تهران: كلانشهر نفتي و انرژيهاي آينده
رويا خوشنويس
در بحثهاي انرژيهاي آينده، چالش تنها بر سر گذر از سوختهاي فسيلي چون نفت و گاز و شروع مصرف انرژي دريافتي از نيروگاههاي آبي يا بادي نيست. يكي از چالشهاي بزرگ گذر از سوختهاي فسيلي و وارد شدن به زندگي در دنياي انرژيهاي آينده، گذر كلانشهرهايي چون تهران به انرژيهاي آينده است. شهرهايي در طول ۲۴ ساعت و هفت روز هفته زنده و روشن هستند. شهرهايي كه تار و پود آنها در دوران مدرنيته نفتي شكل گرفته است. شهرهايي كه بدون اينكه اهميت دهند كه تابش خورشيد چقدر باشد و در چه فصلي از سال زندگي ميكنند و باد بوزد يا نوزد يا بارندگي براي جمع شدن آب پشت سدها كافي باشد، براي زنده مانده به اكسيژن نه، به بنزين و نفت و گاز نيازمندند. از اين ميان، كلانشهر تهران مستثني نيست. شهري كه بالا و پايين رفتن قراردادهاي نفتي آن را شكل داده يا از شكل انداخته است. شهري كه تاثير قيمت بشكههاي نفت و ليتر بنزين روي زندگي روزمّرهاش تاثير مستقيم دارد. به غير از مسائل تكنولوژيك كه در تخصص نويسنده اين يادداشت نيست، از ديدگاه علوم انساني، گذر به انرژيهاي آينده در سه بحث كلي خلاصه ميشود و اگر نمونه مثال ما تهران باشد، آيا ميتوانيم تهران را از زاويه ديد اين سه گذرگاه به سوختهاي آينده تصور كنيم؟ اين سه گذرگاه عبارتند از:
۱- كربنزدايي يا Decarbonization. كه به معني حذف كربن از انرژي مصرفي است.
۲- مركز زدايي انرژي به اين معنا كه يك نيروگاه يا پالايشگاه مسوول تعيين سوخت كل يك منطقه، شهر يا كشور نباشد و منابع تامين انرژي بهطور سيستماتيك پراكندهتر باشند. به عنوان مثال ميتوان خانههاي داراي انرژي مستقل از سيستم انرژي مركزي را نام برد.
۳- تكنولوژي ديجيتال
تهران: كلانشهر نفتي
شايد بتوانيم تهران را از اولين پايتختهاي نفتي خاورميانه بناميم. شهري كه از لحاظ شهرسازي، حركت و تغيير و فاصله طبقاتي خصوصيات شهري شكل گرفته با مدرنيته نفتي دهه ۶۰ و ۷۰ ميلادي را دارا است. تبديل شدن تهران به كلانشهر نفتي از بعد از كودتاي ۲۸ مرداد جديتر شد. محمدرضا پهلوي براي جبران برشكستگي احساسي و غروري در برابر مردم تهران، تصميم به اعمال تغييرات عمده و بنيادين در كلانشهر تهران گرفت. تغييراتي كه با تقاضاي بيشتر سوختهاي فسيلي در دنيا امكانپذير ميشد. از اقدامات مهم اين دوران شايد بتوان به ساخت پالايشگاه تهران در سال ۱۳۴۶ اشاره كرد. پالايشگاهي كه تاثير بسيار زيادي روي مصرف سوخت در تهران داشت مواد اوليه نفتي براي مصرفكننده تهراني بسيار قابل دسترستر شد.
از طرف ديگر بسياري از برنامههاي شاه در انقلاب سفيد با تمركز بر تغييرات بنيادين در تهران بود. تهران دهه ۴۰ شمسي كمكم تبديل به يكي از مدرنترين شهرهاي خاورميانه ميشد. خيابانهاي عريضتر محلههاي قديمي را به هم وصل ميكردند و به تعداد اتومبيلها و ماشينهاي سواري عمومي روز به روز افزوده ميشد. جادههاي قديم آسفالت ميشدند. اولين ساختمانهاي بلند در شهر ساخته ميشد. هتلها، موزهها، مدرسهها و دانشگاهها يكي بعد از ديگري در گوشه و كنار شهر تاسيس ميشدند. تهران كه از زمان دوران قاجار تبديل به پايتخت شده بود در اين دوران با كمك نفت پلههاي مدرنيته را با سرعتي غيرقابل باور طي طريق ميكرد. اتوبانها يكي پس از ديگري ساخته ميشدند. رسيدن به شميرانات و فرحزاد و دهونك و دركه و ديگر روستاهاي پراكنده راحتتر ميشد و كمكم اين روستاها در دل شهر گم ميشدند.
