• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5186 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۵ فروردين

نگاهي به تاريخ روزه‌داري و رسم رمضان

رمضان و موسم عاشقي

عظيم محمودآبادي

«و إِذا سألك عِبادِي عنِّي فإِنِّي قرِيبٌ اُجِيبُ دعْوة الدّاعِ إِذا دعانِ فلْيسْتجِيبُوا لِي ولْيُومِنُوا بي‌لعلّهُمْ يرْشُدُون: و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاي دعاكننده را به هنگامي كه مرا بخواند اجابت مي‌كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند.» (1) 
آيه فوق درست در ميانه آياتي آمده كه به فريضه روزه و احكام آن در ماه مبارك رمضان پرداخته است. چنان‌كه گفته‌اند اين آيه، يكي از اساسي‌ترين و پراستنادترين آيات قرآن درباره نزديكي خداوند به ما آدميان و واقعيتِ دوسويگي، ميان نداي انسان به درگاه خداوند و پاسخ او است. (2) 

روزه‌داري و قرب الهي
هرچند قرآن، سال‌ها پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) جمع‌آوري و تدوين شده اما برخي پژوهش‌هاي قرآني با استناد به رواياتي نشان مي‌دهد كه نظر شخص پيامبر در مورد ترتيب آيات قرآني به نوعي اعلام و اعمال شده است. به اين معني كه گاه وقتي آيه‌اي نازل مي‌شد و پيامبر آن را قرائت مي‌كردند و كاتبان مي‌نوشتند، ايشان خود اشاره مي‌كردند كه اين آيه را به آيات مربوط به فلان مساله اضافه كنيد يا آيه ديگر را مي‌گفتند در ابتدا يا انتهاي فلان سوره قرار دهيد. به هر ترتيب هستند پژوهشگراني كه با استناد به تاريخ قرآن، معتقدند مصحفي كه امروز نزد ما است نه فقط گزاره‌ها و آيات آن، بلكه كم‌و بيش ترتيب قرار گرفتن آيات و حتي در مواردي سوره‌ها نيز به نوعي برآمده از چيدمان موردنظر پيامبر اسلام صلي‌الله عليه وآله وسلم است. حال اگر آيه‌اي كه بر صدر اين نوشته نشسته است نيز، از چنين ويژگي‌اي برخوردار باشد، مي‌تواند نشان‌دهنده معناي معنوي عميق و متعالي روزه‌داري و اهميت آن درخصوص قربِ الهي باشد. چنانكه در آيات 183 و 184 سوره بقره به فريضه روزه، وجوب آن و احكام ذيل آن نظير حكم مسافر و مريض پرداخته و در آيه بعدي (185 بقره) به اهميت ماه رمضان و تنزيل قرآن در آن و همچنين ادامه احكام مريض و مسافر در رمضان پرداخته و در عين حال تاكيد كرده است كه خداوند [با مقرر داشتن روزه] بناي آن را ندارد كه بندگان خود را در رنج و مشقت اندازد؛ «يُرِيدُ‌الله بِكُمُ الْيُسْر و لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر؛ خدا براى شما آساني مي‏‌خواهد و براي شما دشواري نمي‏‌خواهد.» (3) 
در انتهاي همين آيه نيز سفارش شده كه خداوند را به واسطه آنكه رهنمودتان كرده است، شاكر باشيد؛ «ولِتُكْمِلُوا الْعِدّة ولِتُكبِّرُوا‌الله على ما هداكُمْ ولعلّكُمْ تشْكُرُون.» (4) پس از بيان اين نكات است كه خداوند بلافاصله مساله نزديكي خويش به بندگانش را مطرح و تاكيد مي‌كند زماني كه آنها من را بخوانند و به درگاهم دعا كنند، اجابت مي‌كنم.(5) 
ترتيب ظاهري اين آيات طوري است كه گويي نزديكي خداوند به بندگانش و اجابت دعاي‌شان، ارتباطي ظريف اما وثيق با روزه‌داري آن هم روزه ماه رمضان دارد!

