• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5204 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت

خاطرات سفر و حضر (202 )

اسماعيل كهرم

از فاضلي شنيدم كه بزرگ‌ترين صفت انسان قدرت فراموشي است كه زندگي را براي وي ممكن و ميسور مي‌كند. اگر قرار بود كه انسان غم‌ها و غصه‌ها را فراموش نكند قادر به ادامه زندگي نبود. در زلزله رودبار يك پدر و مادر روستايي سه فرزند 5، 6 و هفت‌ساله خود را از دست دادند. در يك لحظه. من چهار‌سال بعد مهمان منزل آنان بودم. بر بام خانه‌شان 3 فرزند 2، 3، و چهار ساله بازي مي‌كردند. اگر اين قدرت فراموشي نبود پدر و مادر چطور ادامه مي‌دادند؟ حكيمي كه همكار دانشگاهي بود فرمود: ما چه موجوداتي هستيم كه عزيزترين عزيزان‌مان را به خاك مي‌سپاريم و بعد به رستوران مي‌رويم و شكمي از عزا درمي‌آوريم، مفصل!
سال‌ها است از آنچه ميل دارد تعريف كنم، مي‌گذرد. دو خانواده از شاهرود در ميان خيل عظيمي بودندكه روز جمعه را در جنگل‌هاي ابر مي‌گذراندند. حوالي غروب، هنگامي كه به فرمايش سعدي «خاطر بازآمدن به راي نشستن غالب آمد» عزم بازگشت به شاهرود را نمودند. حدود يك ساعتي در راه هستند. به شاهرود رسيدند و دو خانواده به منزل و بعد هم به رختخواب خزيدند. صبح روز بعد يكي از خواهران به منزل خواهر ديگر تلفن كرد و سراغ كوچولو را گرفت. خداي من! خواهر چه گفت و چه شنيد. خواهرها تصور مي‌كردند كه كوچولو با خواهر ديگر است. چهار ماشين پروازكنان به طرف جنگل ابر رفتند. خداي من! چه از سر خواهران گذشت؟ به جنگل رسيدند. جوان‌هاي كوهنورد و جنگل‌شناس به جنگل رفتند .يكي از آنها دختر را ديد. فرياد زد اينجاست،  اينجاست دختر تكان نخورد دست‌ها را اطراف يك درخت حلقه كرده بود. بي‌حركت. حتي سرش را برنگرداند كه مادرش را ببيند! ساعت‌هاي آخر را چگونه گذرانده بود؟ از ترس رفته بود؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون