ادامه از صفحه اول
ريشه و سرنوشت ارز مسموم- ۱
بنابراين هنگامي كه تحريمهاي ترامپ در سال ۱۳۹۷ شدت يافت دولت روحاني با تجربهاي كه از اعتراضات سال ۱۳۹۶ داشت، ترسيد كه ارز را آزاد بگذارد. البته سياست حمايتي از قيمت ارز در سالهاي ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ نيز مصرف ارز را بالا برده كه آن نيز محصول ترس سياسي بود. از اينرو ارز منحوس۴۲۰۰ توماني محصول چنين فضاي مسموم سياسي بود. از سوي ديگر روحاني گمان ميكرد مساله برجام حل خواهد شد و كمبود ارز چندان طول نخواهد كشيد و قيمت ارز آزاد نيز حداكثر دوبرابر ميشود و پس از نهايي شدن برجام دوباره به نرخ بازار برميگردد، ولي چنين نشد، تقاضا براي ارز ۴۲۰۰ تومان با سرعت بالا رفت. كمبود ارز و فساد ناشي از آن جدي شد، تفاوت قيمتها به مرور زمان زيادتر شد و به ۴ سپس ۷ برابر قيمت ارز رسمي رسيد. ارز نيمايي را جايگزين كردند و اقلام ارز ۴۲۰۰ را كمكم محدود كردند ولي كار به جايي رسيد كه كمتر از ۱۰ ميليارد دلار نيز كفاف تامين مايحتاج ضروري را نميكرد.
اتفاقات سال ۱۳۹۸ و آتشبياري نواصولگرايان در آن اعتراضات زيانبار، نشان داد كه محاسبات سياسي روحاني در جريان ارز ۴۲۰۰ تومان درست بود و اگر آن زمان اين كار را نكرده بود اتفاقات ۹۸، در سال ۹۷ رخ ميداد و ادامه مييافت. عوارض اين ارز مسموم در همه قيمتگذاريها نيز ديده ميشود. كاهش كارايي، اتلاف منابع، افزايش قاچاق و فساد، از عوارض آن است، هر چه شكاف قيمتي بيشتر شود اين عوارض بيشتر ميشود. به همين دليل دولت روحاني در سال ۹۹ تصميم گرفت كه اين ارز را حذف كند و نامهاي در سطح بالا نيز نوشتند، اميدوار بودند كه با آمدن بايدن و حل برجام مشكلات ارزي و اقتصاد كم شود و ارز مسموم را از بدن اقتصاد خارج كنند ولي اين كار رخ نداد، زيرا متوجه شدند كه نواصولگرايان دنبال ماجراي ديگري هستند و با تصويب قانون مجلس براي برجام عملا هر راهي را براي حل آن بستند و امريكاييها نيز از موضع قبلي خود عدول كردند. گرچه آن قانون مزبور براي بستن دست دولت روحاني بود، ولي پس از خرداد ۱۴۰۰ گريبان خودشان را گرفت و اكنون و حدود يكسال پس از ماجرا نيز در تارهاي عنكبوتي خودبافته گير كردهاند. در همان سال مجلس كوشيد كه ارز ۴۲۰۰ را حذف كند، ولي چون بدون حل برجام، پايداري اقتصادي و منابع ارزي حاصل نميشد، اينبار دولت روحاني مخالفت كرد و با نوشتن نامه و جلب توافق مانع از اجراي آن شد كه كار خوبي هم بود، چون بدون يكدستي حكومت و با وجود شكاف عميق سياسي اجراي اين طرح نوعي خودكشي بود و يك اقدام ديگري عليه دولت روحاني محسوب ميشد.
شيرين ابوعاقله
يعشّش في حضن والده طائراً خائفاً
من جحيم السماء: احمني يا أبي…
پرندهاي هراسان در آغوش پدرش آشيانه كرده است.
از اين جهنم آسمان، پدر به من پناه بده...