در توصيف تهران نفتي همين بس كه بسياري از بناهاي شكل گرفته در شهر از صدقه سر قراردادهاي نفتي است. يرواند آبراهاميان در كتاب تاريخ مدرن ايران به اين نكته اشاره ميكند كه بالا رفتن قيمت جهاني نفت دستيابي محمدرضا پهلوي را به روياهايش آسانتر كرد. «ايران چهارمين كشور توليدكننده نفت و دومين كشور صادركننده نفت در جهان شد. بخشي از اين دستاورد به اين دليل بود كه سود ايران از قرارداد كنسرسيوم ۵۰درصد بود.» اما دليل ديگري براي سود كلان ايران از فروش نفت به ميان ميآورد. سودي كه ايران از طريق عضويت در اوپك و از جنگ اعراب و اسراييل در سال ۱۹۷۳ برابر با ۱۳۵۲ برد چيزي در حدود ۵ ميليارد دلار آن زمان بود.
در اين سالهاست كه شهر شروع به هويتسازي ميكند. نفت به هويت «تهراني» شكل و شمايل جديدتري ميدهد. برج آزادي تهران در سال ۱۳۵۳ ساخته ميشود و تبديل به نماد ورودي شهر از دروازههاي غربي و فرودگاه مهرآباد ميشود. موزهها و پاركها و دانشگاهها و مدارس زيادي در سطح شهر تاسيس ميشوند. شهروندان تهران در دهه ۴۰ و ۵۰، كساني بودند كه يا براي تحصيل در دانشگاههاي سطح شهر يا براي كار به اين شهر مهاجرت ميكنند. مهاجران طبقه كارمند و متوسط شهر را گستردهتر ميكنند. طبقهاي كه در منطقه انقلاب، جمهوري، فردوسي و هفتتير ساكن ميشوند. كمي بالاتر، طبقه متوسط رو به بالا، ساكنان تپههاي عباسآباد و انديشه و سهروردي و تختطاووس ميشوند. ساكنان شميرانات كه اغلب يا از محليهاي اين منطقه بوده يا ييلاقنشينهاي منطقه شميرانات بودهاند، جرات ميكنند و ساكن دايم خانه-باغهاي اين منطقه ميشوند. جراتي كه وفور روزافزون ماشينها و اتومبيلها و جادههاي آسفالت به آنها هديه كرده است.
ساكنان جديد شهر تمرين به كسب هويت تهراني ميكنند. هويتي كه صحبت كردن به زبان معيار فارسي را تمرين ميكند. زباني كه لزوما زبان «تهراني»هاي قديمي نيست. لهجه تهراني به حاشيه و زبان «بازار» تهران شناخته ميشود. در اين سالهاست كه هنر و ادبيات مدرن تهران كه سابقهاي به قدمت پايتخت دارد، پيشرفت چشمگيري ميكند. نشريات زيادي پا ميگيرند. راسته كتابفروشي انقلاب در مقابل دانشگاه شروع به پاي گرفتن ميكند و كمكم تهران، نه تنها تبديل به پايتخت سياسي بلكه تبديل به پايتخت فرهنگ مدرن ايران ميشود.
از طرفي ديگر رفت و آمد اقتصادي و فرهنگي در تهران شكلي جديتر به خود ميگيرد. براي دانشجويان دانشگاههاي تهران، ادامه تحصيل در دانشگاههاي امريكا و انگليس و فرانسه ديگر رويايي دست نيافتني نيست. رفت و آمد آنچنان آسان و سريع شده كه پرواز مستقيم از تهران به نيويورك امري عادي است. شهروندان طبقه متوسط و متوسط رو به بالا در اين شهر سفري تابستاني به اروپا داشته، اتومبيل مورد علاقه خود را تهيه كرده و با آن بهطور زميني به ايران باز ميگشتهاند.
تهران زيباي دهه ۴۰ و ۵۰ شمسي، با آن معماري نوستالژيك، تبديل به شهري با ظرفيت آلودگي فسيلي رو به خطرناك شده است. توسعه شتابان شهر به سمت ناكجاآباد مدرنيته نفتي، تردد بيحد و اندازه شهري، عدم توجه به توسعه سودمندتر حمل و نقل عمومي و سوخت حرارتي غيراستاندارد آسمان شهر را غبارآلود كرده است. برجهاي سر به فلك كشيده در روزهاي زيادي از سال زير غبارآلودگي پنهان شدهاند.
تهران و انرژيهاي آينده
1- كربنزدايي تهران:
نفس كشيدن در اين شهري كه زماني زيباترين شهر خاورميانه بود، سخت شده است. اولين چالش در مورد تصور تهران با انرژيهاي آينده اين است كه بايد هويت جديدي براي شهر تعريف شود. شهر اتوبانهاي طولاني و پلها و آسمانخراشها يا از شدت آلودگي سوختهاي فسيلي سوخته و افسرده«تر» ميشود، يا بايد در پي راه فراري از مادهاي باشد كه به اين شهر جان و روح بخشيده است.