روزه‌داري؛ تخلق به خلقي از اخلاق تعالي
چنانكه ابوحامد محمد غزالي معتقد بود اساسا مقصود از روزه، تخلق به خلقي از اخلاق تعالي است كه آن اخلاق همانا «صمديت» ذات ربوبي است و اقتدا به فرشتگان در باز بودن از شهوت‌ها تا آن اندازه كه امكانش وجود داشته باشد، چراكه ملائكه از انواع شهوات منزه و مبرايند. غزالي در ربعِ عبادات -در فصل اسرار و مهمات روزه- كتاب مهم و مفصل خود «احياءعلوم‌الدين» مي‌نويسد: «مرتبه آدمي فوق بهايم است، بدانچه قدرت آن دارد كه شهوت خود را به نور عقل بشكند و دون مرتبه فريشتگان، بدانچه شهوت‌ها بر وي مستولي است و او به مجاهده آن مبتلي. پس هركه در شهوت‌ها مولع باشد به اسفل‌السافلين رسد و هم‌طويله ستوران شود و هركه شهوت‌ها را قهر كند به اعلي‌عليين ترقي نمايد و به افق ملايكه بپيوندد. و فريشتگان مقربان خدايند و كسي كه به ايشان اقتدا كند و به اخلاق ايشان تشبّه نمايد، به نزديكي ايشان به حق‌تعالي نزديك شود و مانندِ نزديك، نزديك بود و اين نزديكي به مكان نيست، بل به صفت است.» (6) 
آري غزالي هرچند آدميان را از ساير جانوران بالاتر مي‌داند اما معتقد است كه آنان، دون مقام ملائكه هستند لذا روزه و رمضان را براي ابناي بشر فرصتي مي‌داند كه از اين مقام و منزل نيز فراتر روند و در رتبه و مرتبه فرشتگان درآيند.
همان كه شاگرد مكتب او جلال‌الدين رومي نيز در مثنوي معنوي‌اش مي‌گويد: «گر تو اين انبان زِ نان خالي كني/ پر ز گوهرهاي اجلالي كني.» (7) 
اين نكته نيز لازم به تذكر است كه هرچند امثال غزالي و مولوي مقام آدمي را دون فرشتگان مي‌دانند اما هستند عرفا و صاحب‌نظراني كه به عكس اين قاعده باور دارند و مقام آدمي را بالاتر از ملائكه دانسته‌اند. شايد مشهورترين آنها حافظ باشد كه مي‌گفت: «فرشته عشق نداند كه چيست قصه مخوان»! (8) 

رازي كه خداوند سربسته با ملائكه در ميان نهاد
آري اين گروه از عارفان، صاحب اختيار بودن آدمي را موجب آن مي‌دانند كه نسبت به ذات ربوبي عشق بورزد! حال آنكه سرشت ملائكه به گونه‌اي است كه مجبور به پرستش و نيايش پروردگارند و در آنچه هستند اختياري از خود ندارند. اما آدميان در حالي كه اين اختيار به آنها داده شده كه پشت به حقيقت كنند و از بندگي خداوند روي بگردانند اما آنها كه در شمار مومنان آيند به حق، اولي از فرشتگانند؛ چه ملائكه اساسا معناي «عشق» را نمي‌فهمند، چراكه هيچگاه در مقام فراغ و جدايي از معشوق ابدي و ازلي نبوده‌اند. بنابراين لحظه‌اي بر آنان نمي‌گذرد كه دل‌تنگ يار باشند زيرا آنها از آغاز تا هميشه در پيشگاه كبريايي و محضر مبارك باري تعالي‌ بوده‌اند و آنچه در دل آدميان مومن نسبت به محبوب‌شان مي‌گذرد را نه مي‌دانند و نه مي‌فهمند. مومني كه گاه با كرده و كردار ناصواب خويش و تمرد و نافرماني از ربّش خود را مستوجب ملامت و دوري از حبيبش‌ مي‌يابد و در همان لحظه احساس سراپا شرم توام با شوق، چنان تمام وجودش را احاطه مي‌كند كه ملائكه با هزاران سال عبادت  حق‌تعالي چنين شور و شعفي را تجربه نكرده‌اند! 
