برنامه مطالعات روسيه، اروپاي شرقي و اوراسيا و بورسيه پوينتر براي روزنامهنگاري در دانشگاه ييل
«ايالات متحده چگونه ولاديمير پوتين را ايجاد كرد» - بخش سوم
اين نشست در سال 2018 در دانشگاه ييل و با حضور ولاديمير پوزنر، روزنامهنگار و مجري و همچنين پروفسور كنستانتين موراونيك و پروفسور داگلاس راجرز برگزار شده است. بخش نخست اين پاورقي در شماره روز شنبه 20 فروردين و بخش دوم آن در شماره روز يكشنبه 21 فروردين منتشر شده است.
ولاديمير پوزنر:
شما يك مرد درخشان و زيرك (جورج كنان) را ميشناسيد كه بنياد سياست ايالات متحده در قبال اتحاد شوروي را پايهگذاري كرد. در نتيجه توماس فريدمن به سراغ او رفت. مقالهاي كه او در نيويوركتايمز منتشر كرد اين بود: «سياست خارجي حالا كلمهاي از ايكس.» خوب حالا چرا ايكس؟ براي اينكه در سال 1947 در مجله فارين افرز، آقاي كنان يك مقاله درباره مهار و سد نفوذ منتشر كرده بود و آن را با امضاي ايكس نوشته بود. خب او به سراغ وي (كنان) رفت و پرسيد كه نظرش درباره تصميم براي گسترش ناتو چيست؟ بگذاريد از مقاله توماس فريدمن برايتان نقلقول مستقيم كنم. «فكر ميكنم دوم مه 1998 است و به نظرم اين آغاز يك جنگ سرد جديد است.» اين را آقاي كنان از خانه خود در پرينستون به من گفت. «به نظرم روسها به تدريج به طرزي خصمانه واكنش نشان خواهند داد و اين موضوع بر سياستهايشان اثر خواهد گذاشت. من فكر ميكنم كه اين يك اشتباه فاجعهبار است. هيچ دليلي براي اين كار اصلا وجود نداشت.» (پوزنر خطاب به دانشجويان و حاضران در نشست ميگويد) حالا من نظر خودم را به شما ميدهم. به نظر من همين موضوع واقعا باعث شروع مسائل شده است و روند وقايع نشان داد كه آغاز بروز مسائل از همين جا بود. به خاطر واكنش روسها و اينكه اين موضوع دقيقا در سال 1998 و زمان يلتسين بود، مرحوم يلتسين. شما قول داده بوديد كه اين كار را نكنيد ما چطور به شما اعتماد كنيم وقتي شما قولي ميدهيد؟ من همچنين دوست دارم از شما بخواهم كه شايد يك مشكل كوچك را حل كنيد. اين يك نوع مشكل رياضي است. زماني را كه گورباچف به قدرت رسيد را در نظر داشته باشيد، مارس 1985 تا 2007 زماني كه پوتين به قدرت رسيد و او هفت سال در قدرت بوده است، 22 سال است. من از شما ميخواهم كه حتي يك چيز از كارهاي اتحاد شوروي چه در زمينه سياست داخلي يا خارجي پيدا كنيد البته تا زماني كه وجود داشت و سپس روسيه جايگزينش شد كه شايد باعث عصبانيت يا رنجش و نااميدي ايالات متحده شده باشد. بگذاريد خودم به اين سوالم پاسخ بدهم. هيچ كاري در اين دوره انجام نشد. خب در نتيجه اين اقدامات روسيه چه چيزي به دست آورد؟ اول، گسترش ناتو و اين شماره اول بود. سپس بمباران يوگسلاوي كه توسط ناتو انجام شد البته همه ميدانيم كه ناتو تا حد زيادي به ايالات متحده وابسته است. بياييد با واقعيت مواجه شويم، آيا درست نميگويم؟ سازمان ملل از اين موضوع چشمپوشي نكرد. خب بمباران يوگسلاوي كه از 24 مارس 1999 شروع شد و تا 10 ژوئن 1999 ادامه يافت. سپس ماجراي كوزوو و به رسميت شناختن كوزوو پيش آمد. كوزوو براي قرنها بخشي از صربستان بود و برخي افراد در روسيه بودند كه گفتند شما داريد غول را از چراغ جادو خارج ميكنيد چرا كه اگر اين كار را بكنيد به دنبال آن ديگر كشورهايي هم هستند كه همين كار را ميكنند و روسيه هم همين كار را تكرار كرد. براي مثال به آبخازيا نگاه كنيد. يلتسين بسيار عصباني بود. او يك سخنراني ترتيب داد و البته در آن گفت: «ما هاييتي نيستيم و شما نميتوانيد با ما رفتاري مانند هاييتي داشته باشيد. ما يك كشور بزرگ هستيم. ما يك گذشته بزرگ داريم و (عظمت) روسيه دوباره برخواهد گشت. روسيه دوباره برخواهد گشت.» او واقعا واقعا عصباني بود. او از منظر سياسي حرف درستي نزد بلكه آنچه در نظرش بود را بيان كرد.
