درنگي بر جهان غزلهاي سعدي
شاهكارهاي بيهماورد ادبيات غنايي
محمدرضا مشتاقيان
به گمان نگارنده «برخي از» پندها و اندرزها از بزرگان ادبيات تعليمي گهگاه با گذر روزگار و پيشرفت دانشهاي انساني و طبيعي و فنّي حتّي ممكن است به ضدّ پند بدل شود. پندهاي سعدي هم از اين موضوع بركنار نيست. بااينهمه آنچه در درازاي سدهها و هزارهها جاودانه ميماند گفتن و سرودن از عشق است. سعدي خود نيز گويا چنين باوري داشته آنجا كه ميگويد:
سخنْ بيرون مگوي از عشقْ سعدي
سخنْ عشق است و ديگر قالوقيل است
[برخي بر اين باورند كه واژه «عشق» ممكن است از ريشه اوستايي -iš به معناي «خواستن و ميل و آرزو داشتن» باشد و از زبانهاي ايراني به زبان تازي رفته باشد.]
نگارنده از آن سوزوگداز و مهرورزي و شيفتگي و شوريدگي -كه همراه با زباني سخته و روان و استوار در غزلهاي سعدي ميبيند- در سرودههاي ديگر شاعران نشاني نيافته است. چنانكه سعدي خود ميفرمايد:
مهرباني ز من آموز و گرم عمر نماند
به سرِ تربتِ سعدي بطلبْ مهرگيا را
نيز:
ز خاك سعدي بيچاره بوي عشق آيد
هزار سال پس از مرگش ار بينبويي
آوازه سرودههاي گرانسنگ سعدي در همان روزگار زندگانياش آفاق را درنورديد:
غيرتم گويد نگويم با حريفان رازِ خويش
باز ميبينم كه در آفاقْ دفتر ميشود
سعدي يكي از مظاهر شكوه و شگرفي فرهنگ ايرانشهري است. او همواره در ذهن و حافظه ايرانيان حضور داشته و خواهد داشت:
بماند سالها اين نظم و ترتيب
ز ما هر ذرّه خاك افتاده جايي
يا:
غرضْ نقشي است كز ما بازماند
كه هستي را نميبينم بقايي
نيز:
من آن مرغِ سخندانم كه در خاكم رود صورت
هنوز آواز ميآيد كه سعدي در گلستانم
بسيار شنيدهايم كه پژوهشگران گفتهاند سعدي در غزل از انوري و... و... تاثير پذيرفته است. حالآنكه اگر همه غزلهاي شاهكار را از پيشينيان بزرگ او برشماريم، شايد به دويست غزل هم نرسد. هم او فرموده است:
بر حديثِ من و حُسنِ تو نيفزايد كس
حد همين است سخنداني و زيبايي را
بر پايه تصحيح شادروان غلامحسين يوسفي سعدي حدود ۷۱۵ غزل دارد. نگارنده بر اين باور است كه حدود نيمي از اين سرودهها شاهكارهاي بيهمتا و بيهماورد ادبيات غنايي جهان هستند. او توانسته است كه آنچه «به صد دفتر نشايد گفت» در غزلهايش بسرايد:
به پايان آمد اين دفتر حكايت همچُنان باقي
به صد دفتر نشايد گفت حسبالحالِ مشتاقي
دانشجوي دكتراي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران