ادامه از صفحه اول
رويكرد متنا قض به پژوهش
فرآيند طي شده افكار عمومي در آن فصل را نسبت به انتخابات تشريح كرد و نظرسنجي سوم به وضوح نشان داد كه نتايج انتخابات چه خواهد شد. جالب اينجاست كه جناح مقابل در روزهاي پاياني انتخابات نتايج يك نظرسنجي جعلي را برحسب آراي مردم در سطح كشور، استان و شهرستان و حتي دهستان!! منتشر كرد، گويي كه با چنين نظرسنجيهاي غيرواقعي، واقعيت نيز تغيير ميكرد. پس از دوم خرداد نظرسنجي و پيمايشهاي ملي يك گام بلند رو به جلو برداشت كه بحث آن بايد مستقل باشد، ولي اين نكته مهم است كه هميشه كساني بودند كه در مقابل نظرسنجيهاي معتبر موضع منفي ميگرفتند يا آن را مخدوش ميدانستند يا به نحو اداري و قضايي برخورد ميكردند. چون در هر صورت، نظرسنجي يعني رسيدن به تصويري از واقعيت كه عدهاي را خوشايند نيست. براساس همين وظيفه نهادهاي نظرسنجيكننده برحسب اينكه تا چه حد خود را ملتزم به واقعيت و شيوههاي علمي ميدانستند، نزد جامعه به ويژه نخبگان معتبر بودند. تا اين مقطع زماني، نظرسنجيها با مراجعه حضوري به افراد و در خانهها انجام ميشد و نهاد اجراكننده بايد در داخل كشور ميبود. تا اينكه امكان نظرسنجي تلفني و اينترنتي از داخل و خارج كشور نيز فراهم شد و در يك مورد (انتخابات رياستجمهوري) نيز نتايج آن از طريق مقايسه با واقعيت به محك خورد و معلوم شد كه نظرسنجيهاي تلفني و حتي از خارج از كشور ميتواند (و نه لزوما) معتبر باشد. از اين مرحله به بعد انحصار توليد و انتشار نظرسنجي يا نظارت بر آن از دست ساختار رسمي خارج شد، زيرا نظرسنجي را ميتوان از خارج توليد و از همانجا عرضه و منتشر و اثرگذار كرد. شايد بگوييد كه اين اتفاق مباركي است در حالي كه اين وضع لزوما مثبت نيست. چرا؟ به اين علت كه اعتبار نظرسنجي در درجه اول مبتني بر اعتبار نهاد انجامدهنده و شيوه اجرا و دقت انجام آن است. موسسات غيرمعتبر به راحتي ميتوانند فريبكارانه پژوهش و نتايج جعلي ارايه بدهند و ذهنيت عدهاي را مخدوش و از واقعيت منحرف كنند و چنين انحرافي ذاتا و براي همه زيانبار است. آيا راهحلي وجود دارد؟ بلي. تنها راهحل ميدان دادن به مراكز نظرسنجي معتبر داخلي براي انجام بيطرفانه و علمي نظرسنجيها و انتشار آنها در عرصه عمومي است. بهطور طبيعي جامعه علمي نيز نتايج آن را به بحث و گفتوگو و نقد خواهد گذاشت. اگر چنين امكاني فراهم نشود و استقلال علمي موسسات مربوط نقض شود يا مانع از سنجش متغيرهاي مهم شوند، يا جلوي انتشار دادهها و بحث پيرامون آنها را بگيرند، در اين صورت و بهطور طبيعي ميدان را براي عرض اندام شبه نظرسنجيهايي باز ميكنند كه هم در داخل كشور و هم بيرون آن و با انگيزههاي سياسي طراحي و عرضه ميشوند و فاقد حداقلهاي علمي نيز هستند. البته اين فقط يك نتيجه منفي از چنين سياستي است. محروم شدن حكومت از شناخت جامعه نيز اثر منفي و زيانبار ديگر اين سياست است. اين تناقض سياستي از يكسو محصول ناديده گرفتن نظر مردم در اداره امور و از سوي ديگر ناشي از تحول نظام رسانهاي است كه امكان سانسور و محدوديت همچون گذشته را در اين زمينه از ميان برده است. تنها راه براي حل اين مشكل، اهميت دادن به جايگاه و راي و نظر مردم در اداره و سياستگذاري كشور است كه به تبع آن موسسات معتبر نظرسنجي داخلي نيز فعال خواهند شد و ميدان را براي يكهتازي نظرسنجيهاي غير معتبر يا ساختگي - اعم از داخلي و خارجي- خالي نخواهند كرد.
