امانوئل مكرون در دور دوم رياستجمهوري خود
با چه شرايطي روبهرو خواهد بود؟
روياهاي بر باد رفته و راههاي پيشِ رو
نويسنده: پاسكال بونيفاك
مترجم: محمدحسين لطفالهي
در سال 2017، زماني كه امانوئل مكرون توانست براي اولينبار در انتخابات رياستجمهوري فرانسه به پيروزي برسد، برنامهاي شامل اهداف بلندپروازانه داشت كه بر پايه انتظارات گسترده عمومي از او بنا شده بود. اينبار اما شرايط متفاوتي پيش روي او قرار دارد كه مكرون را مجبور ميكند برنامهاي واقعگرايانه براي دومين دوره رياستجمهوري خود داشته باشد. گزينههاي پيش روي مكرون كه بتواند از آنها براي اثرگذاري در صحنه بينالمللي استفاده كند كم نيست اما با اين حال محدودتر از گذشته است.
پيروزي امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه بر مارين لوپن، رهبر جريان راست افراطي اين كشور در اروپا بهشدت مورد استقبال قرار گرفت. مساله اين بود كه هرچند لوپن تلاش داشت تصويري متفاوت از گذشته از خود ارايه دهد و ايده قديمياش مبني بر خروج از اتحاديه اروپا را كنار گذاشته بود، اما همچنان از نگاه او اتحاديه اروپا تهديدي جدي براي حاكميت فرانسه به نظر ميرسيد. او اتحاديه اروپا را نيرويي ميدانست كه نميگذارد دولت فرانسه از شهروندانش در برابر «خطرات جهاني شدن» محافظت كند.
علاوه بر اين، لوپن تصميم داشت در خصوص اتحاد فرانكو - ژرمن كه پايه و اساس شكلگيري پروژه اروپايي است بازنگريهايي داشته باشد، او مايل بود فرانسه به حضورش در ائتلاف نظامي ناتو پايان دهد و به رغم تجاوز نظامي روسيه به اوكراين ميخواست كه روابط پاريس و مسكو را اصلاح كند. در پس تحسين ولاديمير پوتين از سوي مارين لوپن انگيزههاي ايدئولوژيكي وجود دارند: پوتين از تمدن مسيحي در برابر مسلمانان محافظت ميكند و در رابطه با تحقير اقليتهاي جنسي با لوپن همعقيده است. اما وراي اين انگيزههاي ايدئولوژيك، انگيزههاي مالي هم وجود دارد؛ هم لوپن و هم ساير احزاب راست افراطي به حضور سايه يك مرد قدرتمند و داراي ثروت در پشت سرشان احتياج دارند و تنها در يك نمونه، در سال 2014 حزب متبوع مارين لوپن 9.4 ميليون يورو (10 ميليون دلار) وام از يك بانك روسي دريافت كرد.
با اينكه در سال 2017 پيروزي مكرون موجي از شور و اميدواري را در اروپا ايجاد كرد و چنين مينمود كه پيروزي بر راست افراطي قطعي است( چنانكه نشريه اكونوميست مكرون را در حال قدم زدن روي آب به تصوير كشيد) اما اينبار انتخاب مجدد او چنين تصوير خوشبينانهاي را به وجود نياورد و تنها شبيه به يك فرصت محدود دوباره بود. اين وضعيت به كارنامهاي بازميگشت كه امانوئل مكرون در دوره اول رياستجمهوري از خود بر جاي گذاشته بود. او بسياري از انتظارات اروپاييها را محقق نساخت و در برخورد با جليقهزردها و جا افتادن اين تصوير كه او «رييسجمهور ثروتمندان» است، مقصر بود. زماني هم كه مسائل بيروني، از جمله دونالد ترامپ رييسجمهور وقت امريكا، برگزيت و شيوع بيماري كوويد 19 به چالشهايي بر سر راهش تبديل شدند، چندان براي مقابله با آنها آماده نبود.
واقعيت اين است كه با توجه به جنگهاي وحشيانهاي كه در مرزهاي اروپا در جريان است، چشمانداز استراتژيك مناسبي در مقايسه با سال 2017 پيش روي مكرون نيست، زيرا تهاجم روسيه به اوكراين نقض آشكار قوانين بينالمللي است و فرانسه تا زماني كه ولاديمير پوتين در روسيه بر سر كار باشد، امكان همكاري جدي ندارند. اين يك تغيير بزرگ است. از زمان شارل دوگل و ايجاد جمهوري پنجم در سال 1958، تعامل با كرملين عنصر منحصر به فرد سياست امنيتي فرانسه بوده است. فرانسه به دليل بازدارندگي هستهاي خود، نسبت به ساير كشورهاي اروپايي هميشه كمتر از مسكو ميترسيد و كمتر به چتر هستهاي امريكا وابسته بود. در طول اين زمان، روساي جمهور فرانسه با اينكه متحد ايالات متحده به حساب ميآمدند اما همواره به همكاري با كرملين و تعامل با اتحاد جماهير شوروي و سپس روسيه به عنوان فرصتي براي گسترش فضاي مانور فرانسه نگاه ميكردند.
وقتي كه مكرون در سال 2017 به قدرت رسيد، تلاشش بر اين بود كه با تاكيد بر «استقلال استراتژيك اروپا» از وابستگي قاره سبز به ايالات متحده بكاهد. او معتقد بود اين امر ضروري است و وضعيت ناتو را «مرگ مغزي» توصيف ميكرد.
