درباره حذف رديف «خانه هنرمندان ايران» از بودجه شهرداري
پيش به سوي محاسبهناپذيري
محمدجواد حقشناس
«اعتماد»: روز گذشته گزارش مفصلي درخصوص وضعيت خانه هنرمندان ايران در صفحه هنر و ادبيات روزنامه اعتماد منتشر شد. محمدجواد حقشناس، رييس پيشين كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي شهر تهران نيز در گفتوگو با خبرآنلاين از حذف رديف بودجه خانه هنرمندان ايران و 12 انجمن صنفي آن از بودجه مصوب شهرداري تهران خبر داد و گفت كه رديفي با عنوان «كمك به مراكز فرهنگي و مذهبي» جايگزين آن شده است. نظر به اهميت موضوع، فرازهايي از گفتههاي حقشناس در ادامه ميآيد:
بودجهاي كه در شوراي پنجم به خانه هنرمندان ايران اختصاص داده بوديم، در شوراي ششم مصوب نشد و حتي در حركتي ناشايست حذف شد و عملا به سمت غيرشفاف شدن رفت.
در همان مقطع ضمن صورت گرفتن اين اتفاقات، چگونگي اداره خانه هنرمندان ايران نيز مورد بحث بود؛ اينكه اين مجموعه چگونه اداره شود و آيا مانند دهها يا شايد صدها مجموعهاي كه امروزه به عنوان فرهنگسرا يا خانه فرهنگ ميشناسيم، در اختيار سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران قرار بگيرد؟ يا به معاونت فرهنگي اجتماعي يا معاونتهاي ديگر مانند معاونت شهرسازي سپرده شود يا اداره آموزش به ساير واحدهاي زيرمجموعه شهرداري تهران مانند شهرداريهاي مناطق واگذار شود؟
درنهايت سازوكاري خاص براي اداره امور خانه هنرمندان ايران تعريف شد؛ هيات امنايي شكل گرفت و اساسنامهاي مستقل نوشته شد به گونهاي كه چندان تحت تاثير سياستهاي اجرايي يا كاركردهاي همراه با نگاه كوتاهمدت شهرداران و شوراي شهر قرار نگيرد بلكه تبديل به مجموعهاي فاخر با نگاهي مستقل شود كه به نوعي محل حضور هنرمندان صنوف مختلف و شاخههاي گوناگون هنري باشد. با همين رويكرد بود كه نظارهگر شكلگيري انجمنهاي تخصصي در خانه هنرمندان ايران شديم؛ ۹ انجمن تخصصي هنري در آنجا شكل گرفت كه برخي از آنها شامل چندين هزار عضو ميشد؛ انجمن خوشنويسان، انجمن عكاسان، انجمن طراحان گرافيك، انجمن نقاشان، انجمن شاعران، انجمن تصويرگران، انجمن هنرمندان سفال و سراميك، انجمن مجسمهسازان و انجمن صنفي مهندسان مشاور معمار و شهرساز و در كنار آن اعضاي نهادهاي صنفي خانه تئاتر، خانه موسيقي و خانه سينما نيز به عضويت خانه هنرمندان درآمدند تا درنهايت كساني از ميانشان به عنوان نماينده انتخاب شوند، مجمع عالي خانه هنرمندان ايران را شكل دهند و نهايتا هياتمديرهاي انتخاب كنند و هياتمديره فردي را به عنوان مديرعامل برگزيند. براساس قاعده در هر دوره دو نفر انتخاب و به عنوان نامزدان هياتمديره براي مديرعاملي به شهرداري تهران معرفي ميشدند و شهردار درنهايت براي يكي از آن دو نفر حكم مديرعاملي صادر ميكرد. شوراي ششم تمام رديفبودجههاي مشخص خانه هنرمندان ايران را حذف و يك رديف عمومي با عنوان «كمك به مراكز فرهنگي و مذهبي» تعريف كرده است كه عليالقاعده به سمت غيرقابل محاسبه شدن پيش ميرود. جا دارد يادي كنيم از اولين نفري كه به عنوان مديرعامل خانه هنرمندان ايران انتخاب شد؛ بهروز غريبپور، چهرهاي ممتاز در حوزه هنر تئاتر كه خدمات و آثارشان در حوزه مديريت فرهنگي از جمله تبديل كشتارگاه به فرهنگسراي بهمن غيرقابل انكار است. ايشان كه خود در بازسازي مجموعه و تبديل پادگان نظامي به مكاني فرهنگي و هنري سهيم بود و نقشي بسزا داشت به عنوان اولين مديرعامل خانه هنرمندان ايران انتخاب شد. روند ذكرشده براي انتخاب مديرعامل تا سال ۱۳۹۴ ادامه داشت. تا روزهايي كه آقاي محمدباقر قاليباف، شهردار وقت، آقاي مجيد رجبيمعمار را به عنوان فردي داراي سوابق موثر در مديريت كلان هنري و فرهنگي به عنوان مديرعامل خانه هنرمندان ايران پيشنهاد