گفتوگو با جعفر صادقي، كارگردان مستند «سمفوني حميد» به مناسبت اكران آنلاين
روايتِ نيم قرن تلاشِ شريف
تينا جلالي
شايد در نگاه اول حميد عليدوستي فوتباليست سابق كشورمان، براي خيليها چندان ارتباط مشخصي با حوزه سينما نداشته باشد و تنها او را در مقام پدر يكي از هنرپيشهها به يادها بياورد؛ اما اين نام مشهور عرصه ورزش در ايران، جداي از اينكه به تازگي مستندي به نام «سمفوني حميد» از زندگياش ساخته و در سينماها و اينترنت به نمايش درآمده، خود اهل كتاب و هنر و سينماست و سالها با فضاها و آدمهاي هنري سر و كار داشته. شايد خيليها كه روزگار درخشش اين مهاجم يگانه را در تيم ملي ايران و باشگاهها به ياد ندارند، ندانند كه سابقه آوازه ملي او حتي به قبل از به دنيا آمدن ترانه عليدوستي برميگردد. حالا ديگر بيراه نيست اگر بگوييم كه حميد عليدوستي به همان اندازه با ورزش حرفهاي در سطح ملي محشور بوده كه با جهان سينما؛ اين را زيست و جهانبيني هنرمندانه او به ما ميگويد. بر اساس بسياري از روايتها اين حميد عليدوستي بوده كه به ترانه، زماني كه هنوز كودك بود، تكنيكهاي بازيگري ميآموخته و عملا بازيگري را با او مقابل دوربين تمرين ميكرده! اما از آنجايي كه خودش به بازيگري در فيلم علاقهاي نداشت، هميشه جايي با فاصله از اين مديوم ايستاد و به گرايش اصلي خود يعني فوتبال پرداخت. عرصهاي كه در آن نيز همواره حضوري متفاوت از همتايان خود داشت.
حالا فيلم مستند «سمفوني حميد» به ابعاد زندگي اين ورزشكار ملي ميپردازد و مختصات زندگي ورزشي او را طي نيمقرن پيش روي مخاطبان قرار ميدهد. با جعفر صادقي، كارگردان «سمفوني حميد» به بهانه نمايش اين مستند در شبكه خانگي گفتوگويي انجام دادهايم كه پيش روي شماست.
حين تماشاي فيلم اين نكته به نظر ميرسيد كه نزديك شدن به شخصيتي با ويژگيهاي اخلاقي حميد عليدوستي چگونه است؟ به نظر كار سختي ميآيد.
ببينيد! از سال 87 و قبل از اينكه وارد كارحرفهاي سينما شوم مدير يك سايت تخصصي آرشيو فوتبال هستم و به صورت تخصصي از سال 87 به دليل علاقه شخصي به گردآوري آرشيو فوتبال پرداختم. آرشيو من آنقدر غني است كه يادم ميآيد حتي در مقطعي از برنامه نود براي تهيه محتوا با من تماس ميگرفتند. تا زماني كه به واسطه دارا بودن از محتواي غني و علاقه شديدي كه به سينما به خصوص سينماي مستند داشتم، توانستم مستند فرشاد پيوس را بسازم. اين آرشيو به من كمك كرد كه تا حدودي زندگي بسياري از فوتباليستهاي ايراني را بشناسم.