اي‌بسا بتوان همين نكته را از جمله رموز آن آيه‌اي دانست كه خداوند در كلام خود به اشاره خطاب به همين ملائكه فرموده است؛ زماني كه آنها در اظهاري شايد ناسنجيده نسبت به خلقت آدم، با لحني كه بي‌بهره از طعن و كنايه نيز نبود تصميم ذات ربوبي را به پرسش گرفتند و خداوند اما پاسخ‌شان را چنان سربسته داد كه گويي اساسا آنها را ياراي درك حاق مطلب نبوده است: «وإِذْ قال ربُّك لِلْملائِكةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأرْضِ خلِيفةً قالُوا أتجْعلُ فِيها منْ يُفْسِدُ فِيها و يسْفِكُ الدِّماء و نحْنُ نُسبِّحُ بِحمْدِك و نُقدِّسُ لك قال إِنِّي أعْلمُ ما لا تعْلمُون: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشيني خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسي را مي‌گماري كه در آن فساد انگيزد و خون‌ها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‌كنيم و به تقديست مي‌پردازيم، فرمود من چيزي مي‏‌دانم كه شما نمي‌دانيد.» (9) 
آري ‌اي بسا آن رازي كه ملائكه ندانستند و درنيافتند - و اساسا نمي‌توانسته و نمي‌توانند دريابند- همان رمزي باشد كه لسان‌الغيب با زيركي خاص خود بدان اشاره كرده است. او خوب اين نكته را دريافته بود كه ملائكه با تمام مقام قدسي‌شان از عاشقي كردن با معشوق ازلي و ابدي عاجزند و ناتوان! آنها نه غم فراغ را مي‌دانند و نه شوق وصال را مي‌فهمند. همان‌ها كه بي‌خبر از حال و احوال بندگان گناهكاري هستند كه عذر به درگاه خداي مي‌آورند. ولي ايشان به دليل ذات فرشتگي‌شان كه لاجرم عادت به عبادت دارند، شايد آنچنان كه بايد هيچگاه در نيافته باشند كه عبادتي كه سزاوار خداوندي‌اش باشد اساسا شدني نيست لذا «بنده همان به كه ز تقصير خويش / عذر به درگاه خداي آورد / ورنه سزاوار خداوندي‌اش/ كس نتواند كه به جاي آورد.»(10) 
حال بحث ما بر سر روزه بود و رمضان. آري تمام اين عشق‌ورزي‌هاي بنده‌وار را اگر بهاري باشد، بي‌ترديد آن بهارِ مبارك، رمضان است. روزهايي كه روزه‌داران -علي‌قدر مراتبهم- خود را در مرتبه‌اي از مراتب وصال مي‌يابند و گويي يك ضيافت بزرگ از سوي سفره‌داري كريم و محتشم ترتيب داده‌اند و همه دعوت شده‌اند. همه آنهايي كه نامي يا نشاني از مسلماني دارند مي‌توانند مهمان اين سفره باشند. اين ضيافت آنقدر باشكوه و گسترده است كه هركه را عزمش باشد هيچ آدابي و ترتيبي نمي‌جويد و هيچ عيب و نقصي را مانع از رسيدن خود به اين ضيافت پر جلال و جبروت نمي‌داند.
اما اين لطف خداوندي تنها مخصوص مسلمانان نيست بلكه به تصريح قرآن، امت‌هاي پيشين نيز بي‌نصيب و بهره از اين مهماني‌ها و ضيافت‌هاي كريمانه نبوده‌اند. 

تشريع روزه پس از جنگ بدر
هرچند حكم روزه در اسلام به لحاظ زماني به حوالي جنگ بدر در سال دوم هجري برمي‌گردد اما اعراب پيش از اسلام نيز به واسطه اهل كتاب و به‌ويژه يهوديان حجاز با اين فريضه عبادي آشنا بودند. چنانكه برخي مورخان نظير طبري آورده‌اند روزه رمضان اندكي پيش از جنگ بدر، واجب شد. (11) اما برخي منابع ديگر تشريع اين فريضه را مربوط به پس از وقوع غزوه بدر - يا دست‌كم تا پيش از ماه رجب سال سوم هجري- مي‌دانند. (12) 
البته پيش از تشريع حكم روزه، مسلمانان با روزه يهوديان در روز عاشورا (دهم محرم) آشنا شده بودند و زماني كه علت آن را پرسيدند، يهوديان به رهايي‌شان از فرعون اشاره كرده بودند كه در اين روز از درياي سرخ به سلامت گذشتند و فرعونيان به هلاكت رسيدند. اكنون نيز با وقوع غزوه بدر بزرگ‌ترين پيروزي مسلمانان پس از سال‌ها مورد تعقيب و آزار مشركين قرار گرفتن، رقم خورده بود و حكم به روزه‌داري‌شان - هرچند با تفاوت‌هايي نسبت به اين حكم در ميان اهل كتاب- تشريع شده بود. روزه مسلمين نيز پس از ظفرمندي بزرگي مقرر شده بود كه در اهميت و معجزه‌آسا بودنش بي‌شباهت با عبور توام با سلامت و عافيت بني‌اسراييل از آب نبود. جنگي كه لشكر مسلمانان معادل يك‌سوم از سپاه مشركين بود اما به اذن و اراده خداوند به پيروزي بزرگي دست يافته بودند. 