كرد. مستحضريد كه نام رجبيمعمار ساليان سال همنشين نام مجموعه «روايت فتح» بود و مديريت در سازمان صداوسيما نيز جزيي از كارنامه كاري ايشان بود. كارنامه كاري او نشان ميداد مديري جامعالاطراف است به گونهاي كه هم زبان هنرمندان را ميداند و هم سياستهاي نهادي مانند تلويزيون را با تمام سختگيريهايش و ميتواند ميان اين دو حوزه كه نزديك كردنشان به هم امري دشوار است قرابت برقرار كند. او صاحب تجربياتي ارزشمند در اين زمينه بود و در هر كجا كه كار كرده بود به واسطه آشنايياش با هنرمندان چه در عرصه سينما، چه تئاتر و چه راديو و تلويزيون و... و همچنين به واسطه اعتمادي كه از طرف حاكميت به او وجود داشت خوش درخشيده بود و نهايتا در دوره آقاي قاليباف، هدايت مجموعه خانه هنرمندان ايران را به عنوان مديرعامل برعهده گرفت. زماني كه ما در شوراي پنجم و مشخصا كميسيون فرهنگي آن حضور يافتيم، عليرغم تمام شدن دوره مديريتي ايشان، درخواستمان اين بود كه مديريتشان با توجه به تجربه موفقي كه در خانه هنرمندان ايران داشتند، تداوم پيدا كند و با توجه به خطوط قرمز بسياري كه متاسفانه برخلاف قاعده و قانون وجود دارد و خوانششان هم بسيار دشوار است كسي در اين سمت قرار بگيرد كه هم بتواند با ۹ انجمن صنفي اين خانه و سه نهاد صنفي خانه تئاتر، خانه سينما و خانه موسيقي ارتباط برقرار كند و هم با بدنه مديريتي. كار به جايي رسيده است كه حتي چهرهاي مجرب مانند رجبيمعمار كه رويكردش عليالظاهر به رويكرد دوستان حاضر در شوراي شهر هم نزديك است به دليل تماميتخواهي و نگاه دستوري به حوزه فرهنگ و هنر حذف ميشود.
در چهار سال شوراي پنجم، يكي از دغدغههاي اصلي ما دفاع و حمايت از استقلال انجمنهاي صنفي هنرمندان بود تا بتوانند با توجه به پايگاه قدرتمندشان در ميان هنرمندان روي پاي خود بايستند و به كار خود ادامه دهند در نتيجه كوشيديم هم ميزان بودجه آنها را افزايش دهيم و هم در تخصيص بودجه جانب انصاف را رعايت كنيم به گونهاي كه به سرپا ماندن اين انجمنها منتج شود و به نوعي رابطه شهر با اين انجمنها برقرار بماند و حضور هنرمندان در فضاي شهري از طريق فعاليتهايي كه انجام ميدهند چه در حوزه تئاتر، چه در حوزه سينما، چه در حوزه موسيقي، چه در حوزه هنرهاي تجسمي و چه شعر و ادبيات و مجسمهسازي و.... تضمين و تسهيل شود. اين رويكرد خوشبختانه استمرار يافت و خانه هنرمندان ايران در تمام اين سالها به خصوص در دوران كرونا كه عموما شاهد تعطيلي فعاليتهاي فرهنگي و هنري بوديم انصافا به تنهايي ايستاد و جور خيلي از مراكز ديگر را هم كشيد.
مجموعه ايرانشهر را با تئاتر شهر به عنوان مركزي دولتي مقايسه كنيد تا ببينيد كه در تمام اين سالها ايرانشهر يكي از مهمترين مراكز تئاتر كشور بوده است يا خود خانه هنرمندان و تالارهاي ويژهاش را ببينيد كه به عقيده من نه تنها در ايران بلكه در غرب آسيا مجموعهاي مانند آن به لحاظ كاركرد و فعاليت قابل رويت نيست. فراموش نكنيد كه مراكزي مانند يونسكو و ديگر مراكز هنري بزرگ جهان، اين مجموعه را با نام و مشخصات ميشناسند و جايي بوده است كه در تمام اين سالها هنرمندان بزرگ با گرايشهاي متفاوت بدون هيچگونه دغدغه و نگراني در آن حضور پيدا كردند و در حالي كه تمايلي به حضور در خيلي از مراكز مشابه نداشتند خانه هنرمندان ايران را به عنوان خانه خود شناختند. ما بارها و بارها شاهد برگزاري نمايشگاههايي بزرگ در زمينه عكس، گرافيك، نقاشي، مجسمهسازي و... در خانه هنرمندان ايران بودهايم. بارها شاهد بودهايم كه در پي درگذشت هنرمندان صاحبنام و پيشكسوت، خانه هنرمندان ايران به عنوان مكاني براي بدرقه پيكر ايشان به خانه ابدي انتخاب شده است و اينها همه نشان ميدهد كه اين مراكز از چه موقعيتي برخوردار بوده است.
