ادامه از صفحه اول
سيماي سقراط در استاد خا نيكي
علل اين بيثمري تكثر رسانهاي، بيشمار است كه هدف اين نوشته در پي واكاوي آنها نيست، اما مهمترين علل اين عارضه بدخيم و مزمن از ديد طبيب حاذق ارتباطات و رسانه استاد هادي خانيكي، حديث حاضر و غايب گفتوگو و مفاهمه در حوزه عمومي ايران است كه البته گاه هست و گاه نيست. در اين وانفساي رسانهاي شاهد ظهور عارضه جديدي به اسم «راديكاليسم مجازي» در بستر شبكههاي اجتماعي هستيم كه حتي هنرمندان صاحبنام نيز از اين راديكاليسم مجازي در امان نيستند، هجمههاي اخير به هنرمنداني برجسته چون داريوش مهرجويي و اصغر فرهادي به دليل نپيوستن به اين پاندمي خطرناك مجازي، علايم قوي از روزگار برزخي «آيين گفتوگو و مفاهمه» در سپهر اجتماعي ايران است. فقدان گفتوگو و اميد در تاريخ سياسي و اجتماعي ايران است كه سالهاست اين طبيب حاذق، ضمن هشدار درباره آن، براي مداوايش جهد و اهتمام تام و تمامي داشته است. فراخوان گفتوگو و اميد خانيكي مدتهاست در زير اين گنبد مينا، طنينانداز است، گرچه به سرنوشت اين مصرع حافظ مبتلا شده كه «صد هزاران گل شكفت و بانگ مرغي برنخاست». آنچه از نوشتار و گفتار استاد خانيكي بر ميآيد بخشي از ناكاميها و نامراديهاي مردمان اين سرزمين برخاسته از فقدان اميد، گفتوگو و مفاهمه در محافل سياسي، اجتماعي و فرهنگي است. از اين روست كه ايشان سقراطوار خانه به خانه، كوچه به كوچه، كو به كوي اين شهر و سرزمين گشته است و چهره به چهره و رو به رو با همه شهروندان از همه طيفها و جوانان گفتوگو كرده است تا اميد و گفتوگويي كه حلقه مفقوده در سپهر سياسي اجتماعي ايران است، شكل بگيرد. ارتباطات و گفتوگو ميراث خدادادي بشر است كه تمدن، توسعه، پيشرفت و دموكراسي بر بستر اين خاك روييده و نشو و نما يافته است. استاد خانيكي براي تحقق اين هدف از هر عناصر فرهنگي به مثابه رسانه و كانال ارتباطي براي شكلگيري اين كيمياي هستي بهره برده است. به مدد هنر اعم از سينما، تئاتر و موسيقي و همچنين گونههاي ادبي از رمان گرفته تا شعر، تلاش كرده رسانهاي براي گفتوگو و مفاهمه درباره موانع و راهكارهاي توسعه در ايران پديد آورد. مهمتر آنكه خود ايشان در اين مسير پرسنگلاخ و خار مغيلان، در مقام يك استاد و نظريهپرداز باقي نمانده بلكه اين شيوه را به عنوان سلوك و منش اجتماعي خويش برگزيده و ساليان سال است بسان عارف رياضتكش عملگرا، سنگيني اين رسالت را بر دوش خويش كشيده است. از منظر ارتباطشناسان، اصيلترين سبك گفتوگو به سبك سقراطگونه و چهره به چهره محسوب ميشود، صد البته اين سبك اصيل گفتوگوي چهره به چهره كه با همه مزايايش وقتگير است، از نگاه استاد خانيكي دور نمانده و به يكي از برنامههاي جدي استاد تبديل شده است. از اين رو نبايد كارنامه استاد خانيكي را به صبغه سياسي و دانشگاهي ايشان فروكاست، بلكه بايد با فراتر رفتن از اين سطحينگريها كه متاسفانه سكه رايج روزگار شده است، اين معلم گفتوگو و اميد را از