در تصور تهران پس از نفت شايد بهتر باشد به تهران قبل از اوج مدرنيته نفتي نگاهي بيندازيم. آن زمان كه محلهها از هم جدا و خودكفا بودند. ارتباط انساني بيشتر مربوط به روستا-شهرها و محلههايي بوده كه با دخالت مستقيم مسجد و حسينيه محله كنترل و اداره ميشده است. محله از لحاظ تامين مايحتاج ضروري زندگي بينياز بوده است. تهران كه شهري مذهبي، با توجه به نزديكي به حرم شاه عبدالعظيم و حرم حضرت معصومه(س) محسوب ميشده، سهمي بزرگ از يكپارچگي محلات قديمي را مديون مسجد و حسينيه محل است، نكتهاي كه هنوز در تجريش و ونك و دركه ديده ميشود. محلهها خودكفا، از لحاظ اقتصادي و تامين وسايل رفاه جمعي و تفريحات مردمي باشند.
در تهران آينده، رفت و آمدهاي بينشهري بايد كاهش يابد. سوخت گرانتر خواهد شد و هدف نهايي استفاده از ماشينهاي اشتراكي- برقي است. حمل و نقل عمومي و وسايط نقليه اشتراكي به صورت آنچه در اروپا مرسوم شده بايد بيش از پيش
مرسوم شود. نمونه ايراني شركتهايي چون
Share Now ، Green Wheels و بسياري ديگر از شركتهايي كه ماشينهاي برقي، كممصرف را براي استفاده مشترك دراختيار ساكنان شهرها قرار ميدهند بيشتر ميشود. ماشينهايي كه بهترين انتخاب براي مسافران شهري هستند كه به طور تك سرنشين در شهر رفت و آمد ميكنند.
كربنزدايي يك شبه امكانپذير نميشود. نه تنها بهينهسازي سوخت مصرفي بايد مدنظر قرار بگيرد، بلكه حذف سوخت فسيلي بايد در آيندهاي در دسترس هدف اصلي برنامهريزان شهري باشد. بهعلاوه، كلانشهر تهران مانند تمام شهرهاي بزرگ دنيا بايد منتظر حذف سوبسيدهاي سوختي و سوخت ارزان باشد. چيزي كه عامل اصلي اين همه شلختگي شهري و حمل و نقل بيقواره و بياصول است.
۲- مركززدايي
مورد دوم از مراحل گذر به انرژي آينده، مركززدايي انرژي بود. اين به معناي قبول مسووليت تامين انرژي مصرفي از طرف ساكنان اين كلانشهر است. بهترين نمونه شهر گلاسكو در اسكاتلند است. گلاسگو در غيرمتمركز كردن تامين منابع انرژي بسيار موفق بوده. به اين صورت كه امكان استفاده از منابع متنوعتري از انرژي براي مصارف گوناگون وجود داشته باشد. در اين مورد اين مثال كافي است كه اگر نميتوانيم كارخانهها را با انرژي خورشيدي راه بيندازيم اما ميتوانيم براي مصارف خانگي از مصرف انرژي را مركززدايي كرده و مسووليت مصارف خانگي را بر دوش مصرفكننده بيندازيم. دادن وامهاي طولاني مدت براي تبديل سيستم انرژي داخلي به انرژي خورشيدي راهحلي است كه كشور تركيه از سالها قبل پيش گرفته و پنلهاي خورشيدي روي سقف بسياري از خانهها ديده ميشود.
۳-راهحل سوم استفاده بهينهتر از دنياي ديجيتال است. تهران ديجيتال رويايي دستنيافتني نيست. اين راهحل بهطور جداييناپذيري به دو راهحل قبلي مرتبط است. تنوع روزافزون منابع انرژي با كربن صفر به اين معناست كه شبكههاي انرژي ما پيچيدهتر ميشوند و شبكههاي پيچيده و غيرمتمركز به راهحلهاي هوشمندتر براي نظارت و مديريت عرضه و تقاضاي انرژي نياز دارند. كنتورهاي برق بايد مانند كيوسكهاي تلفن به فراموشي سپرده شود. ميزان انرژي مصرفي در خانه در تهران بايد از روي تلفن همراه شما چك شود. اين هوش مصنوعي است كه تقاضاي انرژي را پيشبيني كرده و منبع تامين اين تقاضا را تعيين ميكند. به طور مثال تشخيص ميدهد كه يك روز تابش آفتاب براي تامين انرژي كافي است و روز ديگر نياز به تامين انرژي بادي، هيدروليك يا هستهاي داريم.
خواننده اين سطور، در اين وانفساي نااميدي و افسردگي، ممكن است احساس كند كه ما را چه به اين اداهاي متمدنانه و بلندپروازانه. ولي تهران دهه چهل و پنجاه خورشيدي به ما ثابت كرده كه انرژي اعجابانگيز است. هنوز هم به عنوان يكي از توليدكنندگان قدرتمند انرژي فسيلي توانايي تغيير و پيشرفت در زمينه مصرف انرژي را داريم. تنها بايد بخواهيم.