سابقه روزه در پيش از اسلام
روزه هرچند چنانكه اشاره شد قبل از اسلام در جزيره‌العرب و به ويژه در ميان اهل كتاب رواج داشته است اما هم در شكل و هم در زمان آن در سال، داراي تفاوت‌هايي با اين فريضه در اسلام بوده است. فراموش نكنيم كه مذهب اهل حجاز هرچند آلوده به شرك و كفر بود اما در عين حال آيين ابراهيم خليل نيز در آن ديار پايه و مايه‌اي داشت. آيين حنيف ابراهيم (ع) ولو در طول زمان آلوده به شرك شده بود اما برخي سنت‌هاي دين او از قبيل غسل، حج، روزه و... به نوعي التقاطي و آميخته با مناسك جاهلي همچنان اجرايي مي‌شد. 
ظاهرا روزه‌داري پيش از اسلام، بيشتر در ايام ماه رجب و روز عاشورا (دهم محرم) رواج داشته است. روز عاشورا، نخستين روز حضور پيامبر در مدينه پس از هجرت ايشان از مكه است. 
چنانكه رسول خدا در آخرين روز ماه ذي‌الحجه در سال سيزدهم بعثت موطن خود را به سمت يثرب ترك كردند و ورود ايشان به شهري كه بعدها «مدينه‌النبي» خوانندش، مقارن بود با دهم محرم سال اول هجري. روزي كه در تقويم يهودي، يوم «كيپور» - روز دهم ماه نخست تقويم يهودي تيشري- ناميده شده است و يهوديان آن را روزه مي‌گرفتند. (13) 
عاشورا؛ روزي كه پيامبر وارد يثرب شدند مقارن بود با روزي كه يهوديان با انجام مناسكي طاقت‌فرسا -يعني روزه‌داري تمام شبانه‌‌روز و تلاوت‌هاي عبادي- جشن گرفته بودند. اين مساله توجه مسلمانان تازه‌وارد را جلب كرد و چون از يهوديان درباره معناي اين مراسم پرسيدند آنها به رهايي بني‌اسراييل از دست فرعون اشاره كردند. (14) روزي كه موسي (ع) با قوم خويش به امر خداوند از درياي سرخ عبور كردند و فرعونيان تعقيب‌‌كننده آنها به هلاكت رسيدند. 