حالا اما وضعيت چنان تغيير كرده كه ناتو به لطف ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه بسيار قويتر و متحدتر از چند دهه گذشته است. اروپاييها ديگر به وضوح ميدانند و اين مساله را به رسميت ميشناسند كه اگر امنيت به خطر بيفتد، ناتو تنها بازيگر موثر است. آنها آگاهند كه ايالات متحده تنها قدرتي است كه ميتواند نقش بازدارنده در جلوگيري از يك تهاجم گستردهتر از سوي روسيه داشته باشد. اگرچه اعتبار استراتژيك امريكا با خروج غيرمنتظره اين كشور از افغانستان در سال گذشته مورد ترديد قرار گرفت اما به نظر ميرسد پس از آغاز جنگ اوكراين و سياستهاي امريكا و غرب در حمايت از اين كشوراين اعتبار به مرور در حال بازگشت به حساب امريكاست. از سوي ديگر، تاكيد و ايستادگي جو بايدن، رييسجمهور ايالات متحده روي اين موضوع كه واشنگتن حاضر نيست براي دفاع از يك كشور خارج از ناتو نيرو اعزام كند، به ديگر كشورهاي اروپايي به ويژه فنلاند و سوئد ثابت كرد كه بدون عضويت در ناتو بهرهاي از امنيت ناشي از اين پيمان جمعي نخواهند داشت و آنها را قانع كرد تا به بازانديشي درباره سياستهاي بيطرفانه و سياست عدم حضور در ناتو بپردازند. در اين شرايط جديد، آنچه عملا به مرگ مغزي دچار شده مطالبه استقلال استراتژيك اروپا از امريكاست كه از سوي فرانسه و مكرون مطرح شده بود. از نگاه بسياري از رهبران اروپايي، اكنون اين خواسته پيشين امانوئل مكرون احمقانه به نظر ميرسد و اگر مكرون بخواهد روي اين مطالبه پافشاري كند، اروپا اتحاد و انسجامش را از دست خواهد داد. همزمان احياي روابط با كرملين نيز مدتها به طول خواهد انجاميد.
فراتر از اروپا، در ديگر نقاط دنيا نيز اوضاع چندان بر وفق مراد رييسجمهور فرانسه نيست. تلاشهاي پاريس براي كمك به دولتهاي آفريقايي در راستاي مقابله با جريانهاي اسلامگراي افراطي نيز نتيجهاي در پي نداشته و جنگ اخير باعث شده پيوند قديمي ميان دولتهاي فرانسه و مالي فرو بپاشد. هيچ نشانهاي از پيروزي احتمالي بر اين گروههاي افراطي ديده نميشود و وضعيت در سراسر آفريقا به همين اندازه يا بيش از آن، غمانگيز است. بهطور كلي، فرانسه نه تنها ديگر پليس آفريقا نيست بلكه اعتبارش در اين قاره به سرعت در حال از دست رفتن است. علاوه بر تنشها و حوادث بينالمللي، يكي از دلايل اين افول فرانسه در آفريقا، رشد چهرههاي راست افراطي و نژادپرست در فرانسه است. از سوي ديگر، پاريس تمايل براي حفظ رابطه با رژيمهاي مستبد فرانسويزبان داشته است.
شرايط شمال آفريقا و خاورميانه نيز براي مكرون مسالهساز است. لبنان گرفتار بحرانهاي سياسي و مالي گستردهاي است كه مكرون قادر به حلوفصل آنها نيست و بهرغم تلاشهاي مكرون براي انعكاس صادقانه ميراث استعمار و جنگ بيرحمانه استقلال الجزاير، رقابتهاي داخلي در الجزاير به روابط اين كشور با فرانسه آسيب زده است. همچنين، پس از سالها تلاش براي حل مشكل اسراييل و فلسطين، فرانسه نظير بسياري از بازيگران بينالمللي اين مساله را به حال خود رها كرده است.
با تمام اين اوصاف، ايدههاي مكرون در كدام زمينهها ميتواند بروز و ظهور موثر داشته باشد؟ اولين زمينهاي كه به ذهن ميرسد مبارزه با تغييرات آب و هوايي است. فرانسه با ميزباني اجلاس موفق سال 2015 كه توافقنامه آب و هوايي پاريس را ايجاد كرد، ادعاي قوي براي رهبري جهاني در اين زمينه دارد. علاوه بر اين، سياستهاي سبز و آيندهنگرانه بهطور فزايندهاي در سراسر جهان محبوبيت پيدا كرده است، بهويژه در ميان جواناني كه ماكرون بايد حمايت آنها را دوباره به دست آورد.
مكرون همچنين يكي از جديترين حاميان ايده چندجانبهگرايي خواهد بود كه در سالهاي اخير از ناسيوناليسم و پوپوليسم آسيب ديده است. ريشه بسياري از مشكلات جدي و اساسي امروز اروپا ناديده گرفته شدن اصل چندجانبهگرايي در جهان است و مكرون ميتواند از طريق همكاري با كشورهاي ديگر نظير آلمان، هند، ژاپن و ديگران براي ايجاد يك جبهه طرفدار چندجانبهگرايي همكاري كند.
در نهايت، فرانسه و امانوئل مكرون - از طريق همكاري نزديك با آلمان و اتحاديه اروپا- ميتوانند كمك كنند كه رويارويي بين غرب و روسيه بر سر اوكراين به يك رويارويي جهاني خطرناكتر بين كشورهاي اقتدارگرا و دموكراتيك تبديل نشود. اين آخرين چيزي است كه فرانسه يا اروپا به آن نياز دارند.
منبع: پروجكت سينديكت