و احتمالا جريان رصد همين آرشيو به تصاويري از حميد عليدوستي هم دست پيدا كرديد؟
دقيقا. تصاوير ديده نشده از اين ورزشكار كه من را براي ساخت فيلم مستند ترغيب ميكرد و با پژوهشي كه در اين زمينه انجام داده بودم كاراكتر حميد عليدوستي به نظرم جذاب آمد. البته بگويم مستند اول من با نام فرشاد آقاي گل با استقبال بالايي از جانب مخاطبين همراه و همين نكته هم باعث جذب من براي تهيه مستند سمفوني حميد شد. اما در آن مقطع ترجيح دادم بلافاصله توليد دومين فيلمم را شروع نكنم و چگونگي كار حرفهايتر در مستندسازي و كارگرداني را براي مديوم سينما ياد بگيرم، چون صادقانه بگويم با مقوله كارگرداني به شيوه كاملا حرفهاي و آكادميك در آن مقطع آنقدرها آشنا نبودم. از اينجا بود كه منِ علاقهمند نيمه حرفهاي، جديتر درگير سينما شدم و به بحث توليد فيلم دوم فكر كردم و با اينكه همان زمان پيشنهاد ساخت چند مستند به من داده شد ولي ترجيح دادم چند سالي جديتر آموزش ببينم تا از اين فرصتي كه به دست آمده و اعتباري كه كسب كردهام، استفاده درستي بكنم. از روي سهلانگاري كاري انجام ندهم و به بالا بردن سطح ذائقه مخاطب فكر كنم، چون هميشه مخاطب براي من ارزش زيادي داشته و تلاش داشتم كه در كار دوم قدمي رو به جلو بردارم. زماني كه به فكر توليد مستند درباره حميد عليدوستي افتادم، خيلي از خبرنگاران حتي شمارهاي از او نداشتند و كمتر كسي خبر داشت كه او كجاست و چه ميكند. با پرسوجو متوجه شدم تهران زندگي نميكند و آن زمان در جاجرود سكونت داشت. بالاخره شماره ايشان را پيدا كردم و تماس گرفتم و بعد از چند ماه گفتوگوي حضوري و ساعتها مكالمه تلفني آشنايي ما بيشتر شد و به نوعي يك دوستي بين ما ايجاد و مقدمات ساخت فيلم فراهم شد.
حميد عليدوستي همانطوركه در فيلم هم اشاره ميكند در زمانهاي در سطح ملي ورزش حرفهاي ميكرده كه تلويزيون و اساسا رسانههاي تصوير به قدرتمندي امروز نبودند. ارتباطش با دوربين براي ساخت فيلم مستند چطور بود؟
يك سال طول كشيد تا به اصطلاح يخ ايشان مقابل دوربين كمي آب شود. نزديك به 90 درصد راشهايي كه در 6 ماه اول از او گرفتيم در فيلم استفاده نشد چون همانطوركه خودشان ميگفتند به سادگي با دوربين ارتباط برقرار نميكردند؛ او با اينكه علاقه زيادي به سينما دارد و حتي به ترانه در كودكي تكنيكهاي بازيگري را ميآموخته و با او كار ميكرده اما خودش هيچ علاقهاي به بازي مقابل دوربين نداشت.
عادل فردوسيپور در يكي از مصاحبههاي خود گفته است كه تصاوير آرشيوي به كار گرفته شده در مستند «سمفوني حميد» ناياب و ديدني است. با توجه به اينكه خودتان منبع آرشيو هستيد، ميخواهيم كه از گردآوري اطلاعات دقيق درباره حميد عليدوستي بگوييد؟
ايشان لطف دارند. در مورد تصاوير به آرشيو خودم كه خوشبختانه غني است اكتفا نكردم و در طول 3 سال ساخت مستند از جاي جاي دنيا تصوير تهيه كردم و براي تكميل اطلاعاتم تمام شمارههاي 2 تا از مجلات ورزشي را از سال 54 تا 76 كه آقاي عليدوستي به شكل حرفهاي در فوتبال كار ميكردند مرور كردم. با يك حساب سرانگشتي نزديك به 77 هزار صفحه مطلب ورق زدم و كتابچهاي 300 صفحهاي از تمام مسابقات او گردآوري كردم و نوشتم. اطلاعاتي از تمام بازيهاي ايشان از ابتدا تا به آخر. اطلاعاتي مثل تاريخ بازي، بازيكناني كه در كنار و روبهرويشان بازي كردند، تعداد گل، پاس گل و كارتهاي زرد در هر بازي و... اصلا وقتي آقاي عليدوستي اين اطلاعات دقيق را ديدند تمايل بيشتري پيدا كردند كه فيلم از او ساخته شود. شايد باورش سخت باشد در آن مقطع آنقدر صفحات مجلات را ورق زده بودم نوك 2 تا از انگشتانم كمي سِر شده بود. [ميخندد]
جناب صادقي نكتهاي كه درباره حميد عليدوستي وجود دارد اينكه او آدم چند وجهي است و علايق او فقط به فوتبال ختم نميشود. يعني ضمن اينكه پدر ترانه است او بسيار كتاب ميخواند، ادبيات و بازيگري ميداند و در ضمن آدم تنهايي هم است. تركيببندي چنين مواردي در فيلم براي شما چگونه بود؟
اتفاقا همين چند وجهي بودن مرا ترغيب كرد كه فيلم ايشان را بسازم. اگر ساعتها در كنار فوتباليستها بنشينيد غالبا در مورد فوتبال با شما صحبت ميكنند، اما آقاي عليدوستي در مورد كتاب، موسيقي، سينما، فوتبال و ... براي شما به صورت تخصصي صحبت خواهند كرد، البته اين را بگويم كه صرف كتاب خواندن يا نخواندن، يا علاقه به حوزه خاصي داشتن فضيلت نيست، چنين نگاهي ميتواند لايفاستايل بسياري از آدمها باشد يا نباشد، اما به هرحال آنچه شخصيت عليدوستي را براي من جذابتر ميكرد تفاوتهايش با همنسلانش بود، اينكه اصلا در تيم استقلال و پرسپوليس بازي نكرده بود ولي در تيم ملي ميدرخشيد، از اولين لژيونرهاي ما در آلمان بود، در زمينههايي جز فوتبال مطالعه داشت و سالها حرفي هم از او در رسانهها نبود و حتي كمبود منابع آرشيوي از ايشان براي من يك چالش جذاب بود.