در برخي منابع آمده است وقتي پيامبر(ص) به مدينه رسيدند مسلمانان در هر ماه، سه روز روزه مي‌گرفتند و آن سال دستور دادند كه مسلمين روز عاشورا را نيز روزه‌دار باشند و فرمودند: «مسلمانان براي گرامي داشتن موسي(ع) شايسته‌تر از يهوديانند.» (15) 
برخي گزارش‌هاي تاريخي حكايت از آن دارد كه ابتدا روزه داشتن در سه روز از هر ماه واجب بوده هرچند طبري آن را رد مي‌كند. (16) 

روزه قبل از رمضان
اما اگر واجب بودن اين حكم قطعي نبوده باشد، دست‌كم گزارش‌هاي مختلف نشان مي‌دهد كه روزه‌داري در سه روز سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم كه اصطلاحا به «ايام‌البيض» مشهورند در اسلام تا قبل از نزول آياتِ مربوط به روزه و رمضان در سوره بقره رواج داشته است: «سه روز روزه‌داري در ماه، از جمله مستحبات اسلامي بوده است كه بسياري از مسلمانان متدين به تقليد از پيامبر(ص) به‌جا مي‌آورده‌اند و هنوز هم اين سنت ادامه دارد. اين سه‌روز معمولا روزهاي سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم يا روزهاي ماه كامل يا به اعتقاد برخي روزهاي آغاز، ميانه و پايان هر ماه قمري است. مي‌توان گفت پيش از واجب شدن روزه ماه رمضان، مسلمانان اين سه روز را روزه مي‌گرفته‌اند اما نه در حكم روزه واجب و پس از واجب شدن روزه ماه رمضان، همچنان روزه آن سه روز نيز در حكم روزه مستحبي ادامه يافت.» (17) 
اما چنانكه اشاره شد روزه ماه رجب -به‌رغم تشريع روزه رمضان- به عنوان يك سنّت عبادي مستحب در سال‌هاي پس از اسلام و حتي بعد از رحلت پيامبر همچنان باقي ماند. برخي گزارش‌هاي تاريخي - از جمله طرطوشي (ابن‌ ابي‌رندقه ابوبكر محمد بن‌ وليد فهري‌ طرطوشي‌) فقيه مالكي در كتاب «الحوادث‌ و البدع‌» از رواج آن به نوعي گزارش كرده‌اند كه موجب حساسيت خلفاي اول و دوم شد تا جايي كه براي آن تنبيه در نظر گرفتند: «روزه ماه رجب چنان در دوره خلافت ابوبكر و عمر رواج پيدا كرده بود كه آنها، «رجبيون» را به سبب اينكه رجب را تبديل به رمضان كرده بودند، سرزنش و تنبيه مي‌كردند»!!(18) 
غزالي نيز اين نكته را به نوعي تاييد مي‌كند كه خلفا ظاهرا روزه ماه رجب را چندان خوش نمي‌داشتند و برنمي‌تافتند: «... و بعضي صحابه از روزه كلّ رجب كراهيت داشته‌اند تا مانند رمضان نباشد.» (19) 

حكم روزه رمضان در 3 مرحله
اما تشريع روزه ماه رمضان را به‌طور كلي مي‌توان در 3 مرحله صورت‌بندي كرد: 
1- مرحله نخست مرحله‌اي است كه زمينه‌ساز نزول اين آيه بود؛ «يا أيُّها الّذِين آمنُوا كُتِب عليْكُمُ الصِّيامُ كما كُتِب على الّذِين مِنْ قبْلِكُمْ لعلّكُمْ تتّقُون: اي كساني كه ايمان آورده‏‌ايد روزه بر شما مقرر شده است همان‌گونه كه بر كساني كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگاري كنيد.» (20) 
 در اين آيه به‌طور كلي سخن از وجوب روزه (كتب عليكم) رفته و در عين حال اين نكته را نيز تذكار داده است كه اين عبادت مختص شما (مسلمانان) نبوده بلكه در امت‌هاي پيش از شما نيز اين سنت وجود داشته است.
2- مرحله دوم روزه در اين آيات مقرر شده است؛ «أيّامًا معْدُوداتٍ فمنْ كان مِنْكُمْ مرِيضًا أوْ على سفرٍ فعِدّةٌ مِنْ أيّامٍ أُخر و على الّذِين يُطِيقُونهُ فِدْيةٌ طعامُ مِسْكِينٍ فمنْ تطوّع خيْرًا فهُو خيْرٌ لهُ و أنْ تصُومُوا خيْرٌ لكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تعْلمُون: [روزه در] روزهاي معدودي [بر شما مقرر شده است] [ولي] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادي از روزهاي ديگر [را روزه بدارد] و بر كساني كه [روزه] طاقت‏‌فرساست كفاره‏‌اي است كه خوراك دادن به بينوايي است و هر كس به ميل خود بيشتر نيكي كند پس آن براي او بهتر است و اگر بدانيد روزه گرفتن براي شما بهتر است.» (21) 
اين آيه در واقع درصدد بيان احكام روزه است. مدت آن، تعيين شرايط كساني كه معاف از روزه‌داري هستند و طريقه جبران آن و .... از موارد مصرح در آيه فوق است. 
