بازي تاج و تخت
مرتضي ميرحسيني
اين مجموعه، مجموعهاي هشت فصلي و 73 قسمتي بود و پخش آن نزديك به 9 سال طول كشيد، اما - نسبت به توقعي كه از آن ميرفت - آنقدر بد و ضعيف تمام شد كه بسياري از طرفدارانش جذابيت فصلهاي آغازين و خاطرات سالهاي نخست پخش آن را از ياد بردند. حتي يادم هست كه گروهي از جديترين طرفداران اين سريال كارزاري براي بازتوليد فصل نهايي آن را آغاز كردند كه البته چنان كه پيشبيني ميشد به جايي نرسيد و پس از چندي تب آن هم مثل بسياري از سرگرميهاي گذرا، فروكش كرد. قسمت نخست بازي تاج و تخت چنين روزي از آوريل 2011 پخش و قسمت پاياني نيز در بهار 2019 به مخاطبانش عرضه شد. اين مجموعه تلويزيوني از روي رمان بلند - و هنوز ناتمام - جرج مارتين به نام «نغمه آتش و يخ» ساخته شد و عنوان آن را هم از روي عنوان جلد نخست كتاب مارتين برداشتند. در آغاز تفاوت چنداني ميان رمان و مجموعه تلويزيوني وجود نداشت و جز برخي جزييات مثل تعداد پسران داووس يا اطرافيان دنريس يا چگونگي ازدواج راب استارك، سريال و رمان شبيه هم بودند. اما بعد از پخش فصلهاي آغازين، تفاوتها بيشتر و آشكارتر شد و سريال عملا افت كرد و مدام ضعيف و ضعيفتر شد. داستان بازي تاج و تخت در دسته داستانهاي فانتزي جاي ميگيرد، اما جرج مارتين ميگفت بيشتر شخصيتهاي اصلي رمان را از روي چهرههاي واقعي تاريخي، البته به سليقه خودش بازآفريني كرده است. نغمه آتش و يخ هم به تعبيري، تاريخ سرزميني خيالي است، اما مثل همه روايتهاي «تاريخي» ديگر، عمق و معناي قابل اعتنايي دارد. مثل صحبتهاي خواجه و لرد استارك در زندان پايتخت كه «واريس گفت: مطمئنا تو مرد راستگو و شرافتمندي هستي لرد ادارد، من گاهي اين را فراموش ميكنم؛ آدمهاي كمي از اين دست را در زندگيام ديدهام. سپس نگاهي به اطراف سلول سياهچال انداخت و ادامه داد: وقتي ميبينم راستگويي و شرافتمندي چه براي تو داشته است، دليلش را ميفهمم.» يا گفتوگوي ميان جيمي لنستر و كاتلين استارك كه جيمي گفت «شما حقيقت را ميخواهيد؟ مراقب باشيد بانوي من، تيريان ميگويد مردم اغلب تشنه حقيقت هستند، اما شمار اندكي از آنان ميتوانند مزه تلخ آن را تحمل كنند.» رمان در جلد پنجم كه «رقص با اژدهاها» نام داشت، بعد از اتفاقي كه در قصر سياه براي جان اسنو روي داد به پايان رسيد و ادامه آن نانوشته باقي ماند. مارتين همان زمان و بعدها گفت دو جلد از رمان، «بادهاي زمستاني» و «روياي بهار» را هنوز ننوشته است و قصه شخصيتها در جلدهاي ششم و هفتم كامل ميشود. اما اين دو جلد تا زماني كه توليد و پخش سريال ادامه داشت منتشر نشدند و هنوز هم منتشر نشدهاند. خلاصه اينكه با آخرين اتفاقات رمان و آنچه مارتين تا آن زمان نوشته بود نميشد مجموعه تلويزيوني را جمع كرد و نميشد داستان جان و آريا و سرسي و دنريس و داووس و بسياري ديگر از شخصيتها را براي مخاطب سريال ناگفته و ناقص باقي گذاشت. پس سازندگان سريال، كار را بدون پشتوانه رمان و براساس شناختي كه خودشان از دنياي رمان و شخصيتهاي اصلي و فرعي آن داشتند جلو بردند و متاسفانه همان «افتضاحي» را رقم زدند كه باعث خشم و آزردگي طرفداران داستان شد. ميگويند جرج مارتين در حد اشاره به آنها گفته بود كه روند داستان در بخشهاي نانوشته چه خواهد بود، اما اين اشارههاي او براي نجات سريال كفايت نكرد.