برگرديم به سوال اول؛ برايمان توضيح نداديد كه نزديك شدن به اين كاراكتر سخت بود يا آسان؟
صادقانه بگويم سخت بود. چهار ماه ابتدايي فقط قرارمان در شهر كتاب بود و من از گرگان ميآمدم به تهران و با هم گپ ميزديم كه با روحيه هم آشنا شويم. هم خود ايشان وسواس و سختگيري زيادي داشت و هم من ميخواستم جوانب كار را به دقت بسنجم. بعد از چهار ماه من به دعوتشان به خانه ايشان رفتم و توانستيم راجع به ساختار فيلم صحبت كنيم. طبيعي است كه به راحتي نتوانيم به حريم خصوصي كسي راه پيدا كنيم، حالا كه سوژه ما كسي هست كه ارتباطش با افراد محدودتر است اين كار را سختتر ميكرد.
وقتي صحنههاي فيلم را ميديدم به نظرم آمد از فضاي پشت صحنه زندگي او بيشتر ميتوانستيم بدانيم و بايد دست شما در پرداخت اين موضوع بيشتر باز بوده باشد تا فضاي پدر و دختري را بيشتر نشان دهيد. موافقيد؟
منظور شما را متوجهم ولي دلم نميخواست به حريم خصوصي آنها بيشتر وارد شوم. خودشان هم تمايل نداشتند. حتي ميتوانستم از حضور ترانه يا ساير چهرهها بيشتر در اين فيلم بهره ببرم اما آن وقت ديگر فيلم مستندي درباره حميد عليدوستي نبود. شايد به فضاي يك فيلم سينمايي جذابتر نزديك ميشد، ولي از نظر من آن ديگر فيلم حميد عليدوستي نبود. ميخواستم سوژه من در فيلم مشخص باشد.
از اين جهت گفتم چون حميد عليدوستي اهل سينماست و اين مديوم را ميشناسد. ميخواهم بگويم، ميشد از اتمسفر سينما و كاراكترهاي ديگري هم بهره ببريد؛ حال اينكه تمركز شما در فيلم بيشتر روي فوتبال است.
براي اينكه آقاي حميد عليدوستي متعلق به فوتبال است ضمن اينكه از طرف ديگر يكي از اهداف من نمايش روحيات و زندگي ايشان در تنهايي بود. ميخواستم فيلم شبيه خودش باشد يعني خود كاراكتر عليدوستي براي من ارزش داشت. ضمن اينكه اساسا آقاي عليدوستي همانطوركه در فيلم اشاره ميشود آدم تنهايي است و مراوده چنداني با افراد زيادي ندارد؛ به نظر من وقتي كاراكتر شما اينگونه زندگي ميكند نميتوان در فيلم ايشان را در تنهايياش نبينيم! خودشان به من گفتند در اين يك سال اخير جز پيمان معادي و ترانه كسي به اين خانه جديد من نيامده. از طرفي فيلم شخصي كه حدود 65 سال دارد و بخش عمدهاي از آن را در فوتبال گذرانده است طبيعتا بخش اعظمي از فيلم تحتتاثير فوتبال خواهد بود. من فيلم يك فوتباليست بزرگ را ساختم كه نوع زندگياش با سايرين متفاوت بوده است. من تلاشم اين بوده است كه فيلم شبيه كاراكتر باشد. فوتباليستي بزرگ كه حالا در تنهايي زندگي ميكند.