درون اخوانالمسلمين
مرسي براي مدت كوتاهي در سال 1391 در مصر به قدرت رسيد ولي يك سال حكومت آشفته، حمله به مسيحيان و شيعيان و نهايتا برخورد خشونتآميز مرسي با تظاهراتكنندگان، به كودتاي نظامي السيسي منجر شد. درباره علت شكست اخوان بايد به بررسي ضعف گفتماني آن پرداخت. حازم قنديل در كتاب «در درون اخوانالمسلمين» (2014) مشكل را از نظريه اخوان ميداند. تفكر اسلامگرايي اخوان بر يك اصل ساده استوار است، اسلام آنقدر ساده است كه نه روشنفكر ميخواهد و نه نظريه. «اگر كسي پرهيزكار شود، خداوند او را در كارهاي مختلف پيروز ميكند.» از نظر اخوان، انسان اگر اخلاق و نماز خود را كامل كند، مشمول لطف الهي در سياست، اقتصاد و جنگ ميشود. مرسي در نخستين سخنراني خود در مجلس نمايندگان مصر، آيهاي را از قرآن را نقل كرد كه بيانگر داستان حضرت نوح است. مرسي بر اين باور بود اگر مسلمانان از خدا اطاعت كنند، منابع اقتصادي بر آنها آشكار و اختلافات و تنشهاي سياسي از بين ميرود. در واقع اسلامگرايي اخوان منطقي ضد منطق تاريخي دارد. اگر تفكرات نوين و شرايط سياسي و اقتصادي موتور تغييرات تاريخ هستند، در منطق اخوان كه منطق جبر ديني است، ايجاد يك جامعه خداپسند، عامل دگرگوني تعيينشده الهي است. فرمول اخوان براي رسيدن به جامعه متعالي، غير قابل سنجش است. چون هر بار جنبش اخواني با شكست مواجه شد، اخوانيها ميگويند مشكل از دين و ايمان ما بوده و بايد روي آن كار كنيم. هيچكس در قاعده جبر ديني نبايد شك كند. محمد مرسي در زندان در نامهاي به پسرش اسامه نوشت: «امداد الهي اجتنابناپذير است و او با موفقيت بار ديگر به قدرت بازميگردد. صبورترين مومنان كساني هستند كه با وجود شاخصهاي مادي مخالف، منتظر پيروزي هستند.» از نظر اخوان ايجاد جامعهاي از مومنان خالص تنها بستر ايجاد حكومت واقعي مسلمانان است. براي همين همه جنبشهايي كه از جبر ديني اخواني تاثير گرفتهاند، ناگزير براي تحقق اين وعده الهي براي رسيدن به جامعه خالص توحيدي، دست به خشونت و پاكسازي عناصر مزاحم ايجاد اين جامعه ميزنند و از آنجايي كه هدفي مقدس دارند، هر حركتي براي حذف ديگران، منطق توجيه خود را دارد. همانگونه كه سيد قطب از ضرورت استفاده از جهاد فردي و بهكارگيري خشونت براي رسيدن به هدف عالي ايجاد جامعه اسلامي سخن ميگفت، اخوانيها در كشورهاي عربي و تركيه، دليلي مشروع براي مخالفت با ساختارهاي نظامهاي جمهوري، ارايه مدل سلطاني حكومت و حذف ديگران از جمله منتقدان، روزنامهنگاران و احزاب ديگر سياسي دارند. گفتمان ايدئولوژيك اخوان، تعريف نارسا و استفاده كاربردي از اسلام، مخالف سنت سياسي پيامبر (ص)، مقابل واقعگرايي و دوري از پرداختن به عدالت به عنوان مهمترين هدف سياسي انبيا است.