رياض و ابوظبي پوتين را بيش از بايدن دوست دارند
رايان الشواف
واگرايي فزاينده ميان ايالات متحده و متحدان كليدياش در خاورميانه نه مربوط به اين اواخر است و نه به اين زوديهاي پايان ميگيرد. مهم است كه علت اصلي درگير شدن ايالات متحده در خاوميانه را بدانيم: نفت.
در ابتدا واشنگتن صرفا ميخواست جريان نفت خودش را تامين كند و آن را از دسترس دشمنان دور نگه دارد. با اين حال، در دهه 1970 و با پيدايش پترو دلار، نفت اعراب براي امنيت و رفاه ايالات متحده حياتي شد. در حالي كه اتحاد جماهير شوروي مجبور بود براي نفت حفاري كند، ايالات متحده دلارش را چاپ ميكرد. دلايل ديگري مانند تروريسم و اسراييل نيز بعدها اضافه شدند، اما تروريسم تنها پس از مداخله امريكا در منطقه به يك عامل تبديل شد و اسراييل نيز به عنوان يك متحد راهبردي حياتي از اهميت قابل ملاحظهاي برخوردار بود.
به اين ترتيب، معامله تضمين امنيت كشورهاي متحدش در خاورميانه از سوي ايالات متحده در ازاي فروش نفت با دلار برقرار شد. بحث بر سر اين است كه دقيقا چه زماني نظام دلارهاي نفتي ديگر جواب نداد. بسياري به ركورد بزرگ سال 2009-2007 اشاره ميكنند و من تمايل دارم با آنها موافق باشم. مگر نه اينكه از همان سالها امريكا رفتهرفته خروج از خاورميانه را تسريع كرد. گفتوگوها درباره توافق هستهاي با ايران را كليد زد. دونالد ترامپ، رييسجمهوري سابق بهرغم روابط نزديكش با عربستان پس از حمله متحدان ايران به تاسيسات نفت عربستان ديگر آن دكمه تضمين امنيت امريكا را فشار نداد. سياستهاي دولت جو بايدن هم اصلا نه با تمركز بر خاورميانه بلكه با محوريت مقابله با چين و روسيه آغاز شدند.
آيا امارات متحده عربي و عربستان سعودي از دست ايالات متحده عصباني هستند؟ اينطور به نظر ميرسد كه رويكرد رهبران اين دو كشور همراستاست. محمد بن سلمان، وليعهد عربستان، انساني احساساتي، آشفته حال و اغلب نزديكبين است. او مورد توجه بايدن قرار نگرفت. با اين حال معتقد است كه وجهه بينالمللياش را ميتواند به عنوان يك اصلاحطلب نجات دهد. بهرغم اينها، بن سلمان، ولاديمير پوتين، رييسجمهوري را تحسين ميكند و حتي از برخي جهات از او الگو ميگيرد. مرد قدرتمندي كه قدرت خود را استوار كرده و استراتژيهاي غيرمتعارف و نامتقارن را دنبال ميكند. اليگارشهاي روس همواره در دوبي مورد استقبال بودهاند. امارات بهطور مخفيانه اجازه ايجاد يك پايگاه نظامي چين در خاك خود را داده است. تماس امارات با بشاراسد متحد كليدي پوتين در منطقه نيز اقدام ديگري بود كه به مذاق ايالات متحده خوش نيامد. به اين ترتيب ميبينيم كه عربستان و امارات هر دو نگران هستند. از ديد بن سلمان و بن زايد ضمانتهاي ايالات متحده متزلزل است و بهتر كه حمايت روسيه و ايالات متحده را با هم دريافت كنند.
گذشته از اين نگراني، بحران اوكراين دليل راهبردي ديگري است. از ديدگاه بن سلمان ميشود از بحران براي افزايش ذخاير مالي استفاده كرد حتي اگر به قيمت تغيير رابطه با غرب از يك رابطه نهادي به سمت يك رابطه تراكنشي و به خطر افتادن ثبات منطقه به دليل تورم و كمبود انرژي و مواد غذايي باشد.
صرفنظر از خشم عربستان سعودي و امارات متحده عربي از توافق ايالات متحده با ايران، اين موضوعي است كه در حال رخ دادن است. نه به اين دليل كه ايالات متحده به گرمي از تهران استقبال ميكند، بلكه به اين دليل كه راهبرد كلان ايالات متحده نياز به تغيير موقعيت در خاورميانه دارد. بسياري از استراتژيستهاي امريكايي بارها اقدام ترامپ در بيرون رفتن از توافق را براي اهداف ايالات متحده نگرانكننده بيان كردند.
سعوديها و اماراتيها به اشتباه فكر ميكنند كه ميتوانند ضامن اصلي امنيت خود را وادار كنند تا برخلاف اهداف خود اقدام كند. آنها تلاش ميكنند از گذر كمپينهاي نفوذ، لابي و فشار و از طريق تماس با رقباي ژئوپليتيكي امريكا- روسيه و چين- اين كار را انجام دهند. در ليست اولويتهاي امريكا امنيت انرژي و مهار افزايش قيمت، بالاتر از احساسات محمد بن سلمان و محمد بن زايد است. روشن است كه سعوديها و اماراتيها نميتوانند حوثيها را شكست دهند و اگر بخواهند اين جنگ را به نفع خود تمام كنند بايد كاملا درگير آن شوند. آنها همچنين در جنگ افكار عمومي هم شكست خوردهاند. به علاوه، حوثيها حملات خود را تشديد كردهاند. اگر آنها به اين نتيجه ميرسيدند كه دوباره ممكن است در ليست سازمانهاي تروريستي قرار بگيرند حملاتشان را افزايش نميدادند.
آيا امارات و عربستان به دنبال گرفتن امتيازات بلندمدت از ايالات متحده هستند؟ اگر آنها نياز ايالات متحده به عقبنشيني از تعهدات خود در منطقه را بپذيرند، معنادار است. اين همان چيزي است كه باراك اوباما، رييسجمهوري اسبق به نوعي خواستار آن بود وقتي گفت كه منطقه بايد خودش مراقب امنيت خودش باشد. در عوض، ما شاهد ظهور يك محور جديد و اعلام نشده سعودي، اماراتي و اسراييلي هستيم كه به نظر ميرسد نه تنها بر مهار ايران، بلكه بر حفظ فشار براي مقابله با انقلاب در سراسر خاورميانه و شمال آفريقا متمركز است.
روسيه يك قدرت رو به زوال و داراي اقتصادي به اندازه نصف اقتصاد كاليفرنياست. تنها اهرم واقعي آن سلاح هستهاي و گاز است. به علاوه، شي جين پينگ، رييسجمهوري چين، مركانتليست است و از پيچيدگيهاي ژئوپليتيكي دوري ميكند و فرزندان خود را براي دفاع از محمد بن سلمان و محمد بن زايد نميفرستد تا بميرند. از اينها گذشته، چين و روسيه هر دو روابطي راهبردي با تهران دارند.
منبع: مركز خاورميانه موقوفه كارنگي براي صلح
ترجمه: ديپلماسي ايراني