به نظر شما زمان فيلم كمي طولاني نبود؟
روزي مشغول تصويربرداري اين مستند بوديم كه آقاي عليدوستي كمي خسته شده بودند، همان لحظه به ايشان گفتم اگر همين الان كار را تمام كنيم من ميتوانم يك سريال ده قسمتي از شما بسازم. تمام راشهايي كه براي اين فيلم گرفتم حسابشده بود و اينجور نبود كه بيبرنامه تصوير ضبط كرده باشيم. هر روز با ابعاد پيچيده زندگي اين شخصيت مواجه ميشديم و به سكانسهاي پيشبينينشدهاي ميرسيديم كه نميتوانستيم در فيلم نگنجانيم. به عنوان مثال پيدا شدن فيلمها در انباري خودش يك فصل جديد را در فيلم ايجاد كرد و اين باعث ميشد كه برخي سكانسها به آنچه ما پيشبيني كرده بوديم اضافه شود، من براي تكتك سكانسها برنامه دارم و نميشود به راحتي بخشي از فيلم را به حكم اينكه فيلم فلان دقيقه شود حذف كرد، چون ساختار فيلم به هم ميريزد. اما با اين حال درباره اين پرسش شما نكته ديگري هم دارم. به عنوان مثال از مارادونا حدود 17-16 فيلم من ديدم كه در اينترنت برخي را ميتوانيد پيدا كنيد. حتي فيلمسازي مثل اميركاستاريكا به وجوه پرداخت نشده اين بازيكن ميپردازد. يا مثلا زندگي حرفهاي علي دايي را همه مردم جهان ميشناسند. اما بايد بپذيريم كه آقاي حميد عليدوستي براي مردم نسل امروز آنچنان شناختهشده نبود و بخشي از انرژِي و زمان فيلم بر اين گذاشته شد كه ما به معرفي او بپردازيم و اينكه چرا او فوتباليست بزرگي است، اينكه او كه بوده و اصلا چرا ما بايد فيلم او را بسازيم؟ همين موضوع بخش عمده فيلم را به خود اختصاص داد. در روزهاي اكران در بيرون چندين سينما بعضي از جوانها آقاي عليدوستي را با يكي از عموفيتيلهايها اشتباه ميگرفتند. يا بسياري از كامنتهاي مخاطبان براي من اين بود كه اصلا ما به خاطر ترانه عليدوستي رفتيم اين فيلم را ديديم وگرنه براي ما اهميتي نداشت كه حميد عليدوستي چه كسي است! ولي وقتي كه فيلم را ديديم، فهميديم كه ايشان به تنهايي چه انسان شريف و بزرگي هستند. در بخشي از متن فيلم كه نوشتهام آقاي حميد عليدوستي در گفتار متن ميگويند كه زماني به ترانه ميگفتند «دختر حميد عليدوستي» و حالا من را با نام «پدر ترانه» ميشناسند. شما توجه كنيد تا چه اندازه آقاي عليدوستي براي نسل جديد ما ناشناخته هستند. حال براي ساخت يك فيلم از يك شخصيت با آن سبقه ملي و شخصيت چند وجهي طبيعي است كه نشود در مدت كوتاهي به همه جوانب به درستي پرداخت و من نميخواستم كارگردان يك فيلم ناقص باشم.
نكته ديگر درباره ساختار فيلم اينكه آرام بودن و اهل حاشيه نبودن اين ورزشكار روي ريتم فيلم هم سايه انداخته و باعث شده ضرباهنگ اثر بالا نباشد. موافقيد؟
كاملا درست است و اساسا چنين ساختاري از ابتدا مدنظر من بود و ميخواستم فيلم شبيه خودش، تنهاييهايش و آرامشي كه دارد باشد و ريتم پايين فيلم به نسبت فيلمهاي معمول ورزشي هم باعث شد روي زمان فيلم تاثير بگذارد و تايم فيلم طولانيتر شود. هر چند كه من بارها شنيدم كه بسياري از مخاطبين به من گفتند كه بازهم جاي كار داشت و وقتي كه فيلم را تماشا ميكرديم واقعا متوجه گذشت زمان نشديم.
