ادامه از صفحه اول
بحران گراني در راه ...
هنوز آثار خود را به صورت كامل به نمايش نگذاشته است.مديران ضعيف و بيتجربه در سطحي وسيع به كار گرفته شدهاند كه بعضا با الفباي حوزههاي محوله آشنايي ندارند.نگاهي به سوابق مديريتهاي ارشد در هيات دولت آن هم در شرايط بغرنج كنوني و تنگناي زمان واقعا تكاندهنده است.مسلما وزير جواني كه تا پيش از اين مسوول بخش كوچكي از يك نهاد غيردولتي بوده است در بهترين شرايط معاوناني همتراز خود را به كار ميگمارد و آنها هم به ترتيب به مديريتهاي ضعيفتر و كم تجربهتر مسووليت ميدهند و ما با يك ضعف اداري گسترده و شلخته و كم سابقه روبهرو شدهايم كه نميداند كجا ميخواهد برود و يك اقتصاد بدون مشكل را هم دچار آسيبهاي جدي خواهد كرد.در واقع دولت با شعار اخراج مسببان وضع موجود از تجربه 40 ساله مديريتي كشور خود را محروم كرده است.همان مديريتها با آزمون و خطا و هزينههاي سنگين مجرب شدهاند ولي ظاهرا باز هم ميخواهيم همه چيز را از صفر شروع كنيم، چنانچه گويي دوباره انقلاب شده و هر كس مسووليتي داشته است نه تنها نبايد از تجربهاش استفاده كرد، بلكه به كارها و برنامهها و حتي مشاوره و دلسوزيش با سوءظن نگريست! اين معنا به تعبيري شايد خطري بزرگتر از خطر تحريم باشد و روزي چشم باز كنيم و ببينيم كه شيرازه امور در هم پيچيده شده است.كدام كشور با سرمايههاي علمي و عملي و انساني و كارشناسانه خود اينگونه برخورد ميكند؟كارشناسان شاكله اداري هر كشوري را تشكيل ميدهند كه مديريتهاي سياسي تنها در كنار آنان و بخش كوچكي از تمشيت امور را برعهده ميگيرند.قابل قبول است كه مديريتهاي سطح بالا سياسي باشند ولي حداقلي از كار اجرا را بلد باشند و با فرض غلط بودن جهتگيريهاي قبلي در سيستمها تغييرات مثبت ايجاد كنند ولي هر چه پايينتر بياييم بايد از جناحي بودن آنها كاست و به دانش و تجربه و كارنامهشان نگاه كرد.اگر يك سيستم سازماني با تغيير بيضابطه و جناحي مديريتها كاركرد معمول خود را از دست بدهد حتي اهداف سياسي مديران ارشد را هم نميتواند تامين كند.هنگامي كه همه مقدمات يك اقتصاد سالم و پويا در سطح ملي فراهم شود ولي از داشتن يك سيستم كارآمد و كارشناسانه محروم باشد، فرصتهاي بزرگ از دست ميروند و به جايش خسارتها شكل ميگيرند.در دولت آقاي روحاني هم به علت فشارهاي سياسي و بدسليقگي تصميمگيران اصلي آنچنانكه بايد از تجارب گران انواع مديريتهاي پس از انقلاب استفاده نشد.چه بسا اگر آن دولت در اين زمينه شجاعت به خرج ميداد و از فرصت برجام تا پيش از خروج امريكا حداكثر استفاده را ميبرد.به نظر ميرسد دولت كنوني حتي از مديران باتجربه اصولگرا هم خود را محروم كرده و مسووليتها را به ثمن بخس به كساني سپرده است كه در ميانشان اشتراك برنامهاي وجود ندارد و صرفا جوان و همشعارهستند و مرتبا ايدههاي انقلابي مافوق پسند بدون كوچكترين ضمانت اجرا ميدهند!با چنين مجموعه مديريتي بدون تحريم و كرونا و خشكسالي و تشنج در روابط بينالملل هم مشكلات از هر سو سر بر ميآورند!چنانكه دولت آقاي احمدينژاد زمينههاي آماده براي كار و صندوق ذخيره ارزي پروپيماني تحويل گرفت و عاقبت، كشور را با بدهي و هفت قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل و انبوه چاههاي غيرمجاز در اوج خشكسالي و رشد منفي اقتصادي و حداقل اشتغال ممكن تحويل داد.بحران بزرگ از همين ناحيه به سرعت به سويمان در حركت است.
