد ماه مبارك رمضان فرصتي است براي گشايش صدر و توسعه ظرف وجود آدمي تا بتواند تجليات حسن حقتعالي را بيشتر و بيشتر دريابد. مهماني اين ماه پربركت، مهماني بر سفره جمال و حُسن الهي و رزق معنوي است نه آب و نان و چرب و شيرين. آنچه بنده روزهدار در اين ماه انجام ميدهد از امساك در خوردن و آشاميدن و خوابيدن و مجامعت گرفته تا بيداري و درك سحر و تلاوت قرآن و احياي شبهاي قدر تلاشي عاشقانه است براي بهرهگيري بيشتر از درياي حسن الهي. آينهاي است كه بيشتر صيقل ميخورد تا بهتر بنماياند. پرتو بيشتري از اشعه خورشيد جمال الهي را بگيرد و بازتاباند. اينچنين است كه برخي نه تنها از آمدن اين ماه و دشواريهاي بدني آن مكدر نميشوند بلكه با دل و جان به استقبال ماه خدا ميروند. چنانكه از امام سجاد (عليهالسلام) نقل است كه در طليعه اين ماه ميفرمود: «عزيز ما دارد ميآيد، به استقبال آن برويم». رمز اين استقبال و عدم آزردگي بدني و جسمي آن است كه روح كه مدير و مدبر شهرستان جسم است در اين ماه از گرفتاري و قيد جسم خاكي اندكي رهاتر ميشود. رو به بالا ميكند و در ملكوت مينگرد: «در طلب زهرهرخ ماهرو / مينگرد جانب بالا دلم»
اگر از جسم خاكي رست و سر در افلاك الهي كرد ديگر نگران گرسنگي و تشنگي و كمخوابي و كسالت نيست چون مقصودي بالاتر را ميجويد. مثال آن به نقل از علامه جوادي آملي فردي است كه در تدارك جشن تولد يا عروسي فرزندش است. از صبح تا شب در تكاپو و تلاش و دوندگي و تدارك است و از ابتداي مراسم نيز يا جلوي در از مهمانان استقبال ميكند يا بين مهمانان ميرود و از آنان پذيرايي ميكند و به آنها خوشآمد ميگويد. حتي موقع شام هم ممكن است بر سر ميز يا سفره نرود و مراقب است كه از همه به خوبي پذيرايي شود و ذهنش درگير برگزاري بهتر مجلس است نه اينكه آيا توانسته مانند ديگر مهمانان از شيريني و ميوه و شربت و شام و شادي و پايكوبي بهرهمند شود يا نه. چون هدفي برتر را ميبيند و انگيزه بالاتري دارد كه مجلس عروسي يا تولد فرزندش بهتر برگزار شود و ميداند وقت براي خوردن و شادي بسيار است. ضيافت الهي ماه رمضان نيز چنين است. سختگيري به جسم خاكي است و سفرهاي پررنگ و لعاب و متنوع براي روح افلاكي. حتي آنانكه امساك از خواستههاي تن را دشوار ميدانند و از آن ابا دارند نيز به سهم خود بهرهاي از اين سفره پربركت ميبرند اما بهره اصلي از نور جمال و جلال و اسماء حسني و صفات علياي خداوند در اين ماه براي كساني است كه بتوانند تن را خوار دارند و روح عِلوي را بركشند. بهره تن از هر خوردني و نوشيدني و لذتي محدود است و حد اشباع آن نزديك و هر خوان نعمت و اطعامي را نيز پاياني است، اما روح (به شرط رهايي بيشتر از قيد تن) بهره نامحدود دارد و سفره ضيافت الهي نيز نامنتهي است. پس خوشا به حال آنانكه روح خود را پروار ميكنند و بيشترين بهره را از اين مهماني خدا مي برند.
«معبودم! از تو به وسيله تو درخواست ياري دارم و از تو به تو پناهنده ميشوم، با اميد بسيار به احسانت به سوي تو آمدم، به مهرباني و محبتت دلبستهام، به فراواني كرمت تشنهام، ابر احسانت را خواهانم، خشنوديات را خواستارم، آهنگ آستانت را دارم، به جويبار عطايت وارد شدم، برترين خيرات را از پيشگاهت خواهشمندم، به جانب حضرت جمالت روانم، ذاتت را اراده دارم، كوبنده درِ رحمتت هستم...». (مناجات الراغبين)