سپس در نهايت سال 2000 آقاي پوتين انتخاب شد البته انتخاب كه نشد اما به رياستجمهوري رسيد و اولين كاري كه كرد اين بود كه خواستار عضويت روسيه در ناتو شد. چرا عضو ناتو نشود؟ ناتو ايجاد شده بود تا از اروپا دفاع كند و شايد نه تنها براي دفاع از اروپا از تهاجم شوروي بلكه براي دفاع در برابر كشوري كه شما نميتوانستيد پيشبيني كنيد. حالا ديگر اتحاد شوروي وجود نداشت و ديگر پيمان ورشو وجود نداشت. آقاي پوتين گفت چرا ما نتوانيم يك سازماني ايجاد كنيم كه ما هم بتوانيم عضوي از آن باشيم و با همكاري جمعي براي حفاظت در برابر يك نوع تهاجم كار كنيم؟ اساسا به او گفته شد كه برود و يك قدمي بزند. خب نظرتان درباره يك نوع از مشاركت يا عضو شدن در اتحاديه اروپا چيست؟ اما باز هم طبق همه اسنادي كه موجود است و اسناد اين حرفهاي من وجود دارد، برويد و خودتان جستوجو كنيد. به او (پوتين) گفته شد، نه ميدانيد موضوع چيست شما خيلي بزرگ هستيد، كشور شما خيلي بزرگ است شما نميتوانيد (شريك يا عضو اتحاديه اروپا شويد.) در تمام اين مراحل به روسيه يادآوري ميشد كه واقعا ديگر اين كشور اهميت آن چناني ندارد. خب چيزي كه شما بايد در ذهن داشته باشيد اين است كه همانند امريكاييها، روسها هم اعتقاد دارند كه آنها داراي يك ماموريت هستند و كشورشان توسط سرنوشت مقدر شده است. ببينيد من به اين موضوع كه گفته شود فرانسوي هستم، ميخندم هم به شما و هم به آنها ميخندم. ميدانيد چرا چون ما فرانسويها ميدانيم كه ما بهترين هستيم و مشهور هستيم و ما هيچ ماموريتي نداريم. اما اگر بخواهم جدي صحبت بكنم اين يك حقيقت است. در نتيجه حس از دست دادن اين هاله عظمت و اينكه گفته شود ما به شما اهميتي نميدهيم، واكنش يك فرد روس عادي به اين موضوع اين بود كه شما داريد به من توهين ميكنيد و شما به من احترام نميگذاريد. در نتيجه به تدريج عصبانيت هم وارد ميشود و مركز اين عصبانيت به سمت گورباچف متمركز شد. تعداد بسيار بسيار زيادي از روسها گفتند كه شما كشور را فروختيد و شما در برابر اين افراد و در برابر ايالات متحده نايستاديد. اين اتفاق براي يلتسين هم افتاد. اگر بدانيد كه گورباچف و يلتسين چقدر منفور شده بودند، تعجب خواهيد كرد و امروزه در روسيه شايد يلتسين محبوبيتش در حد 5 درصد باشد. دقيقا به همين دليل البته دلايل ديگري هم وجود دارد شامل مسائل اقتصادي اما به هر حال. شما حالا پوتين را داريد كه بعد از اينكه حملات 11 سپتامبر 2001 اتفاق افتاد به جورج بوش پسر زنگ زد و پيشنهاد كمك داد و البته در افغانستان هم كمك كرد. اگر شما ميخواهيد سربازانتان و نظاميانتان را در آسياي ميانه دقيقا در كنار مرزهاي ما داشته