كسي به رفتن يكتا جمالي اهميت ميدهد؟
اين روزها خيليها به مهاجرت فكر ميكنند؛ مخصوصا ورزشكاران
بهرام سرگوسرايي
اين روزها تعداد قابل توجهي از پزشكان، مهندسان، هنرمندان، نخبههاي سياسي و فرهنگي مهاجرت ميكنند يا پناهنده ميشوند. براي همين وقتي از مسوولان سوال ميشود كه براي مهاجرت ورزشكاران چه تصميمي گرفتيد، ميگويند ورزشكاران هم مثل بقيه. ميگويند چرا اين همه ورزشكاري كه ماندهاند در ايران و تلاش ميكنند ديده نميشوند و همه چشمشان دنبال آن چند نفري است كه ميروند؟ يك عالمه بحث فرعي ديگر هم مطرح ميشود كه خوب نيست ورزشكاري كه همراه با تيم ملي اعزام شده پناهنده شود. بحث خيانت يا وسوسه به اصطلاح معاندين وسط ميآيد. شرايط ورزشي و امكاناتي. چيزهايي در مورد خصومتهاي شخصي يا مشكلات انگيزشي. نكاتي كه به نظر ميآيد بيشتر به اين دليل مطرح ميشوند كه ديگر كسي در مورد اصل ماجرا سوال نپرسد.
اصل ماجرا چيست؟ اينكه آدمها دارند ميروند و عده زيادي آرزو ميكردند كاش جاي آنهايي بودند كه ميروند. عده قابل توجه ديگري از خودشان سوال ميكنند ما چرا ماندهايم؟ وقتي هر روز خبر مهاجرت يا پناهندگي يك نفر را ميشنوند. وقتي ميبينند دختر تاريخساز وزنهبرداري كه قاعدتا بايد از لحاظ خيلي چيزها تامين باشد رفته با خودشان ميگويند پس بقيه ولمعطل هستند. وقتي چند ساعت بعد از خبر پناهندگي يكتا جمالي خبر مهاجرت يك وزنهبردار دختر ديگر را ميشنوند و آن را مثل تكهاي كوچك در پازل بزرگ مهاجرت و پناهندگي نخبههاي ايران قرار ميدهند عميقا به فكر فرو ميروند.
بيهوده است انداختن همه تقصيرات بر گردن يك فدراسيون. فدراسيوني كه البته همه ميدانند چقدر ضعف دارد و رييسش به جاي حل كردن مشكلات ورزشكاران فقط به اين فكر است كه ميز خودش را نگه دارد. اما اگر بخواهيم فقط فدراسيون وزنهبرداري را توبيخ كنيم آن وقت بايد بپرسيم پس ورزشكاران پرورشاندام چه؟ تكواندو چه؟ بوكس و كاراته و كشتي و جودو و هندبال چه؟ واقعيت اين است كه بيشتر فدراسيونها فرسنگها با يك عملكرد اصولي فاصله دارند. وزارت ورزش فرسنگها از انجام وظايفش فاصله دارد. وزارتي كه تا به امروز مهمترين خبرهايي كه از آن بيرون آمده مربوط به صدور محدوديتهاي تازه مخصوصا براي زنان بوده. حتما برخي ورزشكاران زن كه در چند وقت اخير از ايران رفتهاند به اين فكر كرده بودند كه مبادا رشته ورزشي آنها هم يك روز ممنوع شود. كميته ملي المپيك هم مثل باقي جاها. كميتهاي كه يكي از مقامات ارشدش به روزنامه اعتماد گفته بود: «ما مسوول مهاجرت ورزشكاران نيستيم.»
با وجود اين انداختن تقصيرات به گردن مديريت و نهادهاي ورزشي هم بيهوده است، چون آن وقت بايد پرسيد پس مهندس و دكتر و كارگر چرا ميروند؟ آمار مهاجرت نيروهاي اين مملكت از نگرانكننده عبور كرده. در اين بين خبر رفتن ورزشكاران برد بيشتري دارد و منطقي هم هست. اينها چهرههاي شناخته شده هستند و تاثير بيشتري دارند.
آيا كسي هست به اين چيزها فكر كند؟ آيا وضعيت مردم در چند روز اخير و بعد از آزادسازي قيمتها را كسي رصد ميكند؟ كسي كه تصميمگير است و تصميمش روي سرنوشت ميليونها نفر تاثير مستقيم ميگذارد. آيا اهميتي به اين موضوع ميدهند كه يكتا جمالي رفت؟ كيميا عليزاده رفت؟ سعيد ملايي رفت؟ پريسا جهانفكريان رفت؟ يا اينكه اينها به اضافه خيليهاي ديگر را تلفات منطقي شرايط كشور در اين روزها ميدانند و ميگويند رفت كه رفت؟ بعد نامش را از فهرست ورزشكاران ايراني خارج ميكنند و اسمي از او نميبرند و اين شكلي پرونده را مختومه اعلام ميكنند. همانطور كه در بين مقامات رسمي ديگر دختري به اسم كيميا عليزادهاي وجود ندارد كه صاحب مدال برنز المپيك شده كه اگر وجود ميداشت حتما بايد مدالش جزو نامزدهاي مدال قرن ورزش ايران قرار ميگرفت.
كاش يك رياضيدان برود و براي مقامات نمودار مهاجرت و پناهندگي ورزشكاران را بكشد و شيب نمودار را براي آنها حساب كند تا بفهمند اين ميل به ترك وطن چه رشد فزايندهاي پيدا كرده كه با نسبت گرفتن ميان تعداد ورزشكاران باقيمانده و پناهنده خودشان را گول نزنند. از دست رفتن حتي يك نخبه، يك نيروي كار، يك هموطن آنهم به دلايل حاكم شدن شرايط سخت زندگي در ايران باخت است، چه برسد به اينكه هر روز كه از خواب بيدار ميشويم ببينيم يك نفر فرار كرده و يكي ديگر در حال بستن چمدانهايش است و آنها كه ماندهاند عميقا به مهاجرت فكر ميكنند.