ادامه از صفحه اول
در ستايش يك معلم چند ساحتي
2) نگاه و منطق فرهنگي: نگرش و منطق فرهنگي آقا هادي كانونيترين نقطه تمايز اوست. خانيكي از منظر فرهنگ به همه پديدهها، انسان، دانشگاه و نهاد علم، جامعهشناسي، سياست و امور ديگر مينگرد و از اين رو به دليل ماهيت زايندگي فرهنگي در متن و نطق او در هر عرصهاي كه مينويسد يا ميگويد، نوعي بالندگي، اميد و سرزندگي ديده ميشود.
3) گفتوگو محوري: از ويژگيهاي بارز آقا هادي موقعيت گفتوگويي اوست. خانيكي معتقد است اگر قادر باشيم به شكل جمعي معاني را بين خود مشترك بسازيم، تشريك مساعي صورت ميگيرد. ما از طريق تشريك مساعي ارتباط برقرار ميكنيم و معناي مشتركي را به وجود ميآوريم. مفهوم اين قضيه اين است كه انديشهاي مشترك شكل ميگيردكه در آن هيچ يك از افراد كنارگذاشته نشده است.
4) غمخواري و كاهش رنج ديگران: اخلاق و منطق و نوع سلوك و انصاف در قضاوتهاي آقا هادي به گونهاي است كه در زمينههاي مختلف اعم از مسائل علمي، رفع مشكلات و اختلافات مديريتي و رجوع براي حل مسائل خانوادگي افراد را مجاب ميكند تا به او رجوع كنند. گشودگي و دلسوزي آشكار موهبت مراجعهشوندگي را براي آقاي خانيكي بهطورگسترده فراهم كرده است.
5) اميدواري و اميددهندگي: به نظر من آنچه خانيكي را در سختترين شرايط بسيار ممتاز ميكند، اميدواري و اميدبخشي او به ديگران است. نوشتهها، گفتارها و آموزههاي آقا هادي مشحون از اميد، اميد آگاهانه و بهدور از توهمات بعضا رايج است.
6) روشنفكري و دينورزي: خانيكي روشنفكري تمام عيار است. اين روشنفكري او را در همه عرصههاي زندگي ميتوان جستوجو و پيگيري كرد. اما مهمترين شاخص روشنفكري او را بايد در دينورزي آگاهانه، مسوولانه، اخلاقي و عقلاني او جستوجو كرد. اسلام رحماني كه او باهمه وجود از آن دفاع ميكند، در ساحت زندگي معنوي و اجتماعي او جاري و ساري است. شكاف ميان نظر و عمل در زندگي آقا هادي ديده نميشود. عملش هم رنگ نظرش است و به همين دليل رفاقت، دوستي و گفتوگو و كار باخانيكي پرجاذبه است. هرچند به دليل لطافتش نازك خاطر ميشود، اما نازكخاطري او، او را از مرز انصاف و اخلاق و مدارا خارج نميكند. در اين 36 سال آشنايي با جناب آقاي دكتر خانيكي، يا همان آقا هادي خودمان، خاطرات بسياري از او دارم كه بايد در فرصت و مقام ديگري به آن بپردازم.
ردپاي ادبيات حفاران غيرمجاز در طرح مجلس
در آن برهه مساله حفاريهاي تجاري و... مطرح بود. اما امروز ديگر دهههاي متمادي است كه باستانشناسي به مثابه يك علم دقيق و پذيرفتهشده در مقياس جهاني مطرح است كه هويت كشورها و فرهنگهاي گوناگون را شكل ميدهد. اساسا امروز افكار عمومي جهاني، يك چنين مواجهه تجاري با مقوله آثار باستاني را قبيح ميدانند. هيچ نقطهاي از جهان نيز يك چنين رويكردي نسبت به هويت ملي كشورها وجود ندارد. در يك چنين شرايطي، وقتي تلاش برخي افراد و جريانات براي تصويب طرح مطرح ميشود و كارشناسان و تحليلگران به متن طرح «استفاده بهينه از اشياي باستاني و عتيقهجات» مراجعه ميكنند، متوجه ميشوند، ادبياتي كه اين طرح از آن برخوردار است، ادبيات قاچاقچيان اشياي عتيقه و حفاران غيرمجاز است. با اين توضيحات اين پرسش را ميتوان مطرح كرد كه آيا اين حفاران غيرمجاز و قاچاقچيان به لطايفالحيلي به مجلس نفوذ كردهاند يا اينكه به روشهاي مختلف توانستهاند نمايندگان را تحتتاثير خواستههاي نامشروع خود قرار دهند؟ پاسخ به اين پرسش ميتواند ابعاد تاريك يك چنين طرحهايي را مشخص كند...
تربيت و امنيت
لذا به نظر ميرسد تربيت بر امنيت و بر هر مقوله ديگري اولويت دارد و اگر حضور نيروهاي امنيتي در مدارس براي تقدير از متوليان تربيت را به اين معنا تلقي كنيم كه تاكيدي است بر اهميت تربيت و جايگاه مدرسه، بايد خرسند و اميدوار باشيم كه ساير نهادها و دستگاه و در راس همه سياستگذاران و تصميمگيران و تصميمسازان بر اين تقدم و اهميت باور داشته باشند و عملا در اين مسير گام بردارند تا برخورداري از يك نظام آموزشي كارآمد كه يك مطالبه ملي و ديرينه است محقق شود.