چنانكه نوشته‌اند تاريخ اين آيات به زماني درست قبل از تغيير قبله برمي‌گردد كه در آن زمان روابط با يهوديان وخيم شده بود. (22) 
شايد پس از اين باشد كه حكم روزه در عاشورا نيز منتفي شد. براساس احاديث شيعي، هرچند اهل سنت همچنان باور به استحباب روزه عاشورا دارند اما تقريبا همزمان با تغيير قبله، روزه عاشورا نيز از سوي پيامبر نهي شد و مومنان از آن پس اين روز را روزه نمي‌گرفتند. 
چنانكه در آيات مورد اشاره نيز البته روزه‌اي «نو» مدنظر است؛ اشاره به «كساني كه پيش از شما بودند» نيز شايد به نوعي يادآوري روزه كوتاه‌مدت در روز عاشورا باشد. 
البته در چند آيه بعدتر، نشانه‌هايي وجود دارد مبني بر اينكه روزه ماه‌رمضان در ابتدا سخت‌تر از آنچه بوده است كه امروز ما آن را مي‌شناسيم؛ «أُحِلّ لكُمْ ليْله الصِّيامِ الرّفثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنّ لِباسٌ لكُمْ و أنْتُمْ لِباسٌ لهُنّ علِم‌الله أنّكُمْ كُنْتُمْ تخْتانُون أنْفُسكُمْ فتاب عليْكُمْ و عفا عنْكُمْ فالْآن باشِرُوهُنّ وابْتغُوا ما كتب‌الله لكُمْ وكُلُوا واشْربُوا حتّى يتبيّن لكُمُ الْخيْطُ الْأبْيضُ مِن الْخيْطِ الْأسْودِ مِن الْفجْرِ ثُمّ أتِمُّوا الصِّيام إِلى اللّيْلِ ولا تُباشِرُوهُنّ و أنْتُمْ عاكِفُون فِي الْمساجِدِ تِلْك حُدُودُ‌الله فلا تقْربُوها كذلِك يُبيِّنُ‌الله آياتِهِ لِلنّاسِ لعلّهُمْ يتّقُون: در شب‌هاي روزه همخوابگي با زنان‌تان بر شما حلال شده است. آنان براي شما لباسي هستند و شما براي آنان لباسي هستيد. خدا مي‌دانست كه شما با خودتان ناراستي مي‌كرديد پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت پس اكنون [در شب‌هاي ماه رمضان مي‏‌توانيد] با آنان همخوابگي كنيد و آنچه را خدا براي شما مقرر داشته طلب كنيد و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسيدن] شب به اتمام رسانيد و درحالي‌كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان] درنياميزيد اين است‏ حدود احكام الهي پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزديك نشويد اين‌گونه خداوند آيات خود را براي مردم بيان مي‌كند، باشد كه پروا پيشه كنند.» (23) 
در اين آيه باتوجه به مجاز بودن ارتباط زناشويي در شب‌هاي رمضان، نشان مي‌دهد پيش از نزول اين آيه چنين مساله‌اي در ماه رمضان چه در روز و چه در شب به‌طور كلي براي روزه‌داران ممنوع بوده است. بنابراين پس از نزول اين آيه، نزديكي با همسران نيز مثل خوردن و آشاميدن در همه شب‌هاي روزه‌داري حلال شد. (24) 
3- مرحله سوم و آخرين حكم تشريع روزه سرايت يافتن آن به كل يك ماه، يعني تمام ماه رمضان بود. ظاهرا تا پيش از آن روزه واجب محدود به بخشي از ماه رمضان (اياما معدودات) بوده است. اما نهايتا يك‌سوم آخر ماه نيز به دو دهه نخست آن در وجوب روزه افزوده مي‌شود. ضمن اينكه در اين مرحله آيه 185 سوره بقره، آيه پيش از آن در اين سوره را نسخ كرده است. به اين معنا كه اشخاص سالم ديگر اجازه ندارند از روزه گرفتن خودداري كنند؛ آن ترديد اوليه برطرف شده است؛ افزايش روزهاي روزه با آسان‌گيري‌هاي مربوط به شب‌ها متعادل مي‌شود. (25) 