يكي از مهمترين بحثها در سينماي ايران حول اين محور است كه به زندگي قهرمانان اين كشور يا ورود نميكند يا اگر ورود ميكند آدمهاي پرداختشده آن انگشتشمارند. مستند سمفوني حميد از اين حيث ارزشمند است كه آدمي را از دل تاريخ بيرون كشيد و به مردم و مخاطبان شناساند.
نظر لطف شماست، متاسفانه بايد بگويم تيمهاي باشگاهي ما تنها عنوان فرهنگي را يدك ميكشند اما دريغ از كوچكترين فعاليت واقعي فرهنگي كه انجام دهند. نظر من اين است كه نبايد به صورت نمادين به اين آدمها پرداخته شود، بلكه بايد شناخت و تحليل درستي از اين قهرمانان ايراني به مخاطبان ارايه شود. فوتبال ما به آدمهايي نظير عليدوستي مديون است خوب است مردم ما بدانند چه پيشينهاي داشتيم و چه آدمهاي ارزشمندي در فوتبال ايران كار كردند و حتي كار ميكنند. آنهم در زمانهاي كه ضد ارزش تبديل به ارزش ميشود بايد اين آدمها معرفي درستي شوند. وقتي فوتبال ما سراسر هياهو و توهين باشد نظير آدمهايي چون حميد عليدوستي جايي در آن ندارند. ولي به شخصه خوشحالم تا جايي كه در توانم بود و ميتوانستم براي اين ورزشكار وقت گذاشتم. شناساندن امثال آقاي عليدوستي براي فوتبال ما هم نعمت است، چرا كه ميتواند نشان دهد كه در اين قشر چه انسانهاي فرهيختهاي رشد كردهاند و سراسر فوتبال آن چيزي نيست كه دايما در حواشي ميبينيم.
و سوال آخر؛ از آنجايي كه نزديك به سه سال با حميد عليدوستي مراوده از نزديك داشتيد، به نظر شما اين تنهايي و انزواي خودخواسته چنين ورزشكاراني از كجا نشات ميگيرد؟ در حالي كه چنين افرادي بايد معلومات و دانش خود را در اختيار نسل جديد قرار دهند و ورزش ايران بايد از داشتههاي قهرمانان خود براي جوانان علاقهمند استفاده كند چرا موجبات گوشهنشيني آنها را فراهم ميكند؟
آدمهايي كه عزت نفس دارند به بودن در هر موقعيتي تن نميدهند و خودشان سراغ جايگاه نميروند، بلكه بايد شرايط را برايشان فراهم كرد و از آنها خواسته شود. خودشان نميتوانند تقاضاي مربيگري دهند يا از دانشگاه بخواهند كه به بچهها تدريس كنند. اگر جامعه به اين افراد نياز دارد كه صد درصد دارد بايد از آنها بخواهد. تا جايي كه اطلاع دارم چند باشگاه از حميد عليدوستي دعوت به همكاري داشتند اما براي مثال شرط همكاري اين بوده كه بايد از بازيكنهاي خاص استفاده شود و حميد عليدوستي قطعا از بازيكنهاي تحميلي و پولي استفاده نميكند. متاسفانه آلودگي در بخشي از فوتبال آنقدر زياد است كه آدمهايي نظير عليدوستي نميتوانند با آن كنار بيايند، بنابراين خودشان را كنار ميكشند چون بياخلاقي به شخصيتشان نميخورد. بعضي آدمها ميخواهند بدنام باشند اما گمنام نباشند در نتيجه به سمت هر شرايطي كشيده ميشوند اما برداشت من اين است كه حميد خان عليدوستي اينگونه نبود و نيست و اميدوارم من و گروهم توانسته باشيم بخشي از ويژگيهاي آقاي عليدوستي را براي نسل امروز و ثبت در تاريخ نشان دهيم.
اگر جامعه به افرادي نظير عليدوستي نياز دارد كه صددرصد دارد بايد از آنها بخواهد. تا جايي كه اطلاع دارم چند باشگاه از حميد عليدوستي دعوت به همكاري داشتند اما براي مثال شرط همكاري اين بوده كه بايد از بازيكنهاي خاص استفاده شود و حميد عليدوستي قطعا از بازيكنهاي تحميلي و پولي استفاده نميكند. متاسفانه آلودگي در بخشي از فوتبال آنقدر زياد است كه آدمهايي نظير عليدوستي نميتوانند با آن كنار بيايند بنابراين خودشان را كنار ميكشند، چون بياخلاقي به شخصيتشان نميخورد.