باشيد، مهمان من باشيد و به گرجستان بياييد. بنابراين او فقط در كلام و لفظ اين حرف را نزد بلكه تاكيد كرد كه ما ميخواهيم با هم با تروريسم بجنگيم. اما او در ازاي اين كارش هيچ چيزي به دست نياورد. در نهايت در سال 2007 او در سخنراني در مونيخ براي نشست گروه 20 پوتين در تاريخ دهم فوريه گفت: «من فكر ميكنم كه توسعه ناتو هيچ ارتباطي با نوسازي خود ائتلاف يا تضمين امنيت در اروپا ندارد بلكه برعكس اين يك اقدام تحريكآميز جدي است كه باعث كاهش سطح اعتماد متقابل ميشود و ما اين حق را داريم كه بپرسيم هدف اين گسترش عليه چه كسي است؟ و چه بر سر ضمانتي كه شركاي غربيمان بعد از انحلال پيمان ورشو دادند، آمده است؟ امروز آن بيانيهها كجا هستند؟ هيچكس حتي آنها را به خاطر نميآورد البته من به خودم اجازه ميدهم كه به حضار يادآوري كنم آنها چه بودند. دوست دارم صحبت دبيركل (ناتو) آقاي برنر در تاريخ 17 مه1990 را بازگو كنم. او گفت «اين حقيقت كه ما براي استقرار ارتش ناتو خارج از سرزمين آلمان نبوديم، به اتحاد شوروي يك تضمين امنيتي قاطع ميدهد. خب اين ضمانتها كجا رفتند؟» ميدانيد جواب آن چه بود؟ بله، بله درست است اما اين ضمانتهايي بود كه به اتحاد شوروي داده شدند و شما روسيه هستيد. خب اگر شما بوديد چه نوع واكنشي را توقع داشتيد؟ فكر كنم سال قبل بود كه پوتين با ايراد يك سخنراني در زمينه سياست خارجي گفت: «اشتباه ما اين بود كه به شما بيش از اندازه اعتماد كرديم و اشتباه شما اين بود كه تلاش كرديد از اين موضوع به سود خودتان استفاده كنيد.» اين وضعيتي است كه ما با آن مواجه هستيم. خب شايد براي شما اينطور به نظر برسد كه من دارم تقصير را به گردن ايالات متحده مياندازم. من نميخواهم كلمه تقصير استفاده شود. اين يك تصميم سياسي اشتباه بود. البته روسها نبودند بلكه تصميمي بود كه باعث شد در نهايت اين تغيير انجام شود. اگر رويكرد پوتين به غرب و بهطور خاص به ايالات متحده، براي همين است كه من ميگويم سياست ايالات متحده پوتين را آنطوري كه او امروز است، ايجاد كرده و ساخته است. اين واقعا يك چيز خطرناك است كه رهبري روسيه البته من بايد دقيقتر صحبت بكنم، اينكه ولاديمير پوتين به غرب اعتماد ندارد، به ايالات متحده اعتماد ندارد اين باعث ميشود حركت از وضعيتي كه اكنون در آن هستيم به سمت جلو بسيار سخت شود. بعضي وقتها من ميخواهم روي مسائل تاكيد كنم. خب اكنون ما در يك مسابقه تسليحاتي جديد هستيم كه البته مساله بسيار وحشتناكي است. ما در يك جنگ سرد جديد هستيم كه تهديدي براي همه ماست. خطر حمله اتمي تصادفي افزايش يافته است.
- بخش چهارم اين پاورقي را در شماره روز سهشنبه مطالعه كنيد