گذشته از تاريخ و روند تشريع حكم روزه اما امروز، قرن‌ها است كه رمضان براي روزه‌داران و حتي غير روزه‌داران و افراد كمتر مذهبي‌ در جوامع مسلمان به فرهنگي معنوي - و البته نسبتا عمومي - تبديل شده است كه به چشم برخي مستشرقان نظير جان اسپوزيتو به شكل نوعي فعاليت خانوادگي و اجتماعي درآمده است: «براي مسلمانان ماه رمضان زماني براي تربيت روح و جسم، كنترل اميال، انجام كارهاي خوب براي فقرا و افراد نه چندان خوشبخت، وقف زمان و توجه بيشتر به نيايش و تعمق در ضعف و وابستگي انسان به خدا است. به طرز تعجب‌برانگيزي حتي بسياري از مسلمانان كه به‌طور خاص در طول بقيه سال به لحاظ مذهبي مقيد نيستند، در اين روزه همگاني شركت مي‌كنند. رمضان يك فعاليت خانوادگي و اجتماعي است. هنگام غروب آفتاب خانواده و دوستان دور هم جمع مي‌شوند تا روزه‌شان را با شريك شدن در «افطاري» باز كنند.» (26) 
اي‌ بسا كساني كه امكان روزه‌داري ندارند يا اساسا اهل آن نيستند اما به نوعي خود را در كنار روزه‌داران قرار مي‌دهند و همراه ايشان بر سر سفره‌هاي افطار حاضر مي‌شوند. رمضان ماهي است كه غير روزه‌داران نيز خود را بر سر سفره معنوي رمضان دعوت شده مي‌دانند و آنها نيز به اندازه رزق خود از اين ضيافت توشه‌اي برمي‌دارند. 
آري در رمضان آدمي احساس نزديكي بيشتري با خداوند مي‌كند؛ چه خداوند آيه‌اي كه بيشترين قرب و نزديكي را در آن با بندگانش اعلام كرده درست در ميانه آياتي قرار داده كه سخن از رمضان و روزه رفته است: «و إِذا سألك عِبادِي عنِّي فإِنِّي قرِيبٌ أُجِيبُ دعْوه الدّاعِ إِذا دعانِ فلْيسْتجِيبُوا لِي ولْيُومِنُوا بي‌لعلّهُمْ يرْشُدُون: و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاي دعاكننده را هنگامي كه مرا بخواند اجابت مي‌كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند.» (27) 
 گويي آن مقامي كه آدميان را از فرشتگان متمايز مي‌كند در رمضان جلوه و جبروت بيشتري دارد. همان مقام عاشقي كه ملائكه نيز عاجز از درك و فهمش بودند. 

فهرست ارجاعات 
1- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 186
2-  تفسير معاصرانه قرآن كريم، سرويراستار؛ سيدحسين نصر، جلد اول، چاپ اول؛ 1399، ص348 
3- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 185 
4- همان 
5- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 186
6- احياء علوم‌الدين، ربع يكم، عبادات، محمدبن محمد غزالي، ترجمه مويدالدين خوارزمي، به كوشش حسين خديوجم، انتشارات علمي- فرهنگي، چاپ هشتم؛ 1392، ص518 
7- مثنوي معنوي، مولانا جلال‌الدين رومي، دفتر اول، بخش 88؛ تعظيم ساحران مر موسي را ...، بيت25 
8- ديوان حافظ، غزليات، غزل شماره 266، مطلع «دلم رميده لولي‌وشي است شورانگيز»، بيت چهارم
9- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه30 
10- گلستان سعدي، تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي، انتشارات خوارزمي، چاپ چهاردهم، آبان1398، ص49
11- تفسير معاصرانه قرآن كريم، سرويراستار؛ سيدحسين نصر، جلد اول، چاپ اول؛ 1399، ص342 
12- دائره‌المعارف قرآن، سرويراستار؛ جين دمن مك‌اوليف، ترجمه حسين خندق‌آبادي و ديگران، انتشارات حكمت، جلد سوم؛ چاپ اول؛ 1394، ص170 
13- همان، ص138 
14- همان
15- تفسير معاصرانه قرآن كريم، سرويراستار؛ سيدحسين نصر، جلد اول، چاپ اول؛ 1399، ص343 
16- همان 
17- همان 