اين مركز نه تنها در طول ۲۴ سال گذشته فعال بوده است بلكه تمام فضاي پيراموني خود را هم تحت تاثير قرار داده است. شما فضاي خيابان ايرانشهر و خيابانهاي جانبي آن را ببينيد تا دريابيد چه تعداد كافهموزه و كافهگالري و مراكزي براي كارهاي نمايشي و هنري در آنجا شكل گرفته است كه عمدتا تحت تاثير فضاي خانه هنرمندان ايران است.
انتظار ما اين بود كه دوستانِ شوراي شهر ششم، قدر اين مجموعه را بدانند و از آن حمايت كنند اما متاسفانه شاهد بوديم كه حتي بودجه مصوب شوراي شهر پنجم هم به خانه هنرمندان ايران اختصاص پيدا نكرد و از انجمنهاي صنفي ۹گانه و خانه تئاتر، موسيقي و سينما كه در مجموع ۱۲ زيرمجموعه خانه هنرمندان ايران را ساختهاند دريغ شد و تلاش ارزشمندي كه صورت گرفته بود مورد بيمهري قرار گرفت.
حتي در بودجه پيشنهادي سال جاري هم شاهديم كه تمام رديفبودجههاي مشخص را حذف و يك رديف عمومي با عنوان «كمك به مراكز فرهنگي و مذهبي» تعريف كردهاند كه عليالقاعده به سمت غيرشفاف شدن و غيرقابل محاسبه شدن پيش ميرود. قبلا شايد نزديك به ۴۰ تا ۵۰ رديف بودجه اختصاصي وجود داشت و كاملا مشخص بود كه مثلا اين مبلغ كمك به خانه تئاتر، خانه موسيقي، خانه سينما يا كدام انجمن صنفي زيرمجموعه خانه هنرمندان ايران است اما همه اينها حذف شد و ميبينيم كه بودجهاي كلي و در واقع به شدت ضعيف شده با عنوان «كمك به مراكز فرهنگي و مذهبي» تعريف كردهاند كه ميتواند دست مديريت شهري را باز بگذارد براي اينكه حوزههايي را به شكل غيرشفاف مورد حمايت قرار دهد و كمكهاي موردنياز زيرمجموعههاي خانه هنرمندان ايران كه در تمام اين سالها با مشكلاتي متعدد دست و پنجه نرم كردهاند و عليرغم سياستهاي سختگيرانه خود را سرپا نگه داشتهاند از آنها دريغ ميشود. من شوراي شهر را مخاطب قرار ميدهم و ميپرسم چرا اين كار را ميكنيد؟ چرا با يكي از مجموعههايي كه ميتواند مركزي شايسته و قابل عرضه در بعد جهاني و بينالمللي باشد چنين كاري ميكنيد؟ اين مركز در بعد جهاني و بينالمللي قابليت عرضه دارد و اگر به مجموعه كارهايي كه در آن صورت گرفته است، اگر به فعاليتهاي پيشينش مراجعه كنيد، ميبينيد كه چه تعداد از سُفرا و رايزنان فرهنگي از آن بازديد كرده و پيامهاي روشن و بسيار ارزشمندي را درخصوص آن به جهان مخابره كرده و نشان دادهاند كه چگونه رويكرد مناسب و زيباي حاصل از مديريت شهري با حوزههاي فرهنگي و هنري ميتواند به نمايش گذاشته شود. متاسفم كه ميبينيم امروز چه بيمهرياي در حق خانه هنرمندان ايران صورت ميگيرد، آنهم به شكل خاموش و متاسفانه بودجهاي كه به آن تخصيص داده شده بود، مصوب نميشود و حتي اين بودجه در حركتي ناشايست حذف ميشود و عملا به سمت غيرشفاف شدن پيش ميرود و درمجموع به گونهاي عمل ميشود كه حتي چهرهاي مجرب مانند رجبيمعمار با نزديك به ۲۰ سال سابقه درخشان در حوزههاي فرهنگي و هنري رويكردي كه عليالظاهر به رويكرد دوستان حاضر در شوراي شهر هم نزديك است به دليل تماميتخواهي و نگاه دستوري به حوزه فرهنگ و هنر حذف ميشود و دايره خودي و غيرخودي را آنقدر پررنگ ميكنند كه او را هم درون خوديها نميپذيرند و به رسميت نميشناسند. اينها همه جاي تاسف دارد و من به مديريت شهري هشدار ميدهم كه اين رويكرد نه تنها به نفع شهر نيست كه به نفع مديريت شهري هم نيست و ارتباطي را كه اين مجموعه توانسته در تمام اين سالها با هنرمندان برقرار كند با مخاطره روبهرو خواهد كرد.