دنياي سرطاني و بازانديشي در زيستههايش
براي بيمار سرطاني كه اميد به زندگي دارد، بيمارستان و جامعه دو جهان جدا از هم نيستند تجربهها و زيستهها را بايد جابهجا كرد.
3) البته دنياي سرطاني، دنياي خوشخيالي و انتزاع نيست، دنياي واقعيتهاي تلخ و ديدن خوانهاي متعدد و به هم پيوسته است. دنيايي همراه و ملازم با بازانديشي، با بازانديشي در زيستهها و دانستهها است. آنكه سرطان ميگيرد، به چشم ميبيند كه علاوه بر آينده بايد به امروزش بينديشد، امروزي كه آميخته با مشيت روزمره اوست. سرطان بيماري گراني است و سرطاني دغدغه يافتن داروهايش را خارج از مافياهاي فروش داروهاي ناياب و نااطميناني به مجعول و واقعي بودنهايش دارد. اينكه تا چه حد فرآيندها و سازوكارهاي حمايتي رسمي از سنگيني هزينهها ميكاهند و از دلهرهها و دغدغههاي دستيابي به داروي سالم و معتبر كم ميكنند يا اقدامات خيرخواهانه موثر و مدني بايد سمت و سوي تازهاي بيابند از جمله مسائل جدي است، بايد به وجوه اجتماعي و اقتصادي و حتي سياسي اينها نيز توجه ويژهاي كرد. تحريم تنها به سر سفرههاي معيشت مردم نرسيده است. در دنياي سرطاني آنان هم به موضوع مرگ و زندگي نزديك شده است.
4) حوزه ارتباطات چه در دانشگاه و چه در پهنه رسانهاي ميتوانند و بايد بيش از اين ميداندار اميد و كنش و راهگشايي شوند. زيرزمين بخش شيميدرماني بيمارستان، جاي بازگشت به خاطرهها و تجربهها در اين وادي بود. سال 89 بود، علي حيدر قنبري دانشجوي سختكوش ايلامي كه دوره كارشناسي ارشد ارتباطات را در دانشگاه علامه طباطبايي به پايان ميبرد از دشواريهاي دستيابي مادرش به داروهاي سرطان، سخن به ميان آورد و در خلال گفتوگو، براي انتخاب عنوان پاياننامهاش به نقش ارتباطات در تسهيل كادر درمان رسيد. به راهنمايي من «نحوه انعكاس بيماريهاي صعبالعلاج در مطبوعات سراسري» را برگزيد و با پژوهشي دردمندانه و واقعي به پايان برد. مادرش در نيمه كار چشم از جهان فرو بست، اما كار او پنجرهاي به سوي ارتباطات مسالهمحور باز كرد. آيا اكنون من و امثال من در دانشگاه يا در رسانهها، نميتوانند هم در دنياي سرطاني، سفرهايي انفسي و آفاقي در پيش گيرند؟
5) من به سهم خود، ميكوشم كه در سفرهاي ميان بيمارستان و دانشگاه يا بيماري و كنش، همچنان به بازانديشي در زيستهها و دانستههاي ارتباطيام در دنياي سلامت و سرطان بپردازم، اميد و تلاش و البته باور به معناي زندگي و مهر و لطف خداوندگار هستي، نقطه توقف و پاياني براي اين بازانديشي نشان نميدهد. در آخرين روزهاي مسووليت چندسالهام در كرسي ارتباطات علم و فناوري يونسكو در يازدهمين همايش علمي سالانه «سلامت روان رسانه» تجربههايم را از سرطان در قالب «فهم معناي بيماري، شبهعلم و انگ» بيان ميكنم، شايد تلاشها و گفتههايي از اين دست در حد خود به گشودن دنياي سرطاني و غير سرطاني به روي يكديگر كمك كند.