18- احياء علوم‌الدين، ربع يكم، عبادات، محمدبن محمد غزالي، ترجمه مويدالدين خوارزمي، به كوشش حسين خديوجم، انتشارات علمي- فرهنگي، چاپ هشتم؛ 1392، ص520 
19- تفسير معاصرانه قرآن كريم، سرويراستار؛ سيدحسين نصر، جلد اول، چاپ اول؛ 1399، ص169 
20- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 183
21- همان، آيه 184 
22- دائره‌المعارف قرآن، سرويراستار؛ جين دمن مك‌اوليف، ترجمه حسين خندق‌آبادي و ديگران، انتشارات حكمت، جلد سوم؛ چاپ اول؛ 1394، ص168 
23- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 187 
24- دائره‌المعارف قرآن، سرويراستار؛ جين دمن مك‌اوليف، ترجمه حسين خندق‌آبادي و ديگران، انتشارات حكمت، جلد سوم؛ چاپ اول؛ 1394، ص168 
25- همان، ص169 
26- آينده اسلام، جان اسپوزيتو، نشر ثالث، چاپ دوم؛ 1398، ص90 
27- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره بقره، آيه 186

 


    ترتيب ظاهري اين آيات مربوط به روزه ماه رمضان طوري است كه گويي نزديكي خداوند به بندگانش و اجابت دعاي‌شان، ارتباطي ظريف اما وثيق با روزه‌داري آن هم روزه ماه رمضان دارد.
   آدميان در حالي كه اين اختيار به آنها داده شده كه پشت به حقيقت كنند و از بندگي خداوند روي بگردانند اما آنها كه در شمار مومنان آيند به حق، اولي از فرشتگانند؛ چه ملائكه اساسا معناي «عشق» را نمي‌فهمند، چراكه هيچ‌گاه در مقام فراغ و جدايي از معشوق ابدي و ازلي نبوده‌اند. بنابراين لحظه‌اي بر آنان نمي‌گذرد كه دلتنگ يار باشند، زيرا آنها از آغاز تا هميشه در پيشگاه كبريايي و محضر مبارك باري تعالي‌ بوده‌اند و آنچه در دل آدميان مومن نسبت به محبوب‌شان مي‌گذرد را نه مي‌دانند و نه مي‌فهمند. مومني كه گاه با كرده و كردار ناصواب خويش و تمرد و نافرماني از ربش، خود را مستوجب ملامت و دوري از حبيبش مي‌يابد و در همان لحظه احساس سراپا شرم توام با شوق چنان تمام وجودش را احاطه مي‌كند كه ملائكه با هزاران سال عبادت حق‌تعالي چنين شور و شعفي را تجربه نكرده‌اند.‌اي بسا بتوان همين نكته را از جمله رموز آن آيه‌اي دانست كه خداوند در كلام خود به اشاره خطاب به همين ملائكه فرموده است؛ زماني كه آنها در اظهاري شايد ناسنجيده نسبت به خلقت آدم، با لحني كه بي‌بهره از طعنه نيز نبود تصميم ربوبي را به پرسش گرفتند و خداوند پاسخ‌شان را چنان سربسته داد كه گويي آنها را ياراي درك حاق مطلب نبوده است. 
   اي بسا آن رازي كه ملائكه ندانستند و درنيافتند -  و اساسا نمي‌توانسته و نمي‌توانند دريابند-  همان رمزي باشد كه لسان‌الغيب با زيركي خاص خود بدان اشاره كرده است. او خوب اين نكته را دريافته بود كه ملائكه با تمام مقام قدسي‌شان از عاشقي كردن با معشوق ازلي و ابدي عاجزند و ناتوان. آنها نه غم فراغ را مي‌دانند و نه شوق وصال را مي‌فهمند. آنان بي‌خبر از حال و احوال بندگان گناهكاري هستند كه عذر به درگاه خداي مي‌آورند و ايشان كه لاجرم عادت به عبادت دارند، شايد آنچنانكه بايد هيچ‌گاه در نيافته باشند كه عبادتي كه سزاوار خداوندي‌اش باشد اساسا شدني نيست: «بنده همان به كه ز تقصير خويش / عذر به درگاه خداي آورد / ورنه سزاوار خداوندي‌اش / كس نتواند كه به جاي آورد»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون