درنگي بر كتاب «داد از غم تنهايي» و گرايشهاي ادبي عباس كيارستمي
وقتي دليلش تنهايي است
تهمينه روزبهاني
«داد از غم تنهايي»(1) كتابي است كوچك در قطع جيبي با نامي برگرفته از بخشي از يك مصرع ديوان حافظ. تدوين شده با شيوهاي بس هنرآميز و به چاپ رسيده به سال 1392. زمانيكه هنوز او در قيد حيات بود. عباس كيارستمي به عنوان يك فيلمساز آوانگارد مشهور شد، اما ذوق و نبوغ ادبي او همواره مستور ماند. او كه متولد يكم تير ماه 1319 خورشيدي در تهران بود، سالهاي جوانياش نخست با شعر و سپس با نقاشي سپري شد. پس از پذيرفته شدن در رشته نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا، براي تامين مخارج زندگي چند صباحي با كار در اداره راهنمايي و رانندگي آميخت تا اينكه طبع خود را با طراحي پوستر آزمود و در اين كار توفيقي رو به كمال داشت. پس از آن براي چند شركت فيلمسازي آگهي تلويزيوني ساخت و از اين كانال آرام آرام به درياي سينما پيوست. سال 1349 خورشيدي به خاطر جذابيت يكي از آگهيهايي كه ساخته بود، از طرف مدير بخش سينمايي كانون پرورش فكري كودكان دعوت به همكاري شد و به درخواست او فيلم كوتاه «نان و كوچه» را براساس قصهاي از برادرش «تقي كيارستمي» ساخت. با اين اوصاف معلومات ادبي او هرگز جايي بازگو و كاوش نشد. نگاه اغلب خبرنگاران و روزنامهنگاران و منتقدان ناظر بر سبك فيلمسازي او بود اما درباره اطلاعات وسيعش نسبت به شعر، هنري كه عميقا به آن عشق ميورزيد، ننوشتند. مگر آنكه انبوهي از مصاحبههايش را تماشا كرده باشي يا چند كتابي را كه چاپ كرده بود خوانده باشي تا بتواني عمق علاقه وافر او را نسبت به شعر فارسي كشف كني. زماني كه در كنار فيلمسازي به هنر مورد علاقهاش پرداخت و در حال تدوين گزيدههايي بود كه بهطور منحصر از يك شاعر، مثل كتاب آتش(2) گزيدهاي از غزليات مولانا، يا به صورت مجموعه همچون كتاب شب عاشقان بيدل(3) فقط يك نفر پرسيد: «چه دليلي داشته است كه شما در دو دهه اخير به اين شكل به ادبيات گرايش نشان دادهايد و به فكر تدوين كتابهايي از اين دست افتادهايد؟»(4) اين سوال را مهدي مظفريساوجي درباره كتاب «شب عاشقان بيدل» و «شب ندارد سر خواب»(5) از او ميپرسد و كيارستمي اينطور پاسخ ميدهد: «فكر ميكنم علتش تنهايي است.» هدف ظاهري كيارستمي از خلق آن اثر اگرچه مجموعهاي بود كه صرفا براي پيام كوتاه به كار گرفته شود اما به باور من در ژرفاي آن، اثري بود تحقيقي كه اگر موشكافانهتر بررسي و تدوين شود، چه بتوانيم ارزشهاي پژوهشي و آكادميك ذيقيمتي را در آن بيابيم. الغرض، «داد از غم تنهايي» آميزهاي است از ابيات نو و كلاسيك كه واژه « تنهايي» در آنها به كار رفته است. اين كتاب كوچك را حسن و عيبي چند وارد است كه بازگويياش را لازم ميدانم:
1. نخست آنكه روش عباس كيارستمي در گردآوري «داد از غم تنهايي» خودآگاه يا ناخودآگاه روشي است مبتني بر پژوهشهاي آكادميك با تكيه بر اين موارد كه در كارش به چشم ميخورد:
- انتخاب موضوعي كوچك كه در مقياسي وسيع تحقيق شده است.
- توجه به موضوعي بكر و نو كه تاكنون مورد التفات هيچ پژوهشگري نبوده است.
- مطالعه و يادداشتبرداري طولاني.
2. تدوين هنرمندانه كتاب كه نميتوان به سادگي از نظر دور داشت.
3. اما نميتوان كاملا نسبت به پژوهشي بودن «داد از غم تنهايي» راي داد؛ چرا؟ دلايل به عقيده من از اين قرارند:
- نداشتن فهرستي از منابع مورد استفاده.
- نداشتن نتيجهگيري به اين معنا كه بدانيم صاحب اثر دست آخر از جستوجويش به چه مفهومي رسيد؟
با اين همه ذوق و هنر او در آفرينش يك اثر ادبي متفاوت بينظير بوده است. كتابي در قطع جيبي كه پتانسيل شگفتآوري را در خود نهفته دارد و سخن آخر؛ فراموش نكنيم كه او بدون استاد راهنما چنين آفريد و بدون تحصيلات مرتبط دانشگاهي؛ پس با تمام كاستيها «داد از غم تنهايي» تحقيقي است درخشان و نوعي نبوغ به شمار ميرود. عباس كيارستمي در همه حال نوپرداز بود و به قول بهاءالدين خرمشاهي دست به مس ميزد، طلا ميشد(6). او يك هنرمند بود در تمامي ابعادش. موضوعي نو را برگزيد و هنرمندانه مدونش كرد.
پاورقي
1- داد از غم تنهايي، عباس كيارستمي، نشر نظر، چاپ دوم، 1395
2- آتش، عباس كيارستمي، نشر نظر، 1390
3- شب عاشقان بيدل، شب در اشعار شاعران كهن پارسي، عباس كيارستمي، نشر نظر، 1394
4- گفتوگو با عباس كيارستمي، مهدي مظفريساوجي، انتشارات كتاب آبان، چاپ دوم، 1396، صفحه 249
5- شب ندارد سر خواب، شب در اشعار شاعران معاصر، عباس كيارستمي، نشر نظر، 1394
6- مراجعه كنيد به: باد او را نخواهد برد، محمد وليزاده، انتشارات بامداد نو، 1398، صفحه176، مقاله تجددگراي سنت پژوه، بهاءالدين خرمشاهي، به نقل از روزنامه شرق، مورخ يكم مرداد 1390.
٭ كتابي كه نام برده شد، يادنامهاي است از عباس كيارستمي كه به كوشش محمد وليزاده توسط انتشارات بامداد نو تابستان 98 چاپ شد. اين كتاب در حقيقت گردآوري مقالاتي است كه به هر عنوان درباره عباس كيارستمي و آثارش نوشته شده؛ برخي مقالات زماني كه او در قيد حيات بود، منتشر شدهاند و برخي ديگر پس از آنكه بدرود حيات گفت.