محمود درويش با اقتباس از سوره النجم، شهادت محمد درّه را تا سدره المنتهي تصوير كرده است. در بيست و دو سالي كه از شهادت محمد درّه تا شهادت شيرين ابوعاقله ميگذرد، هفته يا ماهي نبوده كه دهها خانه فلسطيني ويران نشود. در اين ماه اخير، با دستور روز ۸ آوريل امسال، نخست وزير اسراييل، قتل فلسطينيها نسبت به سال گذشته دوبرابر شده است. با اعلام «جنگ عليه تروريسم» در واقع دولت اسراييل به ارتش و نيروهاي نظامي و امنيتي فرمان داده است كه فلسطينيها را به قتل برسانند. هر درخت زيتون، هر مترمربع مزرعه، هر خانه و هر فلسطيني بايد حذف شوند تا زمينه براي دولت تماما صهيونيستي در اسراييل فراهم شود. بديهي است كه آگاهيرساني كه شيرين ابوعاقله نماد آن بود، مخالف استراتژي اسراييل در حذف و نابودي فلسطينيهاست. اينبار شيرين ابوعاقله، افزون بر فلسطيني بودن، با دو ويژگي كه دارد، او مسيحي است و نيز تابعيت امريكايي داشته است. آيا امريكا درباره قتل شهروند خود توسط نظاميان اسراييلي سكوت ميكند؟ آيا مسيحيان جهان نسبت به قتل شيرين ابوعاقله بيتفاوت ميمانند؟ آيا برخي كشورهاي عربي كه با طرح ترامپ و كارگزاري دامادش كوشنر، تمام اعتبار و استقلال خود را در پيش پاي دولت اسراييل قرباني كردند، در اين باره سكوت ميكنند؟ شهادت شيرين ابوعاقله، چنين ظرفيتي را داراست كه تبديل به موجي نيرومند و انتفاضهاي ديگر در فلسطين اشغالي حتي اراضي اشغالي سال ۱۹۴۸ شود. بهرغم نفوذ اسراييل در شبكههاي خبري جهان و نيز در فضاي مجازي اما نميتوان در برابر درخشش آفتاب خون شهيد شيرين ابوعاقله ديوار كشيد. از خون شهيد، شكوفههاي آگاهي و ايمان و شور ميدمد و ميرويد كه اعتبار و جوششي الهي دارد، خداوند وعده داده است: ومن قُتِل مظْلُومًا فقدْ جعلْنا لِولِيِّهِ سُلْطانًا (الإسراء: ٣٣)
«هر كس مظلومانه كشته شود، ما براي ولي او سلطه قرار داديم.» نماد و نشانه سلطه، قدرت معنوي است. در قتل مظلومانه شيرين ابوعاقله، سلطه درخشش آرمان فلسطين و زنده نگه داشتن نام و ياد اوست.
اقتصاد سياسي با نگرشي ديگر
ترجيح ميدهد به هر بهانهاي مذاكرات را طولاني كرده تا كشور ايران نتواند به يك كشور عادي و بدون مساله از نظر آنان تبديل شود، زيرا منافعي از سوي ايران براي خود در آينده نمييابد. با توجه به سياست نگاه به شرق ايران و نيز روسيه با اين تصور كه اگر موضوع هستهاي حل شود، جايگاه روسيه در نزد ايران تضعيف شده حتي اگر رابطه با امريكا برقرار نشود، زيرا بر آن باور است رابطه ايران با اتحاديه اروپا گسترش خواهد يافت. لذا مناسب است اكنون با نگاهي با تفاهم و تامل به جاي تقابل و تخاصم با كل جهان و به جاي اقتدارگرايي سياست تعقل و تفكر و دورانديشي در جهان متلاطم امروزي را جايگزين كنيم. چه بسا نه تنها گشايش مهم در سياست خارجي رخ خواهد داد، قطعا زمينه اوليه براي رشد و شكوفايي اقتصاد فراهم خواهد شد.