تبار فرزانگان معرفي كرد و با فراتر رفتن از كند و كاو در آثار قلمي و گفتارشان، شناخت دقيق و جامع مقام و انديشه آنان را در پيوند با سلوك و منش اجتماعي و فرديشان جست. گفتار و نوشتار استاد خانيكي با شخصيت نجيب اين معلم اميد و گفتوگو عجين شده است و حتي كساني كه با ايشان حشر و نشر دارند اذعان دارند كه حسن اخلاق و نجابت ايشان از نوشتارها و گفتارهايشان دوستداشتنيتر است و همين ويژگيها اين معلم اخلاق و رسانه پر ارج را بر صدر دلها نشانده است. با مرور توامان كارنامه فكري، دانشگاهي و سلوك و منش دكتر خانيكي ميتوان به يقين پي برد در جغرافياي ذهني و شخصيتي و آرمانشهر مورد نظر ايشان، همه بنيآدم حتي فاشيستها نيز حق حيات دارند و هيچ گروهي را به جرم انديشه، دين، مذهب، باور، رنگ، نژاد و زبان نميتوان نفي بلد كرد. در مكتب حقايق و پيش اديب عشق ارتباطات و رسانه ايران از هر نحله فكري، سياسي، مذهبي گرد آمده و توشه اندوخته است. به عبارتي ايشان را بايد استاد رنگينكماني دانشگاه وصف كرد كه طيفهاي متنوعي در درسش حضور يافتهاند. در اين روزهاي دشوار هرچند كوه صبر دوستداران دكتر خانيكي در دست خبر متاثركننده بيماري ايشان چون موم نرم شده است، اما بياييد ضمن دعا براي سلامتي اين استاد فرزانه در اين روزهاي مبارك ماه رمضان، به فراخوان گفتوگو، اميد و مفاهمه ايشان بپيونديم و با عبور دستهجمعي از تيغههاي تيز و فراز و نشيبهاي روزگار بر بام قله مرتفع گفتوگو و اميد صعود كنيم و پرچم مفاهمه را بر چكاد اين قله زوالناپذير و سرمايه بزرگ علمي و فرهنگي برافراشته سازيم.
گيلان؛ استاني با هواي پاك و «آب و خاك» آلوده
تخصيص بودجه كه البته بارها در دستور كار هم بوده يكي از موارد حل اين مشكل است و مهمتر از آن ورود كارشناسان ملي است كه بتوانند راهحلي قطعي ارايه دهند تا شيرابههاي سراوان بيش از اين شهروندانش را متحمل درد و رنج نكند. بايد توجه داشت شيرابه زباله، طبق نظر كارشناسان، از آلودهترين تركيبات توليد شده از فاضلابهاي دپو شده صنعتي و شهري ميباشد و همواره سفرههاي آبهاي زيرزميني را تهديد ميكنند و سلامت انسان و ساير موجودات را به خطر مياندازند. حل هر چه سريعتر مشكلات منتهي به مديريت دفع پسماند در استان گيلان كه فقط به منطقه «سراوان» خلاصه نميشود و ما شاهد دفع اجباري و غيراصولي در مناطق ديگري چون بندرانزلي و بندر كياشهر كه زبالهها در نزديكي تالابها دفن ميشوند، هستيم و همچنين شهرهاي ديگر اين استان نيز عمدتا از دفنگاه اصولي برخوردار نيستند، ضروري است تا از بروز مشكلات بيشتر براي ساكنان و از بين رفتن گونههاي مختلف گياهي و حيوانات و آبزيان جلوگيري شود. به نظر ميرسد باتوجه به حساسيت موضوع پسماند در شهرهاي شمالي كشور كه هم در دولت گذشته مورد بحث و بررسي بوده و هم در دولت فعلي، وجود عزمي جدي، براي رفع اين موضوع مهمتر از موضوعاتي چون تخصيص و تامين بودجه است تا بتوان اين معضل بزرگ را براي هميشه ريشهكن كرد.